شعر اشعار سیدعلی صالحی

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
مي‌روي ، برمي‌گردي ، قدم مي‌زني
ما نشسته‌ايم
ما ساکت و خاموش نگاهت مي‌کنيم
انگار بوي کبريت و کبوتر سوخته مي‌آيد
مي‌گويي يک نفر اينجا
اين گل سرخ را بوييده است
يک نفر اينجا بوي بـ..وسـ..ـه مي‌دهد
يکي از ميان شما خوابِ ستاره ديده است

ما مي‌ترسيم
خاموشيم
نگاهت مي‌کنيم
فقط يکي از ميان ما آهسته مي‌پرسد
سردت نيست ؟
بفرما کنارِ سنگچينِ روشن رويا
همه‌ي ما اهلِ همين حواليِ غمگينيم
نگرانِ آسمانِ اخم‌کرده‌ي بي‌کبوتر نباش
فردا حتما باران خواهد آمد

مي‌روي ، برمي‌گردي ، قدم مي‌زني
مي‌گويي آب در اجاقِ روشن بريزيم
آب در اجاقِ روشن مي‌ريزيم
مي‌گويي ديدنِ روشنايي خوب نيست
شنيدنِ رويا بد است
و باران به خاطر شماست که نمي‌بارد

ما مي‌ترسيم
خاموشيم
نگاهت مي‌کنيم
و ديگر کسي از ميانِ ما
به سنگچينِ روشنِ رويا نمي‌انديشد
به کبوتر و کبريت
به ارغوان و آينه نمي‌انديشد

برمي‌خيزيم ، مي‌رويم ، برمي‌گرديم
و باز بعد از هزار سالِ تمام
ترا و دريا را مي‌شناسيم

برايت بـ..وسـ..ـه و باران آورده‌ايم
نترس عزيزم ، نترس
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    برهنه به بستر بي کسي مردن
    تو از يادم نمي روي
    خاموش به رساترين شيون آدمي
    تو از يادم نمي روي
    گريباني براي دريدن اين بغض بي قرار
    تو از يادم نمي روي
    پي پستوي پنهاني براي بدگماني گريه ها
    تو از يادم نمي روي
    دفاتري سپيد
    زمزمه اي نازا
    سر انگشتي آشفته
    تو با من چه کرده اي ؟
    تو از يادم نمي روي
    سفري ساده از تمام دوستت دارم تنهايي
    تو از يادم نمي روي
    سوزن ريز مکرر باران بر پيچک و ارغوان
    تو از يادم نمي روي
    بسياري اندوه من از شمارش دما دم دريا
    تو از يادم نمي روي
    پس به بهانه اي
    مثلا انار خانه گل داده است يا نه
    براي کودکي هاي کسي ... نامهء سر بسته اي بنويس
    امروز مجلس ختم من از مرگ ساده اي ست
    تو از يادم نمي روي
    امروز سال ياد درگذشت عزلت من است
    تو از يادم نمي روي
    تو با من چه کرده اي که از يادم نمي روي
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    من
    تو را لمس کرده ام
    من که متبرک ام کرده اند از ترانه هاي شيراز
    من که تمامي اين سال ها
    يکي لحظه حتي
    خواب
    به راهم نبرده است

    من دست برداشته و
    پا بريده توام
    تو
    ماه ابرينه پوش
    من دست خط شفاي سروش

    هي دختر خواب هاي بي رخصت
    بي تاب هرچه برهنگي
    خوشه خزاني انگور
    در اين جهان
    تنها يکي واژه کافي بود
    تا آدمي از تماشاي تو تمام

    تو از دعاي کدام حواي گندم پرست
    به اين پرده از عطر ملائک رسيده اي ؟
    که رسولان هزاره زن
    پا به روياي تو شاعر شدند ؟

    هي دختر برف هاي هرچه بسيار تشنگي
    در اين دقيقه مکشوف
    مسير ماه
    پر از مويه هاي مکرر من است

    هنوز هم بر اين باورم
    که پسين يکي از روزهاي دي
    من تو را از تخيل خداوند ربوده ام

    حالا هرچه پيش تر مي آيم
    باز تو دورتر
    بر قوس مزار گاه ماه ايستاده اي
    من در غياب تو
    با سنگ سخن گفته ام
    من در غياب تو
    با صبح ، با ستاره ، با سليمان سخن گفته ام
    من در غياب تو
    زخم هاي بي شمار شب ايوب را شسته ام
    من در غياب تو
    کلمات سربريده بسياري را شفا داده ام
    هنوز هم در غياب تو
    نماز ملائک قضا مي شود
    کبوتر از آرايش آسمان مي ترسد
    پروانه از روشنايي گل سرخ هراسان است

    بگو کجا رفته اي
    که بعد از تو
    ديگر هيچ پيامبري از بيعت ستاره با نور
    سخن نگفت
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    من با توام
    مي خواهم آغشته عطر تو زندگي کنم
    اين رد عطر توست
    که از حيرت بادهاي شمالي
    شب را به بوي بابونگي بـرده است
    تو کيستي که تاک تشنه
    از طعم تو
    به تبريک مي ... آمده است
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    می ‌خواستم چشم ‌های تو را ببوسم
    تو نبودی ، باران بود
    رو به آسمان بلند پر گفت ‌و گو گفتم :
    تو نديديش ؟!

    و چيزی ، صدايی
    صدايی شبيه صدای آدمی آمد
    گفت : نامش را بگو تا جست‌ و جو کنيم

    نفهميدم چه شد که باز
    يک هو و بی ‌هوا ، هوای تو کردم
    ديدم دارد ترانه ‌ای به يادم می ‌آيد

    گفتم : شوخی کردم به خدا
    می‌ خواستم صورتم از لمس لذيذ باران
    فقط خيس گريه شود
    ورنه کدام چشم
    کدام بـ..وسـ..ـه
    کدام گفت ‌و گو ؟!
    من هرگز هيچ ميلی
    به پنهان کردن کلمات بی ‌رويا نداشته‌ ام !
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    پناه بر عشق
    دو رکعت گريستن در آستين آسمان
    براي دوري از يادهاي تو واجب است
    واجب است تا از قنوت جهان
    راهي به آتنا في مشعر الجنون بيابم
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    کاري بايد کرد
    دير مي‌شود
    کاري بايد کرد
    برف
    راه را پوشانده است
    باد مثل هميشه نيست
    تا هوا روشن است
    بايد از اين ظلمت بيهوده بگذريم
    دارد دير مي‌شود
    من خواب ديده‌ام
    تعلل
    سرآغاز تاريکي مطلق است
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    مرگ را حقير مي کنند ، عاشقان
    زندگي را بي نهايت
    بي آنکه سخني گفته باشند جز چشمهايشان

    فراتر از حريم فصول مي ميرند
    بي نشان
    در فصلي بي نام
    بي صدا ، ترانه مي شوند بر لب ها

    در اوج مي مانند
    همپاي معراج فرشتگان
    بي آنکه از پاي افتاده باشند از زخمهايشان
    عاشقان ايستاده مي ميرند
    عاشقان ايستاده مي مانند
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    اين صبح ، اين نسيم
    اين سفره‌ي مهيا شده‌ي سبز
    اين من و اين تو ، همه شاهدند
    که چگونه دست و دل به هم گره خوردند
    يکي شدند و يگانه
    تو از آن سو آمدي و او از سوي ما آمد ، آمدي و آمديم
    اول فقط يک دل بود
    يک هواي نشستن و گفتن
    يک بوي دلتنگ و سرشار از خواستن
    يک هنوز با هم ساده
    رفتيم و نشستيم ، خوانديم و گريستيم
    بعد يکصدا شديم
    هم‌ آواز و هم‌ بغض و هم‌ گريه
    همنفس براي باز تا هميشه با هم بودن
    براي يک قدم‌زدن رفيقانه
    براي يک سلام نگفته ، براي يک خلوت دل‌خاص ، براي يک دلِ سير گريه کردن
    براي همسفر هميشه‌ي عشق ، باران
    باري اي عشق ، اکنون و اينجا ، هواي هميشه‌ات را نمي‌خواهم
    نشاني خانه‌ات کجاست ؟
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    حالم خوب است
    هنوز خواب مي بينم ابري مي آيد
    و مرا تا سر آغاز روييدن بدرقه مي کند
    تابستان که بيايد نمي دانم چند ساله مي شوم
    اما صداي غريبي مرتب مي خوانَدم
    تو کي خواهي مرد !؟
    به کوري چشم کلاغ ؛ عقابها هرگز نمي ميرند
    مهم نيست
    تو که آن بيد لب حوض را به خاطر داري
    همين امروز غروب
    برايش دو شعر از نيما خواندم
    او هم خم شد بر آب و گفت :
    گيسوانم را مثل «ري را» بباف .
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا