يلدا
شاعر جمال الدین توماج نیا
چه تاريك است شب
ديريست خاموش است لبهاي خوابآلوده يلدا
ستاره روبندهاش را سخت پيچده
مبادا پاسبان در كنج شب چشمش به او افتد
ماه ديگر خوابِ خواب است و نميتابد
شهر ديگر سرد سرد است و در اجاقي آتشي بر دستهاي كودكي گرما نميبخشد
بوي يخ از سالهاي دور در مشام سرد شب پيچيد و آتش را گريزان كرد
آه اي شبِ طولانيِ جاويد
صبح ديگر از شرم تو اينجا بر نخواهد گشت. ...
شاعر جمال الدین توماج نیا
چه تاريك است شب
ديريست خاموش است لبهاي خوابآلوده يلدا
ستاره روبندهاش را سخت پيچده
مبادا پاسبان در كنج شب چشمش به او افتد
ماه ديگر خوابِ خواب است و نميتابد
شهر ديگر سرد سرد است و در اجاقي آتشي بر دستهاي كودكي گرما نميبخشد
بوي يخ از سالهاي دور در مشام سرد شب پيچيد و آتش را گريزان كرد
آه اي شبِ طولانيِ جاويد
صبح ديگر از شرم تو اينجا بر نخواهد گشت. ...