شعر اشعار مینا آقازاده

  • شروع کننده موضوع ZahraHayati
  • بازدیدها 1,256
  • پاسخ ها 42
  • تاریخ شروع

ZahraHayati

کاربر اخراجی
عضویت
2016/07/03
ارسالی ها
5,724
امتیاز واکنش
58,883
امتیاز
1,021
آنچنان رفته ای

که انگار مرده ام

بی انصاف

مرده ها را هم

یاد می کنند گاهی

با گُلی ، گریه ای ، آهی
 
  • پیشنهادات
  • ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    اندوه دار من!

    راه چشمانت را که گم می کنم

    از بیراهه ی «حرف‌ها» وارد نشو

    من و تو را واژه سیراب نمی کند

    بیا رو در روی هم

    به نیت یکی شدن،

    خسته شویم!
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    تو بر نمیگردی

    و این غمگین ترین شعر جهان است

    که ترجمه نمی شود

    یعنی تو را

    به هیچ زبانی

    نمیتوان برگرداند ؟
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    کلاغ ها مُدام

    خبرهای بدی از تو می آورند!

    تو اما نگران نباش

    هنوز آنقدر عاشق هستم

    که هر صبح

    سر از آغـ*ـوش تو دربیاورم.
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    من

    عادت کرده ام

    هر صبح

    قبل از باز شدن چشم هایم

    دوستت داشته باشم

    و برایم مهم نباشد که تو

    در کجای این شهر شلوغ

    به فراموش کردنم مشغول هستی..!
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    ساحل که تو باشی

    ترسی از صخره ها نیست

    هزار بار به سویت

    موج برمی دارم

    سرم به سنگ می خورد اما

    دوباره برمی گردم

    دوباره برمی گردم
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    حتی اگر

    دستت از من کوتاه باشد

    باز هم موهایم را

    برایت بلند نگه می دارم

    دریچه ی قلبم را می بندم

    مبادا

    غبار دوست داشتن کسی

    روی آن بنشیند

    مثل یک مرد

    از زنی که به من سپرده ای

    مراقبت می کنم
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    پاهایم که رو به راه شود ،

    زخم هایش اگر

    خوب شود،

    دوباره راه می افتم ...!

    عشق ، مرا

    از تمام سربالایی های "نیامدنت"

    بالا می برد !

    من این

    پیچ و خم های به تو نرسیدن را هم

    دوست دارم...
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    قرارمان

    همین بهار

    زیر شکوفه های شعر...!

    آنجا که واژه ها

    برای تو گل می کنند !

    آنجا که حرف های زمین افتاده ام ،

    دوباره سبز می شوند

    وَ دست های عاشقمان

    گره در کارِ سبزه ها می اندازند ؛

    قرارمان زیرِ چشم های تو !

    آنجا که شعر

    نم نم شروع می شود...!
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    گاهی باید

    چترت را ببندی ؛

    بگذاری باران

    آتشی را که در قلبت روشن است

    نم نم

    خاموش کند...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا