خبرت هست چه ارزان شده ایم
راحت با اشیاء هم قیمت شده ایم
اینجا دگر از ارزش خبری نیست
انسان مرد از انسان خبری نیست
راحت سر هر کوچه و هر بازاری
می فروشیم همدگر، یا خبرت نیست
گذر این زمان چه تلخ شده است
محبت هم صاحب قیمت شده است
راحت همدگر را می فروشیم
انسان چه راحت کالا شده است
این کالا که به بازار بردن نمیخواهد
هر جا که خواهی ، بازار شده است
کالای وا زده امروزی بازار
من ،تو ،او ، ادم شده است
پول خرد جیب هر دارا و نداری
ادم ،انسان،ملت شده است
انروز که نیازت دارند ارزشت والا
روز دگر ما می شویم گندیده کالا