اشتیاق با تو بودن در سرم آتش گرفت
ناگهان در اشتیاق آخرم آتش گرفت
باورم شد رفته بودی رنگ قلبم زرد شد
باورم تا شد که رفتی،باورم آتش گرفت
مرغ بی بال خیالم عزم بام وصل کرد
عزم بام وصل کرد و در برم آتش گرفت
پیکرم نیلوفری شد بوی نام تو شنید
بوی نام تو که آمد پیکرم آتش گرفت
آمدم تا باده ی یاد تو در ساغر کنم
باده در ساغر که کردم،ساغرم آتش گرفت
دفتری پر از نگاهت پیش چشمم باز بود
از نگاه پر شرارت،دفترم آتش گرفت
خواب در چشمم نمی آمد از آن روز وداع
خپاب در چشمم که آمد،بسترم آتش گرفت
جامه ی صبری که گفتم بی تو در بر می کنم
جامه را تا آمدم که بردرم،آتش گرفت
ققنسی واره به جا خاکستری ماند از تنم
این عجب کز سوز دل،خاکسترم آتش گرفت
ناگهان در اشتیاق آخرم آتش گرفت
باورم شد رفته بودی رنگ قلبم زرد شد
باورم تا شد که رفتی،باورم آتش گرفت
مرغ بی بال خیالم عزم بام وصل کرد
عزم بام وصل کرد و در برم آتش گرفت
پیکرم نیلوفری شد بوی نام تو شنید
بوی نام تو که آمد پیکرم آتش گرفت
آمدم تا باده ی یاد تو در ساغر کنم
باده در ساغر که کردم،ساغرم آتش گرفت
دفتری پر از نگاهت پیش چشمم باز بود
از نگاه پر شرارت،دفترم آتش گرفت
خواب در چشمم نمی آمد از آن روز وداع
خپاب در چشمم که آمد،بسترم آتش گرفت
جامه ی صبری که گفتم بی تو در بر می کنم
جامه را تا آمدم که بردرم،آتش گرفت
ققنسی واره به جا خاکستری ماند از تنم
این عجب کز سوز دل،خاکسترم آتش گرفت