شد سیه روزی نیکان شرف و جاهش
شد پریشانی پاکان سرو سامانش
گلهٔ نفس چو درنده پلنگانند
بر حذر باش ازین گله و چوپانش
علم، پیوند روان تو همی جوید
تو همی پاره کنی رشتهٔ پیمانش
از کمال و هنر جان، تو شوی کامل
عیب و نقص تو شود پستی و نقصانش
جهل چو شبپره و علم چو خورشید است
نکند هیچ جز این نور، گریزانش
نشود ناخن و دندان طمع کوته
گر که هر لحظه نسائیم بسوهانش
شد پریشانی پاکان سرو سامانش
گلهٔ نفس چو درنده پلنگانند
بر حذر باش ازین گله و چوپانش
علم، پیوند روان تو همی جوید
تو همی پاره کنی رشتهٔ پیمانش
از کمال و هنر جان، تو شوی کامل
عیب و نقص تو شود پستی و نقصانش
جهل چو شبپره و علم چو خورشید است
نکند هیچ جز این نور، گریزانش
نشود ناخن و دندان طمع کوته
گر که هر لحظه نسائیم بسوهانش