شعر اشعار زهرا ضیایی

Es_shima

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/13
ارسالی ها
2,751
امتیاز واکنش
29,248
امتیاز
846
سن
27
محل سکونت
ناکجا
تو به تنهایی من می خندی !
غافل از این که دلت با دل من درگیرست
غافل ازاین که به یاد دل من می خوابی
من کجا تنهایم ؟!
من که هر لحظه به چشمان تو می اندیشم
و تو را عمق خیالم به بغـ*ـل می گیرم
عطر آویشن موهای تو را می بویم
شعر بابونه ی چشمان سحر خیز تو را می خوانم!
ناز گلپونه ی لبهای تو را می چینم

من کجا تنهایم؟


تو که هر روز سحر
با نگاهی نگران
پس آن پنجره از دور مرا می پایی !
و به زیبایی یک شعرسپید
پشت این شب زده از دور دعا می خوانی


پس چرا باز به تنهایی من مشکوکی؟!
پس چرا می خندی؟!

#زهراضیایی
 
  • پیشنهادات
  • Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    بامن امشب یا بمان یاهم قرارت راببر
    از خیالم خاطرات بیشمارت راببر

    یا نگاهت را دوباره سمت چشمانم بگیر
    یااز این دلواپسی باخود نگارت را ببر

    تا اسیری خسته از جنگ نگاهت مانده ام
    لطف کن از باورم دارو ندارت را ببر

    سوز پاییزی گرفته حس وحالم را، ولی
    روح باران پرور عطربهارت را ببر

    سر بزن گاهی میان شعرهایم دزدکی
    لابه لای واژهایم، اعتبارت را ببر

    این نگاه بر درم را در کمین کوچه ها
    رفته رفته جمع کن یا انتظارت را ببر

    شاعر شعر دو چشمت از جوانی بوده ام
    امشب از شعرم بیا چشم خمارت راببر.
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    هردو ازجنس بهاریم بیا پر بزنیم
    خسته از صبر و قراریم بیا پر بزنیم


    عشق تنها هنر ماست کمی عاشق باش
    یک بغـ*ـل فاصله داریم بیا پر بزنیم


    هرچه خواهد بشود جان و دلم غصه نخور
    کم بگو بی کس وکاریم ، بیا پر بزنیم


    دل به دریا زده و فاصله رابرداریم
    بـ..وسـ..ـه ی عشق بکاریم بیا پر بزنیم


    از غزلخوانی ما جان به لب شعر امد
    حس وحالی که نداریم ، بیا پر بزنیم


    سالها راوی تقویم غم دل بودیم
    خسته از روز شماریم بیا پربزنیم


    هردو از آتش و آبی ام پرستو، اما
    زاده ی ایل وتباریم بیا پر بزنیم


    وقت پرواز شد و موقع رقصیدن تا
    فارغ از بند و حصاریم ؛ بیاپر بزنیم


    #زهراضيايي
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    این زخم زبان کهنه را کاری کن
    با این دل غم گرفته همکاری کن
    حالاکه قرار عقدمان یادت رفت
    در وقت وداع صیغه راجاری کن

    آن روز که چشم ، انتظارت بودم
    در کوچه ی عشق ، بیقرارت بودم
    باحالت گریه باخودم می گفتم
    ای کاش همیشه درکنارت بودم

    ای دوست بیافاصله را داﺭ ﺑﺰﻥ
    احساس بخواب رفته را جاربزن
    ﻓﺮﻫﺎﺩ ﻣﻨﯽ ﻃﻠﺴﻢ ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﺭﺍ
    ﻫﯽ ﺗﯿﺸﻪ ﺑﺰﻥ ،ﺗﯿﺸﻪ ﺑﻪ تکراﺭ ﺑﺰﻥ

    از بس که به غمهای جهان لبریزم
    در فصل بهار، زرد چون پاییزم
    تنهایم ودلبریده از آدمها
    انگار مترسک سرجالیزم

    باقلب شکسته عاشقی ناچیزم
    مانند همیشه از غمی لبریزم
    از سبز بهار چون ندیدم خیری
    دلبسته به زرد خسته در پاییزم

    تا کی بنشینم که شبی برگردی؟!
    وقتی که شدم سوژه ی هرنامردی
    در حسرت و گریه روزگارم طی شد
    ای دوست ببین چه بر سرم آوردی !

    ای کاش که ماهی بلورت بودم
    یا طعمه ی افتاده به تورت بودم
    درسایه ی مهربانی دستانت
    ای کاش !که آهنگ چگورت بودم

    این شاعره را زنده به گورش نکنید
    از خاطره های شعر دورش نکنید
    انگار که پای رفتنش می لنگد
    بیجاره لگد کوب غرورش نکنید

    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﻋﺸﻖ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ
    ﺩﻟﺸﻮﺭﻩ ﻭ ﺗﺸﻮﯾﺶ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺩﻧﺪ
    ﺍﺯ ﻃﺮﺯ ﻧﮕﺎﻩ عاشقان فهمیدم
    آهسته مرا نقطه پایان دادند

    شب آمده قرص ماه من رابردی
    لعنت به تو تکیه گاه من رابردی
    من ماندم و یک دغدغه تا آخر عمر
    انگار چراغ راه من را بردی

    وقتی که غمت نشسته سرتاسرشهر
    وقتی شده ای غروب درد آور شهر
    از پچ پچ مردمان شهرم پیداست
    این داعش چشم توست در باورشهر

    از فتنه ی همسایه دلم می ترسد
    از عشق گرانمایه دلم می ترسد
    وقتی که مجازی همه عاشق شده ایم
    از دولت در سایه دلم میترسد
    ،
    بس کن به خدا نوشید*نی دادن کافی است
    پای گل تشنه آب دادن کافی است
    من پر شدم از عشق تو لب را بردار
    این بـ..وسـ..ـه بی حساب دادن کافی است


    امروز بهارعاشقی پایان شد
    درگیر خزان بی سروسامان شد
    دلخسته ام از غروب این آبادی
    این پنجره ها دوباره بی باران شد
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    از سکوت خسته ی دیوار می ریزم بهم
    از قفس از اینهمه اجبار می ریزم بهم
    تابه کی کتمان کنم این بغض صاحب مرده را
    پشت این دیواره ی انکارمی ریزم بهم
    نقش من گم شدبه روی صحنه ی بازیگری
    بعدازاین درحسرت اسکار می ریزم بهم
    لحظه ای سردرگریبان،لحظه ای در جستجو
    روز وشب مانند یک بیمارمی ریزم بهم
    یاد ایام گذشته،یاد قول و وعده ها
    گاه گاهی حول این افکار می ریزم بهم
    خانه ات آباد از وقتی که رفتی دم به دم
    باخودم درگیرم و هربار میریزم بهم
    بی تو مانند مترسک خشک وتنها ،سالهاست
    پیش چشم خیس گندمزار می ریزم بهم
    #زهراضیایی
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    دیر گاهی ست دلم وقت سفر می لرزد
    وقت رفتن ، چمدان ، پنجره در می لرزد
    تو که در جان منی، از تو کجا بگریزم!
    پشت در پای من از سوز جگر می لرزد
    می دود یادتو در بستر جانم هرشب
    بی تو اما تنم از فکر سحر می لرزد
    گرچه از عشق تو کارم شده هرروز خطر
    پای احساس ولی وقت خطر می لرزد
    دل من مادر پیری ست که در دانه ی او
    رفته درجنگ و دل از بیم خبر می لرزد
    آمدم تاگله از عشق کنم،یادم رفت
    پیش صاحب نظران نقطه نظر می لرزد

    گره افتاده به سرتاسر شعرم بی تو
    تازگیها قلمم روی اثر می لرزد
    #زهراضیایی
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    از آن دم که رفتی و تنهاشدم
    غریبانه از عشق دم می زنم
    طنین صدایم پراز گریه است
    در آغـ*ـوش حسرت قدم می زنم
    به آغـ*ـوش گرمت پناهم بده
    که در خلوتی سرد ،جا مانده ام
    منم آن کویری که با درد و داغ
    از آهنگ باران جدا مانده ام
    ازاین بغض بارانی وآه سرد
    بخوان وبه جانم پناهی بده
    از این بی تو بودن ببین خسته ام
    به من چتر امن نگاهی بده
    به دریای عشق تو امید نیست
    مرا ساحل چشم هایت بس است
    برای من ای قمری بی قرار
    همین که بخوانم برایت ، بس است
    دلم در مدار نگاهت نشست
    نگاهی که لبریز از زندگی ست
    چنان عاشق خنده هایت شدم
    که حس کردم از نوع دلدادگی ست

    خوشا !روزگاری که حسرت نبود
    دلت بادل من هماهنگ بود
    ولی رفتی آخر شبی بی خبر
    دلم شیشه ،اما دلت سنگ بود
    #زهراضیایی
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    غم چشمان پدر را نه تو دیدی ونه من
    بغض عـریـان پدر را نه تو دیدی ونه من
    سالها رفته ولی زخم دلم خوب نشد
    زخم دستان پدر را نه تو دیدی ونه من
    دلش آتشکده ای بود که دایم می سوخت
    آه سوزان پدر را نه تو دیدی ونه من
    شعر دلبند نگاهش شده سودای دلم
    درد پنهان پدر را نه تو دیدی ونه من
    شرمسارم که نشد همدم دردش بشوم
    که غم نان پدر را نه تودیدی ونه من
    کاش می شد بزنم بـ..وسـ..ـه به دستش شب وروز
    پای لرزان پدر را نه تو دیدی ونه من

    روی خاکش بنویسیم پدر تنها بود
    آتش جان پدر را نه تو دیدی ونه من
    "خنده ی تلخ من ازگریه غم انگیز تراست"
    چشم گریان پدر را نه تو دیدی ونه من

    #زهراضیایی
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    سکوت و بغض شبم را، ستاره باور کرد
    شبی که قلب مرا مثل لاله پرپر کرد
    برید بند دلم را نگاه زیبایت
    چکید از جگرم اشک و گونه را تر کرد
    میان این همه خواهان فقط تو را دارم
    تو را چگونه زمانه چنین ستمگر کرد
    تو شور وشوق بهاری بیا وباور کن
    که بی تو سبزبهارم هوای آذر کرد
    مدام در تب وتابم ، مدام دلتنگم
    دل مرا تب تو باغ شعله پرور کرد
    چقدر بوی تو را می دهد نفس هایم
    چقدر چشم تو خودرا شبیه ساغر کرد!
    خوشابه حال کسی که تو شاعرش باشی
    کسی که شعرتورا مثل آب از بر کرد
    خوش آن بهار قشنگی که باتو می آید
    خوش آن که باتو حریر سپید بر سرکرد
    #زهراضیایی
     

    ^moon shadow^

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/10
    ارسالی ها
    4,336
    امتیاز واکنش
    62,335
    امتیاز
    1,091
    محل سکونت
    تبــــ♡ـــریز
    ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﮕﻔﺘﻦ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﻏﺰﻟﯽ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﻣﺴﺖ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﺩﻝ ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺍﺳﺖ
    ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺷﻮﺭ ﻭﺷﻮﻕ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺍﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﺑﺎﻫﺮ ﻧﮕﺎﻩ ﺗﻮ ﺗﻦ ﻣﻦ ﺗﯿﺮ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ
    ﺑﺎ ﺁﻧﮑﻪ ﺗﯿﺮ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ !
    ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻋﺎﺷﻘﻨﺪﺗﻮﺭﺍ ﻭﻧﺼﯿﺐ ﻣﻦ
    ﺟﺰ ﻫﺎﯼ ﻫﺎﯼ ﻭﻫﻖ ﻫﻖ ﺗﻠﺦ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺭﻓﺖ ﻭﻓﺼﻞ ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﺁﻩ !
    ﺑﺮ ﺷﺎﺧﻪ ﯼ ﺑﻬﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺁﺷﯿﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    ﺟﺎﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭﻡ ﻭ ﺍﯾﻠﯽ ﮐﻪ ﮐﻮﭺ ﮐﺮﺩ
    ﻣﺮﻏﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﭘﺮ ، ﮐﻪ ﻏﻤﺶ ﺁﺏ ﻭﺩﺍﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ
    " ﮐﺎﺭ ﺟﻨﻮﻥ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﮐﺸﯿﺪﻩ " ﺷﺪ
    ﺑﻐﺾ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻫﺎ ﺑﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻧﯿﺴﺖ

    #زهراضیایی
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا