برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود
یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود
در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمی شود
بی تو شکست و پنجره رو به آسمان
غم در حریم آبی دل جا نمی شود
دریای تو پناه نگاه شکسته است
هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود
می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی
اما بدون تو که گلی وا نمیشود
دردیست انتظار که درمان آن تویی
این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
زیباترین گلی که پسندیده ام تویی
گل مثل چشمهای تو زیبا نمی شود
گفتی صبور باش و به آینده بنگر
پروانه که صبور و شکیبا نمی شود
شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
باران کویر روح مرا می برد به اوج
اما دلم بدون تو شیدا نمی شود
رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد
دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود
یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست
گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود
دل های منتظر همه تقدیم چشم تو
امروز بی حضور تو فردا نمی شود ....
قصه ی من ، قصه ی یلدای شب
گریه من شبنم رویـــــــای شب
غربت آن پنجــــــــره ی انتظار
خلوت یك كوچه ی تنهای شب
میكده ام در گذر یك سراب
جام لبم تشنه تر از آفتـــاب
همسفرم ، حسرت و تردیدها
رفتــــن و یا ماندن بی انتخاب
تا كه از آن مشرق دشت امید
شب شكن برق نگاهت دمید
معجزه ی عشق تو بر آسمان
با قلمش آبی رویـــــا كشید
دیده ی تاریك افق باز شد
مرغ سحر قاصد پرواز شد
از دل آن بیشه ی محزون شب
رویش چشمــــان تو آغاز شد
غنچه ی پرپر شده ام زان نگاه
سبز شد و سبزتر از هر گیـاه
سـ*ـینه ی طوفان زده ام از تو شد
ساحل آرام و صدف پوش ماه
تا كه شدی ساغر باران عشق
دست مسیحای بهاران عشق
لـ*ـذت پـــــرواز به یك آرزو
یا كه نشستن برِ ایوان عشق
با تــــو شدم مرمر احساسها
پاكتــــر از اطلسی و یاسهــا
لحظه ی بیرون شدن از پیله ها
فصـــــــــل شكوفایی گیلاسها
تا كه شدی وسعت بی انتها
سرخ تر از سرخی آلاله ها
نستــــرن باغچه ی عاطفه
سنگ صبور همه ی ناله ها
با تو شدم رهگذر زندگی
قطره ی دریا دل آشفتگی
پیچك برخاسته از عمق خاك
نرمتـــــرین پیچش دلدادگی
تا كه شدی باغ ، شقایق شدم
موج شدی نغمه قایق شــدم
آخـر این قصه ی پر"خاطره"
عشق تو را دیدم و عاشق شدم