شعر اشعار سیدعلی صالحی

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
همگان به جست‌ و جوي خانه مي‌ گردند
من کوچه‌ ي خلوتي را مي‌ خواهم
بي‌ انتها براي رفتن
بي‌ واژه براي سرودن
و آسماني براي پرواز کردن
عاشقانه اوج گرفتن
رها شدن
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    اول يک جمله بگويم
    راستش
    گاهي از شدت علاقه به زندگي
    حتي سنگها را هم مي‌بوسم
    کلمه‌ها را
    کتاب‌ها را
    آدم‌ها را

    دارم ديوانه مي‌شوم از حلول
    از ميل حلول در هر چه هست در هر چه نيست
    در هر چه که هر چه
    چه
    و هي فکر مي‌کنم
    مخصوصا به تو فکر مي‌کنم
    آنقدر فکر مي‌کنم
    که يادم مي‌رود به چه فکر مي‌کنم

    به تو فکر مي‌کنم
    مثل مومني که به ايمانِ باد و به تکليف بيد
    به تو فکر مي‌کنم
    مثل مسافر به راه
    مثل علف به ابر
    مثل شکوفه به صبح و مثل واژه به شعر

    به تو فکر مي‌کنم
    مثل خسته به خواب و نرگس به ارديبهشت
    به تو فکر مي‌کنم
    مثل کوچه به روز
    مثل نوشتن به ني
    مثل خدا به کافر خويش و مثل زندان به زندگي

    به تو فکر مي‌کنم
    مثل برهنگي به لمس و تن به شست و شو
    به تو فکر مي‌کنم
    مثل کليد به قفل
    مثل قصه به کودک
    مثل پري به چشمه و پسين به پروانه
    به تو فکر مي‌کنم
    مثل آسمان به ستاره و ستاره به شب

    به تو فکر مي‌کنم
    مثل اَبونواس به مي
    مثل نقطه به خط
    مثل حروف الفباء به عين
    مثل حروف الفباء به شين
    مثل حروف الفباء به قاف
    همين
    هر چه گفتم
    انگار انتظارِ آسان رسيدن به همين سه حرف آخر بود

    حالا بايد بخوابم
    فردا باز هم به تو فکر خواهم کرد
    مثل دريا به ادامه ي خويش
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    رفتــن هــم حــرف عجيبــي ‌اســت
    شبيــه اشتبــاه آمــدن
    گفــت بــر مــي گــردم
    و رفــت
    و همــه‌ پــل ‌هــاي پشــت ســرش را ويــران کــرد
    همــه مــي ‌دانستنــد ديگــر بــاز نمــي ‌گــردد
    امــا بــازگشــت
    بــي هيــچ پلــي در راه
    او مســير مخفــي يــادها را مــي ‌دانســت
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    از پشت اين پرده
    خيابان
    جور ديگري است
    درها
    پنجره ها
    درخت ها
    ديوارها
    و حتي قمري تنبل شهري
    همه مي دانند
    من سال‌هاست چشم به راه کسي
    سرم به کار کلمات خودم گرم است
    تو را به اسم آب
    تو را به روح روشن دريا
    به ديدنم بيا
    مقابلم بنشين
    بگذار آفتاب از کنار چشم‌هاي کهن‌سال من
    بگذرد
    من به يک نفر از فهم اعتماد محتاجم
    من از اينهمه نگفتن بي تو خسته‌ام
    خرابم
    ويرانم
    واژه برايم بياور بي انصاف
    چه تند مي‌زند اين نبض بي‌قرار
    بايد براي عبور از اينهمه بيهودگي
    بهانه بياورم
    بحث ديگري هم هست
    يک شب
    يک نفر شبيه تو
    از چشمه انار
    برايم پياله آبي آورد
    گفت
    تشنگي‌هاي تو را
    آسمان هزار ارديبهشت هم
    تحمل نخواهد کرد
    او به جاي تو امده بود
    اما من از اتفاق آرام آب فهميدم
    ماه
    سفير کلمات سپيده دم است
    دارد صبح مي شود
    ديدار آسان کوچه
    ديدار آسان آدمي
    و درها
    پنجره ها
    درخت ها
    ديوارها
    هي تکرار چشم به راه کي
    تا کي ؟
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    چقدر خوب است
    که ما هم ياد گرفته‌ايم
    گاه براي ناآشناترين اهل هر کجا حتي
    خواب نور و سلام و بـ..وسـ..ـه مي‌بينيم
    گاه به يک جاهايي مي‌رويم
    يک دره‌هاي دوري از پسين و ستاره
    از آواز نور و سايه‌روشن ريگ
    و مي‌نشينيم لب آب
    لب آب را مي‌بوسيم
    ريحان مي‌چينيم
    ترانه مي‌خوانيم
    و بي‌اعتنا به فهم فاصله
    دهان به دهان دورترين روياها
    بوي خوش روشناييِ روز را مي‌شنويم
    بايد حرف بزنيم
    گفت و گو کنيم
    زندگي را دوست بداريم
    و بي‌ترس و انتظار
    اندکي عاشقي کنيم
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    کم نيستند شادي‌ها
    حتي اگر بزرگ نباشند
    آنقدر دست نيافتني نيستند
    که تو عمري‌ست
    کز کرده‌اي گوشه جهان
    و بر آسمان چوب خط مي‌كشي به انتظار
    حبس ابد هم حتي ، پايان دارد
    پاياني بزرگ و طولاني
    چه آسان تماشاگر سبقت ثانيه‌هاييم
    و به عبورشان مي‌خنديم
    چه آسان لحظه‌ها را به کام هم تلخ مي‌کنيم
    و چه ارزان مي‌فروشيم لـ*ـذت با هم بودن را
    چه زود دير مي‌شود
    و نمي‌دانيم که ؛ فردا مي‌آيد
    شايد ما نباشيم
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    اين صبح ، اين نسيم
    اين سفره‌ي مهيا شده‌ي سبز
    اين من و اين تو ، همه شاهدند
    که چگونه دست و دل به هم گره خوردند
    يکي شدند و يگانه
    تو از آن سو آمدي و او از سوي ما آمد ، آمدي و آمديم
    اول فقط يک دل بود
    يک هواي نشستن و گفتن
    يک بوي دلتنگ و سرشار از خواستن
    يک هنوز با هم ساده
    رفتيم و نشستيم ، خوانديم و گريستيم
    بعد يکصدا شديم
    هم‌ آواز و هم‌ بغض و هم‌ گريه
    همنفس براي باز تا هميشه با هم بودن
    براي يک قدم‌زدن رفيقانه
    راي يک سلام نگفته ، براي يک خلوت دل‌خاص ، براي يک دلِ سير گريه کردن
    براي همسفر هميشه‌ي عشق ، باران
    باري اي عشق ، اکنون و اينجا ، هواي هميشه‌ات را نمي‌خواهم
    نشاني خانه‌ات کجاست ؟
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    در ازدحام اين همه ظلمت بي عصا
    چراغ را هم از من گرفته اند
    اما من
    ديوار به ديوار
    از لمس معطر ماه
    به سايه روشن خانه باز خواهم گشت
    پس زنده باد اميد

    در تکلم کورباش کلمات
    چشم هاي خسته مرا از من گرفته اند
    اما من
    اشاره به اشاره
    از حيرت بي باور شب
    به تشخيص روشن روز خواهم رسيد
    پس زنده باد اميد

    در تحمل بي تاب تشنگي
    ميل به طعم باران را از من گرفته اند
    اما من
    شبنم به شبنم
    از دعاي عجيب آب
    به کشف بي پايان دريا رسيده ام
    پس زنده باد اميد

    در چه کنم هاي بي رفتن سفر
    صبوري سندباد را از من گرفته اند
    اما من
    گرداب به گرداب
    از شوق رسيدن به کرانه موعود
    توفان هاي هزار هيولا را طي خواهم کرد
    پس زنده باد اميد

    چراغ ها ، چشم ها ، کلمات
    باران و کرانه را از من گرفته اند
    همه چيز
    همه چيز را از من گرفته اند
    حتي نوميدي را
    پس زنده باد اميد
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    من راه خانه‌ام را گم کرده‌ام ري‌را
    ميان راه فقط صداي تو نشانيِ ستاره بود
    که راه را بي‌دليلِ راه جسته بوديم
    بي‌راه و بي‌شمال
    بي‌راه و بي‌جنوب
    بي‌راه و بي‌رويا


    من راه خانه‌ام را گم کرده‌ام
    اسامي آسان کسانم را
    نامم را ، دريا و رنگ روسري ترا ، ري‌را
    ديگر چيزي به ذهنم نمي‌رسد
    حتي همان چند چراغ دور
    که در خواب مسافرانْ مرده بودند
    من راه خانه‌ام را گم کرده‌ام آقايان
    چرا مي‌پرسيد از پروانه و خيزران چه خبر
    چه ربطي ميان پروانه و خيزران ديده‌ايد
    شما کيستيد
    از کجا آمده‌ايد
    کي از راه رسيده‌ايد
    چرا بي‌چراغ سخن مي‌گوئيد
    اين همه علامت سوال براي چيست
    مگر من آشناي شمايم
    که به آن سوي کوچه دعوتم مي‌کنيد ؟
    من که کاري نکرده‌ام
    فقط از ميان تمام نامها
    نمي‌دانم از چه " ري‌را " را فراموش نکرده‌ام


    آيا قناعت به سهم ستاره از نشانيِ راه
    چيزي از جُرم رفتن به سوي رويا را کم نخواهد کرد ؟


    من راهِ خانه‌ام را گم کرده‌ام بانو
    شما ، بانوْ که آشناي همه‌ي آوازهاي روزگار منيد
    آيا آرزوهاي مرا در خواب ني‌لبکي شکسته نديديد
    مي‌گويند در کوي شما
    هر کودکي که در آن دميده ، از سنگ ،‌ ناله و
    از ستاره ، هق‌هقِ گريه شنيده است
    چه حوصله‌ئي ري‌را
    بگو رهايم کنند ،‌ بگو راه خانه‌ام را به ياد خواهم آورد
    مي‌خواهم به جايي دور خيره شوم
    مي‌خواهم سيگاري بگيرانم
    مي‌خواهم يک‌لحظه به اين لحظه بينديشم


    آيا ميان آن همه اتفاق
    من از سرِ اتفاق زنده‌ام هنوز !؟
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    حقيقت اين است که من
    هرگز
    در زندگي
    سد راه کسي نبوده ، نيستم ، نخواهم بود
    من مي دانم
    دير يا زود به ري را خواهم پيوست

    چشم به راه من نباشيد
    با اين حال
    يقين دارم که بعد از مرگ
    دوباره باز خواهم گشت
    وصيت واژه هاي خود را
    براي شما باز خواهم خواند

    من اين راه را هزاران بار
    با باد رفته و با باران باز آمده ام
    مسيري که به منزل سپيده دم مي رسد
    و شسته تر از شبنم فروردين است

    براي ملاقات با محرمانه ترين ترانه هاي من
    نيازي به جست و جوي هيچ جانبي از اين جهان خسته نيست
    کافي ست
    فقط به خواب گل سرخ اشاره کنيد
    به رد پاي پرنده
    به بلوغ باد
    به بوي باران
    حتما به رگه هاي روشني از اردي بهشت خواهيد رسيد

    تا ابد
    تا ابد
    هر شهابي که از سينه آسمان مي گذرد
    باردار شعري ست
    که من يادم رفته است شکارش کنم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا