قرار نبود برگردد
قرار بود نرود
من اما پشت به تمام این قرار ها
احساس میکنم
هنوز یک نفر دارد با من خداحافظی می کند
پشت تمام گوشی های تلفنی
که از باجه آویخته است
احسان_افشاری
آی سرکرده ی در پرده ی تنبور به دست
چار مضراب بزن یکسره بر هر چه که هست
پل نبستم که به آغـ*ـوش تو سربسپارم
پل شکستم که به رود تو قدم بگذارم
رود دریا شد و دریا به خیابان پیچید
اتوبوسی که نیامد سر میدان پیچید
زورق ساحلیام، اسکله ی تزئینی
دست بیرون زده از موج مرا می بینی