- عضویت
- 2018/10/30
- ارسالی ها
- 4,471
- امتیاز واکنش
- 17,947
- امتیاز
- 979
در خانه خود نشسته ام ناگاه
مرگ اید و گویدم زجا برخیز
این جامه عاریت به دور افکن
وین باده ی جانگزا به کامت ریز
خواهم که مگر ز مرگ بگریزم
می خندد و میکشد در اغوشم
پیمانه ز دست مرگ میگیرم
میلرزم و با هراس مینوشم
ان دو در ان دیار هول انگیز
بیروح،فسرده،خفته در گورم
لب بر لب من نهاده کژدمها
بازیچه مار و طعمه مورم
مرگ اید و گویدم زجا برخیز
این جامه عاریت به دور افکن
وین باده ی جانگزا به کامت ریز
خواهم که مگر ز مرگ بگریزم
می خندد و میکشد در اغوشم
پیمانه ز دست مرگ میگیرم
میلرزم و با هراس مینوشم
ان دو در ان دیار هول انگیز
بیروح،فسرده،خفته در گورم
لب بر لب من نهاده کژدمها
بازیچه مار و طعمه مورم