اشعار کاربران مجموعه شعر جشن خون | آذردخت پاییزی کاربر انجمن نگاه دانلود

SH.Roohbakhs

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/09/08
ارسالی ها
437
امتیاز واکنش
1,173
امتیاز
371
محل سکونت
کاشمر
نام مجموعه:جشن خون
نام نویسنده: آذردخت پاییزی
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
یا رب محبت چه چشمه‌ای است / که قطره‌ای چشیدم و دریا گشتم
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    شبانگه گرد گل پروانه گشتم
    با یاد تو به گل سی‌راز گفتم
    حکایت‌ها که با تو گفته بودم
    به جای تو به گل باز گفتم
    گل ناز تو را بوسیدم از شوق
    ولی آن گل،کجا بوی تو را داشت
    ولی هرچند بوسیدم گلت را
    دل تنگم چو غنچه هیچ نشکفت
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    هزاران دل، حسرت خورد از عشق
    یکی در این میان مجنون شد از عشق
    در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت
    چراغش در جهان روشن‌تر افروخت
    [1] در ره منزل لیل که خطر‌ها دارد
    شرط اول قدم آن‌ست که مجنون باشی
    [1]حافظ
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    [1]مجنون رخ لیلی چون قیص بنی عامر
    فرهاد لب سیرین چون خسرو پرویزم
    ای خوب‌تر از لیلی بیم است که چون مجنون
    عشق تو بگرداند در کوه وبیابانم
    بت، کعبۀ من،قلبۀمن
    توی هر سو، نظر سوی تو دارم
    [1]حافظ
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    در تنهای این ظلمت شب
    درتنهایی این ظلمت شب
    به هجران تو افسوس ها خوردم
    تمام بغض واندوهم شکستم
    درونم ریختم وباغم نشستم
    به پای شمع روشن که نمانده
    دگر نا ونوایی در امیدش
    به پای گریه های شب بی‌تاب
    با هر قطره حکایت های بی‌خاب
    در همان حالوهوا ی بی‌قراری
    به فکر تو و این چشم انتظاری
    به مهتاب و شمع گفته بودم
    که مجزوب تو شد این قلب روانی
    به توصیف تو گشتم غرق افکار
    بگشت مجنون تو روح وروانم
    به منظومه‌ی آن چشمان نازت
    که از جادوی عشق افکنده گشته
    به زیبایی آن صورت ماهت
    که با عشق خدا نقاشی گشته
    به آن عشق و به آن دل
    که زیبایی باطن بر تو گشته
    گرفتارم، گرفتارم و دربند
    به زنجیرم تو زندان گاه فکرم
    مجازات دلم این بود بسوزم
    به دوری و به مـسـ*ـتی از صدایت
    شب طولانی شاهد بر دل من
    که نجوا می‌کند هر دم برایت
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    دیده‌ها مانند خنجر می‌شود
    عشق‌ها وقتی مکرر می‌شود
    کرده‌اند دشمنان من نظام
    قتل هام عشق ویاران بهِ‌نام
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    گیسوان باهم برابر گشته‌اند
    مرگ من در خون شناور گشته‌اند
    من مصیبت را عیادت کرده‌ام
    من به اشک وعشق عادت کرده‌ام
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    گاهی که سنگ حادثه‌ای از آسمان رسد
    اول بلا به مرغ بلند آشیان رسد
    ای باغبان زبستن در سپر نمی‌رود
    غارتگر خزان چو به این گلستان رسد
    حرف شب وصل-که عمرش از باد-
    کوته ترست از آنکه ز دل بر زبان رسد
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    آخر همه کدورت گلچین وباغبان
    گردد بدل به صلح چو فصل خزان رسد
    سرهم به داغ غربت ساکی نهد وطن؟
    گوهر ندیده‌ام که دیگر به کانی رسد
     

    SH.Roohbakhs

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/08
    ارسالی ها
    437
    امتیاز واکنش
    1,173
    امتیاز
    371
    محل سکونت
    کاشمر
    رفتم فرو به خاک ز سر کوب دوستان
    نوبت کجا به سرزنش دشمنان رسد
    بی بال وپر چو رنگ ز رخسار می‌پریم
    روزی که وقت رفتن از این آشیان رسد
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    38
    بازدیدها
    870
    بالا