دلنوشته عاشقانه‌ای برای "پدر"

[کوکیッ]

• صبوری پدر، دل‏‌های ناامید را سپیده‏‌دم امیدواری است.
  
• مرامنامه دریا را روح وسیع پدر به تحریر می‌‏آید؛ آن هنگام که ابرهای دلتنگی، پنجره‏‌های خانه را باران می‏‌پاشند.
  
• کاش، کسی یاد معلم‌هایمان می‌داد که اول مهر شغل پدر‌ها را نپرسند؛ وقتی هنوز احترام به همه‌ شغل‌ها را و افتخار به همه‌ پدر‌ها را یاد دانش آموزانشان نداده‌اند. حالا قصه ‌چشمان یتیمی که نم می‌خورد، بماند.

 

[کوکیッ]

• نیاز به کسی دارم که راه را نشانم دهد، تنبیه‌ام کند، تشویقم کند. نه به حق قدرتی که دارد؛ بلکه به اقتدارش. من پدرم را می‌خواهم.
  
• پدر یعنی: هر چه روزهایت سخت سخت؛ من هستم خیالت تخت تخت‏!‏
  
• آغـ*ـوش پدرم می‌گفت که گرمای خورشید افسانه است.

 

[ஜ ℱαт℮мℯ ஜ]

من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی .

 

[ஜ ℱαт℮мℯ ஜ]

وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره ، میفهمی پیر شده ! وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه ، میفهمی پیر شده ! وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه... و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری

 

[ஜ ℱαт℮мℯ ஜ]

گفــت : با پدر یه جمـــله بســـاز
گفتــم: من با پدر جمله نمیســازم ،
دنیــــــــامو می سازم

 

[ஜ ℱαт℮мℯ ஜ]

راحت نوشتیم بابا نان داد !
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، برای نان همه جوانیش را داد ...

 

[paryzad]

بابا یعنی دنیا

 

[فاطمه صفارزاده]

پدر یعنی دست‌هایی زحمت‌کش!
یعنی مهربانی‌،
یعنی محبت!
پدر با مادر تکامل می‌یابد
وما
با هردو...

 

[SHahRAshOB]

بابا یعنی تکیه گاه محکم، باعث آرامش و امنیت

 

[AREZOO.F]

پدر یعنی یه دست پر از پینه و زخم
پدر یعنی پول ندارد اما برای تو از زیر سنگ هم جور می کن
پدر یعنی کل درد در دل اما برای تو دژی محکم است
پدر یعنی اشک های پنهانی از درد روزگار اما کنار تو لبخند از لبانش پر نمی کشد
پدر یعنی یک دنیا آرامش و امنیت
برای سلامتی و شادی روح پدرایی که پر کشیدن صلوات