شعر اشعار حامد عسکری

I.MehrDãd

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/31
ارسالی ها
13,289
امتیاز واکنش
163,097
امتیاز
1,321
سن
21
محل سکونت
جـَهَنَم
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن

به از آن است که در دام نگاه افتادن

سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟

تو بهشتی و چه بیم از به گـ ـناه افتادن

لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه

چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟

آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است:

پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن

با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است

سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن

من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل

قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن

عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد

سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن
 
  • پیشنهادات
  • I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    باد می آید و از قافیه ها می گذرد


    از غزل های من زخم نما می گذرد



    باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر


    نرم می آید و از بغض خدا می گذرد


    بوی آویشن کوهیست که می آید یا...


    باد از خرمن موهای رها می گذرد؟


    زنده رودیست پریشان وسط پیچ و خمش


    شب جدا می گذرد... شعر جدا می گذرد


    چند قرن است که یلدای من کهنه چنار



    به غزلخوانی چشمان شما می گذرد



    باد می آید و «رخساره برافروخته است»


    شاید «از کوچه معشـ*ـوقه ی ما می گذرد»
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    از دست من و قافیه هایم گله مند است



    ماهی کـه دچارش غزلم بند به بند است



    مو فندقی چشم سیاهی که لبانش



    مرموز ترین عامل بیمــاری قند است



    زیبـــــایـــــی مـــــــــواج پس پلک بنفـشش



    دلچسب تر از اطلسی و شاه پسند است



    سیب است کــــه از دامنــــه ی رود مـی آید؟



    یا نه... گل سر بسته به موهای کمند است؟



    دارایـــــی من ـ چند کلاف غــــــزل ـ از تــــــــو



    شیرینی لبخند تو ـ یک جرعه ـ به چند است؟



    دیماه رسیده است ومن زخمی و سردم



    لبخند بزن خنده ی تو گـــرم کننده است



    از ما گله کم کن که بپاشیــــم غزل را



    پیش قدم پاشنه هایی که بلند است
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    غزلم دره ای از نسترن و شب بوهاست
    مرتع درمنه ها دهکده ی آهو هاست

    این طرف کوچه ی بن بست نگاه آبی ها
    آن طرف کوچه ی پیوند کمان ابروهاست

    این خیابان بلندی که به پایین رفته
    مال گیسوی به هم ریخته ی هندوهاست

    غزلم گردش کاشی است در اسلیمی ها
    غزلم تابش خورشید بر اسکیمو هاست

    باد می آید و انجیر مقدس مـسـ*ـت از
    روسری های به رقـ*ـص آمده در هو هو هاست

    هر چه که بر سر من رفته از این قافیه ها
    از به رقـ*ـص آمدن باد میان موهاست

    تلخ مردن وسط هاله ای از ابر و عسل
    سرنوشت همه ی هسته ی زرد آلو هاست

    کار سختی است _ ببخشید _ ولی می گویم ....
    اینکه ... بوسیدنتان .... دغدغه ی .... کم روهاست
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    آميزه ای از بهار و تابستانيد



    سبزيد پر از شکوه سروستانيد



    تنهاييم از مرز جنون رد شده است



    خانم خودتان که خوب در جريانيد







    لبخند بزن دو چشم بارانی را



    تجويز کنی نگاه درمانی را



    يک شعله بخند تا به آتش بکشی



    دانشکده ی علوم انسانی را







    باران که گرفت غربتم را شستم



    دلتنگی تلخ عزلتم را شستم



    يک شب تو به خواب من مرا بوسيدی



    يک هفته ی بعد صورتم را شستم
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    بی تو چقدر خرد و خمیرند لحظه ها

    مثل من فلک زده پیرند لحظه ها

    مثل من فلک زده مثل من غریب

    در جای جای هفته اسیرند لحظه ها

    انگار در نگاه تو تکثیر می شوند

    انگار بر تو بخش پذیرند لحظه ها

    حالا منم و گریه بر این درد مشترک

    از زندگی بدون تو سیرند لحظه ها

    ((بگذار تا مقابل روی تو بگذریم))

    پیش از دمی که بی تو بمیرند لحظه ها
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    لبخند زدن معجزه ی لب رطبی هاست



    دنيا به خدا تشنه ی گيلاس لبی هاست



    يک شاخه گل سرخ در آغـ*ـوش گرفتن ....



    اين اوج تمنای قوطی ها حلبی هاست



    تشبيه شما به غزل و ماه و ستاره



    همسايه ببخشيد اگر بی ادبی هاست



    ناخن بجوی بغض کنی قهوه بنوشی



    اين عادت هر روزه ی آدم عصبی هاست



    گفتی غزلت تازه شده ..... - دست خودم نيست



    از لطف خراميدن چادر عربی هاست
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    هر بار خواست چای بريزد نمانده ای



    رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای



    تنها دلش خوش است به اينکه يکی دوبار



    رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای



    حالا صدای او به خودش هم نمی رسد



    از بس که بغض توی گلويش چپانده ای



    ديشب تمام شهر پر از جوجه فنچ بود



    گفتند باز روسری ات را تکانده ای



    خواهند مرد بعد تماشای رقـ*ـص تو



    مشتی نهنگ که لب ساحل کشانده ای



    بدبخت من فلک زده من بدبيار من



    امروز عصر چای ندارم تو مانده ای
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    جمعه ها عصر حوله دور سرت می رسی از قنات پایینی



    سر راهت دوباره با وسواس می نشینی و پونه می چینی



    پونه ها را دوباره می کاری لای موهای خیس بی گل سر



    می روی آه و باز پشت سرت دشت پروانه را نمی بینی



    تو شکوهت میان دختر ها ای نجیب اصیل ای بومی



    مثل یک تخته فرش کرمانی است وسط فرشهای ماشینی



    پدرت کدخدا ...خودت خاتون... باغ خرما... چهار گله شتر.....



    پس غلط کرده عاشقت شده است پسری کامده رطب چینی



    هنوز کامل نیست اگه ضعفی بود به بزرگواری خودتان ببخشید
     

    I.MehrDãd

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/31
    ارسالی ها
    13,289
    امتیاز واکنش
    163,097
    امتیاز
    1,321
    سن
    21
    محل سکونت
    جـَهَنَم
    پوشیده بودی برایم آبی ترین دامنت را

    باد کولر تازه می کرد گلهای پیراهنت را

    بی روسری، بی گل سر، می آوری روی ایوان

    در دست سینی چای، بر گونه خندیدنت را

    حالا گپ و حال و احوال، حالا کنارت نشستم

    دل داده ام با سکوتم احوال پرسیدنت را

    با این بهانه که باید از باغ نعناع بچینی

    رفتی و من یک دل سیر دیدم خرامیدنت را

    بعد از گل و چای و نعناع، یک دسته ماهی قرمز

    چشم انتظارند در حوض باز استکان شستنت را

    باغی غزل نذر کردم یک بار دیگر ببینم

    لبخندهای عجین با نارنج و آویشنت را

    ¨

    هر بار می رَم ولایت، بی بی م با گریه می گـه:

    تَرسَم از اینه بمیرم، آخر نبینم ...
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا