شعر اشعاری زیبا براي امام زمان (عج)

  • شروع کننده موضوع ♥MASTANE♥
  • بازدیدها 6,663
  • پاسخ ها 322
  • تاریخ شروع

snow80

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/31
ارسالی ها
3,971
امتیاز واکنش
39,348
امتیاز
856
سن
22
محل سکونت
گرما سیتی
بخش اگر كه قلب من لایق این مهر تو نیست
ببخش اگر كه كوچكم بزرگیم حد تو نیست

ببخش كه رویم سیه است از اینهمه بار گـ ـناه
تقصیر از كار من است كه هیچ بدی نزد تو نیست


ببخش كه روز و شب من شده گـ ـناه و اشتباه
ببخش كه چشم تار من لایق دیدار تو نیست


ببخش كه دیوانه ام و مـسـ*ـت ز جام می تو
ببخش كه قلب سیه ام لایق این عشق تو نیست


ببخش كه مشكل منم و مشكل گشا فقط توئی
ببخش كه حتی تن من لایق شمشیر تو نیست


نفس كشیدنم شده صدا زدن به نام تو
ببخش كه حتی نفسم لایق فریاد تو نیست


بسوز این جان مرا كه آتش جانم آرزوست
ببخش ای یار مرا كه جان سزاوار تو نیست
 
  • پیشنهادات
  • snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    به نام آفریننده انتظار

    با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد
    یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد؟
    آشنای" لا فتی الا علی" اینجا کجاست؟
    صاحب" لا سیف الا ذوالفقار "ما چه شد؟
    چهارده قرن است، چهل منزل عطش پیموده ایم
    التیام زخم های بی شمار ما چه شد؟
    چشم یوسف انتظاران را کسی بینا نکرد
    روشنای دیده امیدوار ما چه شد؟
    ذوالجناحا! عصر ما چون عصر عاشورا مباد
    دشت را گشتی بزن، بنگر سوار ما چه شد؟
    باز ای"موعود" بی تو جمعه ای دیگر گذشت
    کُشت مارا بی قراری! پس قرار ما چه شد؟
    می نشینیم تا ظهور سرخ مردی سبز پوش
    آن زمان دیگر نمی پرسیم بهار ما چه شد؟

    به امید ظهور
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    با کدام آبروئي ، روز شمارش باشيم؟
    عصر ها منتظر صبح بهارش باشيم؟

    سالها منتظر سيصد و اندي مرد است
    آنقدر مرد نبوديم که يارش باشيم
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    امام زمان
    گاهی خیال میکنم از من بریده ای
    بهتر ز من برای دلت برگزیده ای
    از من عبور میکنی و دم نمیزنی
    تنها دلم خوش است که شاید ندیده ای
    یک روز میرسد که به آغـ*ـوش گیرمت
    هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    کاش همیشه صدایت می زدیم
    ای کاش همه مان تو را می شناختیم
    ای کاش تنها
    در ندبه ی جمعه ها
    خلاصه ات نکرده بودیم ...
    و یا
    در اسم یک
    خیابان ...
    کاش نه فقط برای حاجت
    که همیشه،
    تو را صدا می زدیم
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    آقا نگاهت جای آهوهاست، می دانم
    دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم
    آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
    جای دل تو وسعت دریاست ، می دانم
    می آیی و با دستهایت پاک خواهی کرد
    اشکی که روی گونه مان پیداست ، می دانم
    برگشتنت در قلب های مرده مردم
    همرنگ طوفانی ترین دریاست ، می دانم
    جای سرانگشتان پر نورت در این ظلمت
    مانند رد باد بر شنهاست ، می دانم
    در باور کوتاه این مردم نمی گنجد
    وقتی که بیایی اول دعواست ، می دانم
    ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری
    یک بار حس بودنت زیباست ، می دانم
    آقا اگر تو برنمی گردی دلیل آن
    در چشمهای پر گـ ـناه ماست ، می دانم
    کی بازمیگردی ، برایم بودن با تو
    زیباترین آرامش دنیاست ، می دانم
    تو باز می گردی اگر امروز نه ، فردا
    از آتشی که در دلم پیداست ، می دانم
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    تا كي به شـكل خاطره اي گم ببينمت
    درعطر سيب و مزه ي گندم ببينمت

    من آن هميشه چشم به راهم به من بگو
    يك جمعه در هزاره ي چندم ببينمت؟

    در كوچه هاي يافـتنت پرسـه مي زنم
    شايد كه در ميـانه ي مردم ببينمت

    در خشكسال شادي و در قحـط عاطفه
    با يك سبـد اميد و تبـسـم ببينمت

    امشب دوباره گريه ي من در غزل تنيد
    شـايد ميان بغـض و ترنّـم ببينمت

    باید که باشی و معنا کنی مرا
    تا کی به شکل خاطره ای گم ببینمت
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    صدای زمزمه های حضور رادر میان بغض های هر شبم می شنوم.
    ولی تمام جعه های خوب من تهی زآمدنت.
    غروب شد،سحر برفت،سکوت آمد و برفت ونم نم سپید اشک روی گونه ام روان،
    آمد وبرفت تو باز هم نیامدی .
    خسته ام!
    ز بهر سالهای بی امان سالهای سبز انتظار وخسته از ستم،از گـ ـناه های شیعیان وباز هم...
    وجمعه جمعه ندبه ام وندبه ندبه اشک وآه وباز هم ...وبازهم...وباز هم نیامدی.
    بیا وبا دوباره بودنت تمام کاش های کاش من تمام کن بیا وباز هم بپاش رنگ عشق
    رنگ آبی حقیقتی را به روی ای کاش های کاش من. دلم بسی گرفته است...بهر سالهای باتو بودن ونبودنت،
    از تو خواندن وندیدنت،از تو گفتن و... .
    خواندنی ترین سروده ی من تا ابد به یاد ماندنی. سخت ومبهمی انتهای انتها.
    در جواب وحل تو وامانده ام.هر کجا می روم هرچه می روم باز هم حضور می باید و ظهور.
    بوی عطر سبز پیرهنت عطر خوب آمدنت حسرت دلهای بی قرارمان شده است.
    امید روح خفته ام بیا و روشنی بده به قلب های بی قرار. به بغض های بی امان
    به انتظار، انتظار وانتظار.
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    غروب جمعه دلم تنگ ميشود اري
    دو پاي خسته من لنگ ميشود اري
    درين غروب پر از التهاب دوري تو
    سرم زبغض دلم منگ ميشود اري
     

    snow80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/31
    ارسالی ها
    3,971
    امتیاز واکنش
    39,348
    امتیاز
    856
    سن
    22
    محل سکونت
    گرما سیتی
    چشم انتظار آمدنت مانده ام بسی
    مردم از این صبوری واندوه بی کسی
    غم روی غم نهادم و غمخانه شد دلم
    جان بر لبم رسید، به دادم نمیرسی؟
     
    بالا