شعر اشعار * فرهاد حسن زاده*

  • شروع کننده موضوع Anisa.Gh
  • بازدیدها 1,109
  • پاسخ ها 39
  • تاریخ شروع

I.MehrDãd

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/31
ارسالی ها
13,289
امتیاز واکنش
163,097
امتیاز
1,321
سن
21
محل سکونت
جـَهَنَم
احساس می‌کنم می‌توانم

تمام شیشه‌های شکسته را بچسبانم

تمام شیشه‌های شکسته‌ای که

سنگ آشوب تو شکست

به شفای دست‌های من شک نکن!
 
  • پیشنهادات
  • I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    بی تو

    شعر یخ می‌زند

    توی دست‌های نانوا.

    بی شعر

    من کبود می‌شوم

    در خیابان‌های ماتم زده از سرما

    حتی کنار آتش دوره‌گردها
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    خیال کردم آبی می‌شوم

    وقتی جرعه‌ای از دریا بنوشم

    سیاه شدم

    وقتی آب از سرم گذشت.
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    مترسك جان!

    چاي سرد شد

    چرا نمي‌نشيني؟

    تا به كي ايستاده بر آستانه‌ي دشت؟

    با كفش‌هاي آغشته به خاك

    كه درخت هم اگر بود ريشه دوانده بود.

    مترسك جان!

    امسال با گنجشك‌ها كاري نداشته باش

    و كلاغ‌ها و بلدرچين‌ها و كبك‌ها

    كمي بنشين

    كنار سفره‌ي نان و پنير و سبزي

    و گوش كن به لهجه‌ي شيرين باد

    وقتي

    به گوش درخت‌ها ترانه مي‌خواند.
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    اين همه غرور

    شايسته‌ي ميله‌ي پرچم است

    نازنين

    كوتاه بيا

    كوتاه‌تر

    مي‌خواهم ببوسمت.
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    پدر باغچه را آب مي‌كارد

    چشم به غوره‌هاي نورس

    در انتظار انگور



    من پژمرده از بي‌نگاهي

    در اتاقي كه پنجره‌اش

    گم شده پشت داربست انگور
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    آب درياها چه شور و خواب ماهى‌ها چه شيرين

    آب درياها روان و خواب ماهى‌ها چه سنگين

    من ميان خواب و آبم، خواب ماهى آب دريا

    شعرهايي مي‌نويسم بين بيدارى و رويا
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    چای سرد می شود

    قند به کام نمی رسد

    تو نیستی و سیگار بیهوده دود می کند.
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    لوله كشي نور

    در لامپ‌هاي مهتابي



    آه...

    چه سرد است

    شب‌هاي بيمارستان
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    فراموشی می آید...مثل همین پائیز

    با ابرهای سهمگینش

    دیروز برگ خشکی دیدم

    که نمی دانست

    از کدام شاخه جدا شده...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا