شعر اشعار فایــز دشتـــی

  • شروع کننده موضوع ZahraHayati
  • بازدیدها 3,956
  • پاسخ ها 180
  • تاریخ شروع

ZahraHayati

کاربر اخراجی
عضویت
2016/07/03
ارسالی ها
5,724
امتیاز واکنش
58,883
امتیاز
1,021
مگر یار آمده بر پشت بامم
که بوی جنت آید بر مشامم؟
فرودآ گر چه فایز نیست قابل
بیا بنشین نگه دار احترامم
 
  • پیشنهادات
  • ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    نگفتم جا مده بر چهره گیسو
    مسوزان اندر آتش بچه هندو؟
    بت فایز گمانم ، کافرستی
    که با آتش پرستی کرده ای خو؟
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    دلا تا چند در آزارم از تو
    گهی نالان ، گهی بیمارم از تو
    تو فایز در جهان بدنام کردی
    برو ای دل که من بیزارم از تو
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    دو گیسو را به دوش انداختی تو
    ز ملک دل دو لشکر ساختی تو
    به استمداد چشم و زلف و رخسار
    به یکدم کار فایز ساختی تو
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    نسیم ، امشب عجب دفع غمی تو
    یقین دارم نه از این عالمی طتو
    شمیم زلف یار فایزستی
    و یا ز انفاس ابن مریمی تو؟
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    خوش لحان مرغکی وقت سحرگاه
    مرا بیدار کرد از صوت دلخواه
    زدی هی بال خواندی شعر فایز
    که بر تو باد رحمت بارک الله
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    به زیر زلف برق گوشواره
    زده بر خرمن عمرم شراره
    بیا فایز که از نو آتش طور
    تجلی کرده بر موسی دوباره
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    دلم از بس که دنبال تو گشته
    دل خون گشته پامال تو گشته
    مگر در وقت مردن خون فایز
    ترشح کرده و خال تو گشته
     
    آخرین ویرایش:

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    پری رویان به ما کردند نظاره
    یکی چون ماه و باقی چون ستاره
    کمان ابرو و مژگان تیز کردند
    زدند بر جان فایز چون هزاره
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا