شعر اشعار مولانا

  • شروع کننده موضوع Ay Çocuğu
  • بازدیدها 5,770
  • پاسخ ها 787
  • تاریخ شروع

Ay Çocuğu

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/27
ارسالی ها
4,039
امتیاز واکنش
28,649
امتیاز
856
آتشی نو در وجود اندرزدیم

در میان محو نو اندرشدیم

نیک و بد اندر جهان هستی است

ما نه نیکیم ای برادر نی بدیم

هر چه چرخ دزد از ما بـرده بود

شب عسس رفتیم و از وی بستدیم

ما یکی بودیم با صد ما و من

یک جوی زان یک نماند و ما صدیم

از خودی نارفته نتوان آمدن

از خودی رفتیم وانگه آمدیم

قد ما شد پست اندر قد عشق

قد ما چون پست شد عالی قدیم

پیشه مردی ز حق آموختیم

پهلوان عشق و یار احمدیم

بیست و نه حرف است بر لوح وجود

حرف‌ها شستیم و اندر ابجدیم

سعد شمس الدین تبریزی بتافت

وز قران سعد او ما اسعدیم
 
  • پیشنهادات
  • Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    ما به خرمنگاه جان بازآمدیم

    جانب شه همچو شهباز آمدیم

    سیر گشتیم از غریبی و فراق

    سوی اصل و سوی آغاز آمدیم

    وارهیدیم از گدایی و نیاز

    پای کوبان جانب ناز آمدیم

    در کنار محرمان جان پروریم

    چونک اندر پرده راز آمدیم

    او کمند انداخت و ما را برکشید

    ما به دست صانع انگاز آمدیم

    پیش از آن کاین خانه ویران کرد اجل

    حمدلله خانه پرداز آمدیم

    نان ما پخته‌ست و بویش می رسد

    تا به بوی نان به خباز آمدیم

    هین خمش کن تا بگوید ترجمان

    کز مذلت سوی اعزاز آمدیم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    ر دم از شادی وگر از غم زنیم


    جمع بنشینیم و دم با هم زنیم

    یار ما افزون رود افزون رویم

    یار ما گر کم زند ما کم زنیم

    ما و یاران همدل و همدم شویم

    همچو آتش بر صف رستم زنیم

    گر چه مردانیم اگر تنها رویم

    چون زنان بر نوحه و ماتم زنیم

    گر به تنهایی به راه حج رویم

    تو مکن باور که بر زمزم زنیم

    تارهای چنگ را مانیم ما

    چونک درسازیم زیر و بم زنیم

    ما همه در جمع آدم بوده‌ایم

    بار دیگر جمله بر آدم زنیم

    نکته پوشیده‌ست و آدم واسطه

    خیمه‌ها بر ساحل اعظم زنیم

    چون به تخت آید سلیمان بقا

    صد هزاران بـ..وسـ..ـه بر خاتم زنیم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    روز باران است و ما جو می کنیم

    بر امید وصل دستی می زنیم

    ابرها آبستن از دریای عشق

    ما ز ابر عشق هم آبستنیم

    تو مگو مطرب نیم دستی بزن

    تو بیا ما خود تو را مطرب کنیم

    روشن است آن خانه گویی آن کیست

    ما غلام خانه‌های روشنیم

    ما حجاب آب حیوان خودیم

    بر سر آن آب ما چون روغنیم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    امشب ای دلدار مهمان توییم

    شب چه باشد روز و شب آن توییم

    هر کجا باشیم و هر جا که رویم

    حاضران کاسه و خوان توییم

    نقش‌های صنعت دست توییم

    پروریده نعمت و نان توییم

    چون کبوترزاده برج توییم

    در سفر طواف ایوان توییم

    حیث ما کنتم فولوا شطره

    با زجاجه دل پری خوان توییم

    هر زمان نقشی کنی در مغز ما

    ما صحیفه خط و عنوان توییم

    همچو موسی کم خوریم از دایه شیر

    زانک مـسـ*ـت شیر و پستان توییم

    ایمنیم از دزد و مکر راه زن

    زانک چون زر در حرمدان توییم

    زان چنین مـسـ*ـت است و دلخوش جان ما

    که سبکسار و گران جان توییم

    گوی زرین فلک رقصان ماست

    چون نباشد چون که چوگان توییم

    خواه چوگان ساز ما را خواه گوی

    دولت این بس که به میدان توییم

    خواه ما را مار کن خواهی عصا

    معجز موسی و برهان توییم

    گر عصا سازیم بیفشانیم برگ

    وقت خشم و جنگ ثعبان توییم

    عشق ما را پشت داری می کند

    زانک خندان روی بستان توییم

    سایه ساز ماست نور سایه سوز

    زانک همچون مه به میزان توییم

    هم تو بگشا این دهان را هم تو بند

    بند آن توست و انبان توییم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    ما ز بالاییم و بالا می رویم

    ما ز دریاییم و دریا می رویم

    ما از آن جا و از این جا نیستیم

    ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم

    لااله اندر پی الالله است

    همچو لا ما هم به الا می رویم

    قل تعالوا آیتیست از جذب حق

    ما به جذبه حق تعالی می رویم

    کشتی نوحیم در طوفان روح

    لاجرم بی‌دست و بی‌پا می رویم

    همچو موج از خود برآوردیم سر

    باز هم در خود تماشا می رویم

    راه حق تنگ است چون سم الخیاط

    ما مثال رشته یکتا می رویم

    هین ز همراهان و منزل یاد کن

    پس بدانک هر دمی ما می رویم

    خوانده‌ای انا الیه راجعون

    تا بدانی که کجاها می رویم

    اختر ما نیست در دور قمر

    لاجرم فوق ثریا می رویم

    همت عالی است در سرهای ما

    از علی تا رب اعلا می رویم

    رو ز خرمنگاه ما ای کورموش

    گر نه کوری بین که بینا می رویم

    ای سخن خاموش کن با ما میا

    بین که ما از رشک بی‌ما می رویم

    ای که هستی ما ره را مبند

    ما به کوه قاف و عنقا می رویم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    دوش عشق شمس دین می باختیم

    سوی رفعت روح می افراختیم

    در فراق روی آن معشوق جان

    ماحضر با عشق او می ساختیم

    در نثار عشق جان افزای او

    قالب از جان هر زمان پرداختیم

    عشق او صد جان دیگر می بداد

    ما در این داد و ستد پرداختیم

    همچو چنگ از حال خود خالی شدیم

    پرده عشاق را بنواختیم

    اندر آن پرده بده یک پردگی

    کز شعاعش پرده‌ها بشناختیم

    هر زمان خود را به سوی پرده‌ای

    حیله حیله پیشتر انداختیم

    برج برج و پرده پرده بعد از آن

    همچو ماه چارده می تاختیم

    رو نمود از سوی تبریز آفتاب

    تا دل از رخت طبیعت آختیم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    عاقبت ای جان فزا نشکیفتم

    خشم رفتم بی‌شما نشکیفتم

    در جدایی خواستم تا خو کنم

    راستی گویم جدا نشکیفتم

    کی شکیبد خود کهی از کهربا

    کاهم و از کهربا نشکیفتم

    هر جفاکش طالب روز وفاست

    من جفاکش از وفا نشکیفتم

    نرم نرمک گویدم بازآمدی

    گویمش ای جان ما نشکیفتم

    ای دل و ای جان و چشم روشنم

    بی‌پناه توتیا نشکیفتم

    بر سرم می زد که دیدی تو سزا

    ناسزایم ناسزا نشکیفتم

    آزمودم مردگی و زندگی

    در فنا و در بقا نشکیفتم

    مطربا این پرده گو بهر خدا

    ای خدا و ای خدا نشکیفتم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    یک دمی خوش چو گلستان کندم

    یک دمی همچو زمستان کندم

    یک دمم فاضل و استاد کند

    یک دمی طفل دبستان کندم

    یک دمی سنگ زند بشکندم

    یک دمی شاه درستان کندم

    یک دمم چشمه خورشید کند

    یک دمی جمله شبستان کندم

    دامنش را بگرفتم به دو دست

    تا ببینم که چه دستان کندم

    دردی درد خوشش را قدحم

    گر چه او ساقی مستان کندم

    زان ستانم شکر او شب و روز

    تا لقب هم شکرستان کندم
     

    Ay Çocuğu

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    4,039
    امتیاز واکنش
    28,649
    امتیاز
    856
    من اگر نالم اگر عذر آرم

    پنبه در گوش کند دلدارم

    هر جفایی که کند می رسدش

    هر جفایی که کند بردارم

    گر مرا او به عدم انگارد

    ستمش را به کرم انگارم

    داروی درد دلم درد وی است

    دل به دردش ز چه رو نسپارم

    عزت و حرمتم آنگه باشد

    که کند عشق عزیزش خوارم

    باده آنگه شود انگور تنم

    که بکوبد به لگد عصارم

    جان دهم زیر لگد چون انگور

    تا طرب ساز شود اسرارم

    گر چه انگور همه خون گرید

    که از این جور و جفا بیزارم

    پنبه در گوش کند کوبنده

    که من از جهل نمی‌افشارم

    تو گر انکار کنی معذوری

    لیک من بوالحکم این کارم

    چون ز سعی و قدمم سر کردی

    آنگهی شکر کنی بسیارم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا