- عضویت
- 2015/04/15
- ارسالی ها
- 86,552
- امتیاز واکنش
- 46,640
- امتیاز
- 1,242
من زادگاه کوروشم
آزاده ای پر شورشم
من شهر پاک آرشم
خون تن سیاوشم
از غرب از ماد آمدم
از گلشن داد آمدم
من شیر مرد پارسم
موج خلیج فارسم
من پارتم اشکانیم
ارژنگ پاک مانی ام
شهنامه فردوسی ام
اعجاز نظم طوسی ام
من کاوه آهنگرم
تاب ستم را ناورم
از چرم پرچم ساختم
تا بر ستمگر تاختم
سرباز مام میهنم
گودرز و گیو و بیژنم
سهراب خون غلتیده ام
پور پدر نادیده ام
من داریوش پر جلال
آن پادشاه بی مثال
باد خشایارشا منم
سرداربی پروا منم
نام مرا فریاد کن
ازطاق بستان یاد کن
همرزم و همراهش منم
گهواره دانش منم
هم یسن و یسنا داشتم
خرده اوستا داشتم
من سومینم داریوش
آن شاه خونین و خموش
یورش به قیصربرده ام
تیغ ازسکندرخورده ام
یک شاه اما بی سپاه
با دشمنانش بی پناه
جنگید و کشت و کشته شد
تاجش به خون آغشته شد
کس برتنش دستی نبرد
تا آریو برزن نمرد
داغ دل یونانیان
من سورن اشکانیم
من تخت جمشید جمم
کسری وشوش ارگ بمم
من اردشیر بابکم
گیتی به نوک ناوکم
نوشیروانم شاه داد
از دوده بابک نژاد
من مزدک روشنگرم
پراهورا بر سرم
من مژده نو داشتم
باغ شهادت کاشتم
یعقوب لیثم نادرم
من مازیارم طاهرم
تیغ کریم زندیم
ختم حقارتمندیم
من دیوهای مـسـ*ـت را
تورانیان پست را
من دختران بی پدر
من مادران بی پسر
بسیار برخود دیده ام
وز داغشان رنجیده ام
من پور فرخزاد را
آن پاک دین راد را
دیدم که درجنگ ونبرد
با دشمن ایران چه کرد
آتشگهم ویرانه شد
ایزد ز ما بیگانه شد
می کوفت سوت تازیان
تا قرن ها برپشتمان
کردندخونینم جگر
ضحاک ها بار دگر
ذلت خدایا تا کجا
قوم قجر شد پادشاه
ازجور شاهان قجر
آن بزدلان بی جگر
صد تکه ام تاراج شد
سهم خراج وباج شد
امروز بی بال و پرم
افتاده دیهیم از سرم
اما اهورازنده باد
سوشیانت هم پاینده باد
روزی رسدهورمزدپاک
دستی کشد بر روی خاک
آن روز ایران را ببین
برترزمصر و روم و چین
با فر یزدان آشنا
از بند اهریمن رها
چون آریاییم نژاد
نامم خدا " ایران " نهاد
*شعر از آقای حسین مهدوی*
آزاده ای پر شورشم
من شهر پاک آرشم
خون تن سیاوشم
از غرب از ماد آمدم
از گلشن داد آمدم
من شیر مرد پارسم
موج خلیج فارسم
من پارتم اشکانیم
ارژنگ پاک مانی ام
شهنامه فردوسی ام
اعجاز نظم طوسی ام
من کاوه آهنگرم
تاب ستم را ناورم
از چرم پرچم ساختم
تا بر ستمگر تاختم
سرباز مام میهنم
گودرز و گیو و بیژنم
سهراب خون غلتیده ام
پور پدر نادیده ام
من داریوش پر جلال
آن پادشاه بی مثال
باد خشایارشا منم
سرداربی پروا منم
نام مرا فریاد کن
ازطاق بستان یاد کن
همرزم و همراهش منم
گهواره دانش منم
هم یسن و یسنا داشتم
خرده اوستا داشتم
من سومینم داریوش
آن شاه خونین و خموش
یورش به قیصربرده ام
تیغ ازسکندرخورده ام
یک شاه اما بی سپاه
با دشمنانش بی پناه
جنگید و کشت و کشته شد
تاجش به خون آغشته شد
کس برتنش دستی نبرد
تا آریو برزن نمرد
داغ دل یونانیان
من سورن اشکانیم
من تخت جمشید جمم
کسری وشوش ارگ بمم
من اردشیر بابکم
گیتی به نوک ناوکم
نوشیروانم شاه داد
از دوده بابک نژاد
من مزدک روشنگرم
پراهورا بر سرم
من مژده نو داشتم
باغ شهادت کاشتم
یعقوب لیثم نادرم
من مازیارم طاهرم
تیغ کریم زندیم
ختم حقارتمندیم
من دیوهای مـسـ*ـت را
تورانیان پست را
من دختران بی پدر
من مادران بی پسر
بسیار برخود دیده ام
وز داغشان رنجیده ام
من پور فرخزاد را
آن پاک دین راد را
دیدم که درجنگ ونبرد
با دشمن ایران چه کرد
آتشگهم ویرانه شد
ایزد ز ما بیگانه شد
می کوفت سوت تازیان
تا قرن ها برپشتمان
کردندخونینم جگر
ضحاک ها بار دگر
ذلت خدایا تا کجا
قوم قجر شد پادشاه
ازجور شاهان قجر
آن بزدلان بی جگر
صد تکه ام تاراج شد
سهم خراج وباج شد
امروز بی بال و پرم
افتاده دیهیم از سرم
اما اهورازنده باد
سوشیانت هم پاینده باد
روزی رسدهورمزدپاک
دستی کشد بر روی خاک
آن روز ایران را ببین
برترزمصر و روم و چین
با فر یزدان آشنا
از بند اهریمن رها
چون آریاییم نژاد
نامم خدا " ایران " نهاد
*شعر از آقای حسین مهدوی*
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------