شعر اشعار فایــز دشتـــی

  • شروع کننده موضوع ZahraHayati
  • بازدیدها 4,122
  • پاسخ ها 180
  • تاریخ شروع

ZahraHayati

کاربر اخراجی
عضویت
2016/07/03
ارسالی ها
5,724
امتیاز واکنش
58,883
امتیاز
1,021
خیال کشتن من داشت جانان
کدامین سنگدل کردش پشیمان
ندانست عید فایز آن زمانست
که گردد در منای دوست قربان
 
  • پیشنهادات
  • ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    گر خواهی بسوزانی جهان را


    رخی بنما بیفشان گیسوان را


    بت فایز اشارت کن به ابروت


    بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    عجب دارم از آن زلف چلیپا

    که دارد صد هزاران دل درآن جا

    بت فایز مزن شانه برآن زلف

    مکن ویرانه خود آن آشـیان‌ها
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    مرا تن زورق است وناخدا دل

    در این کشور بوَد فرمانروا دل

    برد فایز به منزل یا کند غرق

    نمی‌دانم برد ما را کجا دل
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    مرا تن زورق است وناخدا دل

    در این کشور بوَد فرمانروا دل

    برد فایز به منزل یا کند غرق

    نمی‌دانم برد ما را کجا دل
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    بگو با دلبـر ترسایـی امشب


    چه می‌شد گر که بی ترس آیی امشب


    لبان خشک فایز را زرحمـــت


    به آن لعل لب تر سایـی امشب
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    نه هر چشمی ز جسمی می‌برد جان


    نه هر زلفی دلی سازد پریشان


    نه هر دلبر ز فایز می‌برد دل


    رموز دلبری سری است پنهان
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    دلم را جز تو کس دلبر نباشد

    به جز شور تو ام در سر نباشد

    دل فایز تو عمدا می‌کنی تنگ

    که تا جـای کس دیگر نباشد
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    دو چشمانم به چشمان ول افتاد


    چو مهتابی که بر روی دل افتاد


    بیائید چاره سازان چاره سازید

    گره در کار فایز مشکل افتاد
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    دلم تنگ و زمین تنگ آسمان تنگ


    غم دوری به جانم می کند جنگ


    سر راهت نشیند فایز زار


    که تا هرکس رسد بر او زند سنگ
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا