شعر اشعار فایــز دشتـــی

  • شروع کننده موضوع ZahraHayati
  • بازدیدها 4,029
  • پاسخ ها 180
  • تاریخ شروع

ZahraHayati

کاربر اخراجی
عضویت
2016/07/03
ارسالی ها
5,724
امتیاز واکنش
58,883
امتیاز
1,021
زما آن چشــــم وابرو مـــــی برد دل ، لب و دندان و گیســــو مـــــی برد دل

بت فایـــــــز ز وضع و طـــــرز رفتـــــــار ، نه من دل داده‌ام اومـــــــی برد دل
 
  • پیشنهادات
  • ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    پس از مرگم نخواهم‌های هایـــــی ، نه فـــــریادوفغـــــــان ونــه نوایــــــی

    بگویی گشــــــته فایز کشـــتهٔ دل ، ندارد کشـــــتهٔ دل خونبهـــــــــایی
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    مرا تن زورق است وناخــــــدا دل ، در این کشور بوَد فــــــرمــانروا دل

    برد فایـــــــز به منزل یا کنـــد غرق ، نمی‌دانــــم برد ما را کجـــــــا دل
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    مزن شانه به زلف پرشــکن را ، مپوش از سنبل تر یاســمن را

    دل فایز وطن دارد درآن زلف ، مکن دور از وطن اهل وطن را
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    عجب دارم از آن زلف چلیپا ، که دارد صد هزاران دل درآن جا

    بت فایز مزن شانه برآن زلف ، مکن ویرانه خود آن آشـیان‌ها
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    بهار آمد گلستان شد مطــــرا ، شدند از نو عنادل مـسـ*ـت وشیــدا

    جوانی کاش فایــز بد چوگلشن ، که هرساله شدی سرسبز و خضـرا
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    بتا آهسته تر بردار پــــا را ، از این دام بلا بردار مـــا را

    سراغ نیمه جان داری ز فایز ، بیا بستان سرمنت خدا را
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    اگر خواهی بسوزانی جهان را ، رخی بنما بیفشان گیسوان را

    بت فایز اشارت کن به ابروت ، بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    به رخ جا داده‌ای زلف سیه را ، بکام عقرب افکندی تو مه را

    که دیده عقرب جراره فایــز ، زند پهلو به ماه چهـارده را
     

    ZahraHayati

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/07/03
    ارسالی ها
    5,724
    امتیاز واکنش
    58,883
    امتیاز
    1,021
    سحر گـه ز نوای مرغ گلزار
    سرم پر شور گشت و دیده بیدار
    به هر گل بلبلی فایز نواخوان
    چه خوش باشد نشستن یار با یار
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا