عارفانه ıllıllı درد و دل با حضرت مهدی موعود (عج) ıllıllı

[زِد.اَلِف]

تو هستی ! و در میان ِ ما می گردی .

در کوچه و شهر و خانه ها می گردی

از ما اثری نیست، در این شب، ای خوب!

دنبال ظهور نور ما می گردی...

کاش در این رمضان لایق دیدار شویم

سحری با نظر لطف تو بیدار شویم ...

 

[زِد.اَلِف]

دلتنگت که میشوم
آسمان هم دلش ریش میشود...
ای از تبار یاس های خوش بو
تو ای به رنگ سرمستی
پنهان شده ای که چه؟!
تابستان بهانه است
سرزمینمان داغدار کوچ توست...
غبار دوریت طراوت را مسموم کرده
و انگورها مـسـ*ـتی ز تو میطلبند .
به گمانم کم سویی اخترکان محصول غیبت های توست...
... ای حسن تعلیل جهان!
نمایان شو
تا آرامش بر ظرف زمان طلاکوب شود...

 

[ღ aynazrstm ღ]

امام صادق(ع) : هیچ نوروزی نمی آید مگر اینکه توقع فرج و ظهور در آن میرود.

 

[زِد.اَلِف]

یڪ سلام از راه دور
و یڪ جواب ازسوے یار
وتمام دلخوشیہایم اینست
یڪ سلام از راه نزدیڪ
و زیارت نامه اے..
السَّلامُ عَلَیْکَ یاثارَاللَّه
ِوَابْنَ ثارِه وَالْوِتْرَ الْموتُور
#یامهدی

 

[زِد.اَلِف]

حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم
با نگاه تو گل فاطمه هشیار شوم
از ازل گر دل من بر تو ارادت کردست
مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم
همۀترس من از باقی عمرم این است
باز بر پیش نگاه تو گنهکار شوم
به خدا حاجتم از سفرۀ زهرا این است
دور از اهل سقیفه به علی یار شوم
حق آن چادر پر وصله و خاک آلوده
محرم اهل کسا با دل بیمار شوم
همچو مقداد هماهنگ شوم با رهبر
جان نثار تو چو میثم به سر دار شوم
ظهــــــــور نـزديــڪ اســت

 

[زِد.اَلِف]

سلام

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

آل یاسین
گل نرگس چه شود بـ..وسـ..ـه به پایت بزنم
تا به کی خسته دل از دور صدایت بزنم
گل نرگس نکند مهر ز من برداری
داغ دیدار رخت را به دلم بگذاری

 

[زِد.اَلِف]

مولای من
هر شب ک انتظار فرج میبرم ب روز
شرمنده ام
ک بی تو نفس می‌کشم هنوز

 

[زِد.اَلِف]

موعود خدامرد خطرمی خواهد
آری سفرعشق،جگرمیخواهد
ای جمعیت میلیونی عصرظهور
اوسیصدوسیزده نفرمی خواهد

 

[زِد.اَلِف]

نذر

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

تا بیایے
هر چه دارم مال تو
چشم هاے خسته ے
پر انتـــظارم مــال تو
یک دل دیوانہ دارم
با هزاران آرزو
آرزویم هیچ،
قلــــــــــب بیقرارم مال تو

 

[زِد.اَلِف]

یک لحظه بی تو بودن، یک عمر احتضار است
وقتــی تــو را نــدارم، بهتر که جان سپارم
این زندگی تباهی، ایـن عمـر انتحـار است
آن کــو قــرار دارد، کـی عشق یار دارد؟
عاشق بسان طوفان، پیوستـه بی قرار است
ای یاس باغ نرگس! باز آ که می‌کنم حس
بـی روی تـو زمانـه پاییز بی بهـار است
بی جلـوۀ تـو عالم تاریکتر ز گور است
وین مهر عالـم افروز شمع سر مزار است
عیسی کـه از نبـوت بـر خویشتـن نبالد
آرد نمـاز بـا تو، این اوج افتخـار است
ما دور کعبه گشتیم با اشک خود نوشتیم
ای زائریـن کعبـه! کعبـه جمال یار است
از هجـر یــار گفتیـم، از انتظـار گفتیـم
کو مرد انتظاری «یابن‌الحسن» شعار است
گیرم تـو غمگساری در بیـن مـا نـداری
ای نور دیده! ما را ،کی جز تو غمگسار است؟
میثم به دعوی عشق، مگشای لب که عاشق
یا زیـر تیـغ قاتـل، یــا بر فـراز دار است