- عضویت
- 2015/04/15
- ارسالی ها
- 86,552
- امتیاز واکنش
- 46,640
- امتیاز
- 1,242
"تیشه غم"
زگرمی سخن و آه آتشین پیداست
به سـ*ـینه آتش سوزنده ای که من دارم
به شهر شهره به عشق و جوانی و هنرم
نشان عاشقی از بلبل چمن دارم
ببین مناعت طبع مرا مبین ای گل
اگر چو غنچه به تن، چاک پیرهن دارم
کَنم به تیشه غم کوه جان ، به دست خیال
خوشم از آن که نشانی زکوه کن دارم
سیاهی شب هجران به بخت من ماند
چه شکوه ها که من از بخت خویشتن دارم
حدیث عشق به پایان نمی رسد هرگز
از این مقوله بسی با تو من سخن دارم
زگرمی سخن و آه آتشین پیداست
به سـ*ـینه آتش سوزنده ای که من دارم
به شهر شهره به عشق و جوانی و هنرم
نشان عاشقی از بلبل چمن دارم
ببین مناعت طبع مرا مبین ای گل
اگر چو غنچه به تن، چاک پیرهن دارم
کَنم به تیشه غم کوه جان ، به دست خیال
خوشم از آن که نشانی زکوه کن دارم
سیاهی شب هجران به بخت من ماند
چه شکوه ها که من از بخت خویشتن دارم
حدیث عشق به پایان نمی رسد هرگز
از این مقوله بسی با تو من سخن دارم