هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد
سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
“حافظ”
.
سر ز بالین به چه امید برآرم سحری
که در آن روز نبینم رخت ای رشک پری
آه از آن شب که نگیری خبر از من در خواب
وای از آن روز که من از تو نگیرم خبری
“عماد خراسانی”
.
اگر ماه بودی، تو را از لب برکهها
اگر آه بودی، تو را از دل سـ*ـینهها
اگر راه بودی، تو را از کف خیل واماندهها
تو اما نه ماهی، نه آهی، نه راهی
فقط گاه گاهی، فقط گاه گاه…
“مژگان عباسلو”
.