شعر مجموعه اشعار عباس حکیم

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,633
  • پاسخ ها 47
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
"تیشه غم"


زگرمی سخن و آه آتشین پیداست
به سـ*ـینه آتش سوزنده ای که من دارم
به شهر شهره به عشق و جوانی و هنرم
نشان عاشقی از بلبل چمن دارم
ببین مناعت طبع مرا مبین ای گل
اگر چو غنچه به تن، چاک پیرهن دارم
کَنم به تیشه غم کوه جان ، به دست خیال
خوشم از آن که نشانی زکوه کن دارم
سیاهی شب هجران به بخت من ماند
چه شکوه ها که من از بخت خویشتن دارم
حدیث عشق به پایان نمی رسد هرگز
از این مقوله بسی با تو من سخن دارم
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "نگاه"

    دیشب به یاد روی تو چیمم به ماه بود
    تا ماه بود یکسره کارم نگاه بود
    دوشم در انتظار تو بگذشت تا سحر
    گوشم به حلقه درو چشمم به راه بود
    دور از تو همچو شمع سرا پا بسوختم
    وزدور عمر حاصل من ؛ اشک و آه بود
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "حلقه موج"

    باز بی مهر و بی وفا شده ای
    سر گران با من از جفا شده ای
    تو که سر تا به پا وفا بودی
    از چه بی مهر و بی وفا شده ای؟
    بسته ای عهد دوستی با غیر
    دشمن جان آشنا شده ای
    نیست در سر بجر ولای تو هم
    ای که بر جان من بلا شده ای!
    من به درد تو مبتلا شده ام،
    تو به درد که مبتلا شده ای؟
    در میان چهار موج بلا
    تو هم ای دل بلای ما شده ای
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "آتش عشق"

    زآتش عشق نه تنها دل من می سوزد،
    لاله زین داغ در آغـ*ـوش چمن می سوزد
    در کمندی که منم ، گر تو گرفتار آیی،
    دلت آن روز به حال دل من می سوزد
    گرچه در دل هـ*ـوس دلبر نوخواسته ایست
    جانم از دوری یاران کهن می سوزد
    بگذریم از سخن عشق و پریشانی دل
    ورنه اندر سر این نکته سخن می سوزد
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "سایه ی دیوار"

    ای خوش آن دیده که باز است رخسار کسی
    خوشتر آن دل که به جان است خریدار کسی
    بهر دنیا دلی از خویشتن آزرده مخواه!
    خرم آن کس که ندارد سر آزار کسی
    ای که خواهی مکشی منت دونان بر دوش!
    تا توانی مرو از سایه ی دیوار کسی!
    خواهی آزاد دل از بند تعلق چو "حکیم"
    کم خود گیر و مخور حسرت بسیار کسی
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "بیزاری"

    چه کنم ، کز دل و جان بیزارم
    هم از این و هم ار آن بیزارم
    سخن از کون و مکان چند که من
    از همه کون و مکان بیزارم
    باورم نیست که فردایی هست
    که من از وهم و گمان بیزارم
    بس که امید به فردا بستم،
    دیگر از دور زمان بیزارم
    ننگ دارم همه زافسانه نام
    که من از نام و نشان بیزارم
    بس که از خلق دورویی دیدم
    از همه خلق جهان بیزارم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "جدایی"

    دل به ناز تو نبازم ، چه کنم؟
    جان فدای تو نسازم ، چه کنم؟
    سر که یک عمر کشیدم بردوش
    گر به پای تو نبازم چی کنم؟
    تو به زیبایی خود می نازی
    من به عشق تو ننازم چه کنم؟
    در دلم داغ جداییست "حکیم"
    گر نسوزم نگدازم چه کنم؟
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "جا تو خالی به دامان من است"

    لـ*ـذت آن بـ..وسـ..ـه های گرم تو ،
    تا ابد در زیر دندان من است
    ای که رفتی از برم دامن کشان!
    جای تو خالی به دامان من است
    خنده زن چون برق رفتی و چو ابر
    در پی تو چشم گریان من است
    با گل روی تو زندان گلشن است
    وین فراخا بی تو زندان من است
    زهره از بام فلک شب تا سحر
    شاهد حال پریشان من است
    شعله ای چند از نگاه گرم توست
    آتش عشقی که بر جان من است
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "تنهایی"

    چرا از من گریزانی؟
    مرا جان و تو را آغـ*ـوش خالیست
    مرا دریاب تنهایی کجایی؟
    به شیرینی بیا ، آغـ*ـوش واکن!
    لب من چون تو خاموش است خاموش!
    زخاطر ها فراموشم ، فراموش!
    اگر بودن ، نمودی دارد از توست
    مرا با دیگران همواره مگذار
    مگو افسردگان را نیست عاشق
    بیا نزدیک جانم را بسوزان
    به شیرینی بیا آغـ*ـوش واکن!
    لب من چون تو خاموش است، خاموش!
    زخاطر ها فراموشم، فراموش!
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    "کالار"

    دشتبان، دشتبان!
    بگردان راه!
    نفسی رو به جانب من کن!
    بوته ی رازیانه را بنگر
    پای این بوته را تماشا کن
    سر پل روبروی آن کالار
    تیز کن چشم و تیز تر کن چشم
    اینهمه برگ زخم دار سیاه
    برگهایی که زنگ غم دارد
    همه از شاخه های من رسته
    پای بر جای استوار بنه!
    چنگ پیش آرو چهره در هم کش
    ساقه ام را به مشت خود بفشار
    ریشه کن کن مرا چو می بینی
    دربرم برگ سرخ و زردی نیست
    دانه من دوای دردی نیست
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا