عارفانه ıllıllı درد و دل با حضرت مهدی موعود (عج) ıllıllı

زِد.اَلِف

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/08/04
ارسالی ها
1,390
امتیاز واکنش
8,813
امتیاز
606
محل سکونت
❉ѕɴow cιтy❉
روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است
گر کند یوسف زهرا نظری نوروز است
لحظه ها در تپش تاب و تب آمدنش
آسمان چشم به راه قدمش هر روز است
ای خدا کاش شود سال نوام عید فرج
که نگاهم نگران منتظر آن روز است
 
  • پیشنهادات
  • زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    یا صاحب الزمان;بهار، طراوتش را مدیون یک گل است. بیا ای گل زیبای نرگس!
    “اللهم عجل لولیک الفرج”

    زیباترین بهارم پایان انتظار است
    هر گـه رسد نگارم بهار در بهار است
     

    زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    دست از طلب ندارم تا کام من بر آیـد

    یا تن رسد به جانان
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    یا جان زتن بر آیـد

    بگشای تربتم را بعد از وفات و بـنـگـر

    کـز آتـش درونـــم دود از کـفـن بر آیــد

    بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران

    بگشای لب که فریـاد از مرد و زن بر آیـد

    جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش

    نگرفته هیچ کامی ، جان از بـدن بـر آیــد

    از حسرت دهانش آمـد به تـنـگ جـانــم

    خود کام تنگ‌دستان کی زان دهـن بر آیـد ؟

    گویـنـد ذکـر خیـرش در خیـل عشـقـبـازان

    هر جا که نام حـافــظ در انـجـمـن بر آیـد
     

    oilow

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/06/11
    ارسالی ها
    282
    امتیاز واکنش
    8,174
    امتیاز
    531
    محل سکونت
    shiraz
    آقا تو را قسم به اشک سـ*ـینه زنان ، بیا.....
    بیا که دلم تنگه شده است برای ندیده ها...
    بیا که دلم درد کشیده است برای ظلم ها...
    بیا که این روز ها چشم امید همه به آمدن توست....
     

    زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    مژده ای دل که مسیحا نفسی می‏آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‏آید
    ز غم هجر مکن ناله و فریاد که من زده‏ام فالی و فریاد رسی می‏آید
    از آتش وادی ایمن نه من خرم و بس موسی آنجا بامید قبسی می‏آید
    هیچکس نیست که در کوی تواش کاری نیست هر کسی آنجا بطریق هوسی می‏آید
    کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست اینقدر هست که بانگ جرسی می‏آید
    جرعه‏ای ده که به میخانه اربـاب کرم هر حریفی ز پی ملتمسی می‏آید
    دوست را گر سر پرسیدن بیمار غمست گو بران خوش که هنوزش نفسی می‏آید
    خبر بلبل این باغ بپرسید که من ناله‏ای می‏شنوم کز قفسی می‏آید
    یار دارد سر صید دل حافظ یاران شاهبازی به شکار مگسی می‏آید
     

    زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    بیا که رایت منصور پادشاه رسید نوید فتح و بشارت به مهر و ماه رسید
    جمال بخت ز روی ظفر نقاب انداخت کمال عدل به فریاد داد خواه رسید
    سپهر دور خوش اکنون زند که ماه آمد جهان به کام اکنون رسد که شاه رسید
    ز قاطعان طریق این زمان شوند ایمن قوافل دل و دانش که مرد راه رسید
    عزیز مصر بر غم برادران غیور ز قعر چاه بر آمد باوج ماه رسید
    کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
    صبا بگو که چها بر سرم در این غم عشق ز آتش دل سوزان و برق آه رسید
    ز شوق روی تو جانا بر این اسیر فراق همان رسید کز آتش به برگ کاه رسید
    مرو بخواب که حافظ ببارگاه قبول ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید
     

    زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
    به حسن خلق و وفا کس به یار ما نرسد تو را در این سخن انکار کار ما نرسد
    اگر چه حسن فروشان به جلوه آمده‏اند کسی به حسن و ملاحت‏به یار ما نرسد
    بحق صحبت دیرین که هیچ محرم راز بیار یک جهت‏حق گذار ما نرسد
    هزار نقد به بازار کائنات آرند یکی به سکه صاحب عیار ما نرسد
    دریغ قافله عمر کانچنان رفتند که گردشان به هوای دیار ما نرسد
    هزار نقش برآید ز کلک صنع و یکی به دلپذیری نقش نگار ما نرسد
    دلا ز طعن حسودان برنج و ایمن باش که بد به خاطر امیدوار ما نرسد
    چنان بزی که اگر خاک ره شوی کس را غبار خاطری از رهگذار ما نرسد
    بسوخت (حافظ) و ترسم که شرح قصه او به سمع پادشه کامکار ما نرسد
     

    زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    الا یا ایها المهدى، مدام الوصل ناولها
    که در دوران هجرانت بسى افتاد مشکلها
    صبا از نکهت کویت نسیمى سوى ما آورد
    ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها
    چو نور مهر تو تابید در دلهاى مشتاقان
    ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
    دل بى‏بهره از مهرت، حقیقت را کجا یابد
    حق از آیینه رویت، تجلى کرد بر دلها
    به کوى خود نشانى ده که شوق تو محبان را
    ز تقوا داد زاد ره، ز طاعت بست محملها
    به حق سجاده تزیین کن، مَهِل محراب و منبر را
    که دیوان فلک صورت، از آن سازند محفلها
    شب تاریک و بیم موج و گردابى چنین هایل
    ز غرقاب فراق خود رهى بنما به ساحلها
    اگر دانستمى کویت، به سر مى‏آمدم سویت
    خوشا گر بودمى آگه، ز راه و رسم منزلها
    چو بینى حجت حق را، به پایش جان فشان اى فیض!
    متى ما تلق من تهوى، دع الدنیا و اهملها
     

    زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    صد هزاران اولیا، روى زمین
    از خدا خواهند مهدى را یقین
    یا الاهى، مهدیم، از غیب آر
    تا جهان عدل گردد آشکار
    مهدى هادیست تاج اتقیا
    بهترین خلق برج اولیا
    اى ولاى تو معین آمده
    بر دل و جانها همه روشن شده
    اى تو ختم اولیاى این زمان
    وز همه معنى نهانى، جان جان
    اى تو هم پیدا و پنهان آمده
    بنده عطارت ثناخوان آمده
     

    زِد.اَلِف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/04
    ارسالی ها
    1,390
    امتیاز واکنش
    8,813
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    ❉ѕɴow cιтy❉
    نگارا! جسمت از جان آفریدند
    ز کفر زلفت ایمان آفریدند
    جمال یوسف مصرى شنیدى؟
    تو را خوبى دو چندان آفریدند
    ز باغ عارضت یک گل بچیدند
    بهشت جاودان زان آفریدند
    غبارى از سر کوى تو برخاست
    وزان خاک، آب حیوان آفریدند
    غمت خون دل صاحبدلان ریخت
    وزان خون، لعل و مرجان آفریدند
    سراپایم فدایت باد و جان هم
    که سر تا پایت از جان آفریدند
    ندانم با تو یک دم چون توان بود؟
    که صد دیوت نگهبان آفریدند
    دمادم چند نوشم دُرد دردت؟
    مرا خود مـسـ*ـت و حیران آفریدند
    ز عشق تو عراقى را دمى هست
    کزان دم روى انسان آفریدند
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    84
    بازدیدها
    1,100
    بالا