شعر اشعار مربوط به فصل ها

  • شروع کننده موضوع Sogolkhanum
  • بازدیدها 2,529
  • پاسخ ها 96
  • تاریخ شروع

Sogolkhanum

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/13
ارسالی ها
537
امتیاز واکنش
20,073
امتیاز
714
محل سکونت
نصف جهان
خواجوی کرمانی:


خیمة نوروز بر صحرا زدند
چارطاق لعل بر خضرا زدند
لاله را بنگر که گویی عرشیان
کرسی از یاقوت برمینا زدند
 
  • پیشنهادات
  • Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    ملک الشعرا بهار:


    رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود
    درود باد بر این موکب خجسته، درود
    به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل
    به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    فروغی بسطامی:


    عید آمد و مرغان رة گلزار گرفتند
    وز شاخة گل داد دل زار گرفتند
    نوروز همایون شد و روز می گلگون
    پیمانه‌کشان ساغر سرشار گرفتند
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    منوچهری دامغانی:


    نوروز، روزگار نشاطست و ایمنی
    پوشیده ابر، دشت به دیبای ارمنی
    از بامداد تا به شبانگاه می خوری
    وز شامگاه تا به سحرگاه گل چینی
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    سعدی شیرازی:


    برآمد باد صبح و بوی نوروز
    به کام دوستان و بخت پیروز
    مبارک بادت این سال و همه سال
    همایون بادت این روز و همه روز
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    عبید زاکانی:


    چو صبح رایت خورشید آشکار کند
    ز مهر قبلة افلاک زرنگار کند
    رسید موسم نوروز و گاه آن آمد
    که دل هوای گلستان و لاله‌زار کند
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    نظامی گنجوی:

    بهاری داری ازوی بر خور امروز
    که هر فصلی نخواهد بود نوروز
    گلی کو را نبوید آدمی زاد
    چو هنگام خزان آید برد باد
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    اندر دل من مها دل‌ افروز توئی

    یاران هستند لیک دلسوز توئی

    شادند جهانیان به نوروز و به عید

    عید من و نوروز من امروز توئی

    مولانا
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    گفت ای یاران زمان آن رسید

    کان سر مکتوم او گردد پدید

    جمله برخیزید تا بیرون رویم

    تا بر آن سر نهان واقف شویم

    در فلان صحرا درختی هست زفت

    شاخهااش انبه و بسیار و چفت

    سخت راسخ خیمه‌گاه و میخ او

    بوی خون می‌آیدم از بیخ او

    خون شدست اندر بن آن خوش درخت

    خواجه راکشتست این منحوس‌بخت

    تا کنون حلم خدا پوشید آن

    آخر از ناشکری آن قلتبان

    که عیال خواجه را روزی ندید

    نه بنوروز و نه موسمهای عید

    بی‌نوایان را به یک لقمه نجست

    یاد ناورد او ز حقهای نخست

    تا کنون از بهر یک گاو این لعین

    می‌زند فرزند او را در زمین

    او بخود برداشت پرده از گـ ـناه

    ورنه می‌پوشید جرمش را اله

    کافر و فاسق درین دور گزند

    پرده خود را بخود بر می‌درند

    ظلم مستورست در اسرار جان

    می‌نهد ظالم بپیش مردمان

    که ببینیدم که دارم شاخها

    گاو دوزخ را ببینید از ملا

    مولانا
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    عید است و آخر گل و یاران در انتظار

    ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار

    دل برگرفته بودم از ایام گل ولی

    کاری بکرد همت پاکان روزه دار

    دل در جهان مبند و به مـسـ*ـتی سؤال کن

    از فیض جام و قصه جمشید کامگار

    جز نقد جان به دست ندارم نوشید*نی کو

    کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار

    خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم

    یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار

    می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد

    جام مرصع تو بدین در شاهوار

    گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست

    از می کنند روزه گشا طالبان یار

    زانجا که پرده پوشی عفو کریم توست

    بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار

    ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود

    تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار

    حافظ چو رفت روزه و گل نیز می‌رود

    ناچار باده نوش که از دست رفت کار



    خواجه حافظ شیرازی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا