دلنوشته تاپیک جامع دلنوشته های عاشقانه

[White Moon]

آدما زمانی که زیاد باهم هستن
یه جور عجیبی همو بلد میشن...
مثل خونه ای ک سالها توش زندگی میکنی و بلدی چجوری درِ اتاق خواب یا کمدشو بازوبسته کنی که صدای جیرجیرش درنیاد...​

 

[White Moon]

هوای فردا خوب خواهد بود
اگر تو به تمام لحظات عمرم اضافه شوی
و به قول سید علی صالحی:
ای کاش یکی بیاید که وقت رفتن، نرود...​

 

[White Moon]

تو میتونی بهم بگی بذارش کنار اما نمیتونی بگی دوستش نداشته باش! حتی نمیتونی بپرسی با وجود همه بدیایی که کرد چرا باز دوستش دارم... میدونی این دوتا هیچ ربطی به هم ندارن!
شبیه دلی که شکسته‌س اما تنگ، شبیه خاطره‌ای که تلخه اما عزیز، شبیه رویایی که کوتاهه اما شیرین؛ دوست داشتن همینه. یه حس ساده و بی دلیله...
از عشقای بزرگ حرف نمیزنم؛ از یه حس ناخودآگاه، یه هیجان شیرین میگم. شاید بگی یه روز تموم میشه؛ آره، شاید... ولی تا اون روز نمیتونی بگی دوستش نداشته باش!

-پریسا زابلی پور​

 

[White Moon]

بهترین توصیفِ درمانِ دلتنگی
از زبانِ #مولانا:

" دلتنگم و دیدار تو درمان من است "​

 

[White Moon]

بعضی از آدما
خاطرشون یه جور عجیبی دوست داشتنیه
گرم دلنشین و به یادموندنی...
دقیقا مثل یه آهنگ قدیمی كه
وقتی به آخر می رسه
دوباره میزنی عقب تا از اول گوش کنی!
مث یه رفیق همیشگی...

پویا_جمشیدی​

 

[White Moon]

وقتی وارد یه رابـ ـطه پخته می‌شین،
نگرانیا از اینکه کجا رفت، با کی رفت یا تنهام میذاره
تبدیل میشه به اینکه :
الان چی حالشو خوب میکنه، چطور فرداشو بسازم؟
کم خوابیده خسته‌ست...
رابـ ـطه های با ستون انقدر محکمه و به هم اطمینان میده
که نگرانیشون فقط رفاه طرفشونه
نه ترس از نبودنش...
«براتون از این رابـ ـطه ها آرزو می‌کنم»​

 

[White Moon]

میدونم که تمومه...
فقط بزار واسه آخرین بار با ماشینم برسونمت خونه!
واسه آخرین بار دستتو بزاری رو دستم
طوریکه بدترین کابوسم عوض کردن دنده باشه
بزار واسه آخرین بار توی این برفا از داغیِ زیادِ قلبِت کولر ماشینو روشن کنم
واسه آخرین بار سرم داد بزن که سرعتمو کم کنم
فقط بزار واسه آخرین بار برسونمت خونه
#ناشناس​

 

[White Moon]

چه شده؟
ای دل دیوانه هوایش کردی؟
با دو چشمان پر از اشک صدایش کردی؟
گفته بودم که دلش معدن بی معرفتی ست
تو نشستی و دلت خوش به وفایش کردی؟​

 

[White Moon]

و آن‌جا که هیچ نیست
به یاد بیاور که دوستت داشتم.​

 

[White Moon]

معصومه صابر:

کاش می شد
حال خوب را
لبخند زیبا را
بعضی دوست داشتن ها را
خشک کرد
لای کتاب گذاشت؛ و نگهشان داشت​