شعر اشعار مربوط به فصل ها

  • شروع کننده موضوع Sogolkhanum
  • بازدیدها 2,525
  • پاسخ ها 96
  • تاریخ شروع

Sogolkhanum

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/13
ارسالی ها
537
امتیاز واکنش
20,073
امتیاز
714
محل سکونت
نصف جهان
سیب غلتان رودخانه من! آهوی نقش بسته بر چینی!
پری قصـه های کودکــی ام ! قالــی دستباف ِ تزیینی!

خُنکای نسیم اول صبح! گرمی چای عصر پاییزی!

به چه نامی ترا صدا بزنم؟ لیلی روزگار ماشینی!

دور مجنـون گذشت اینک من دور لیلا گذشت اینک تو

دست بردار از این حکایت تلخ تا بگویم چقدر شیرینی

از کدامین عشیره ای بانو که در این شهر آسمان زنجیر

شیر از آفتـاب می دوشی میــوه از باغ مــاه می چینی

ای جهان بر مدار مردمکت ، چشم بردارم از تو؟ ممکن نیست

منم آنکس کـــه زندگی کـــرده سالها با همین جهـــان بینی

گیسووان سیاه پوشت را روی دیوار شانه ها آویز

تا ببینـی غزلسرایان را همه مشتاق شعر آیینی

جنبش سبز فتنه انگیــزی اگـــر از جای خویش برخیزی

کودتاچیِ مخملی دامن!، شورشی!، بهتر است بنشینی

عشق حق مسلم من و توست مابقـی را به دیگران بسپار

هر چه داری اگر به عشق دهی کافرم گر جُو یی زیان بینی


مجید آژ
 
  • پیشنهادات
  • Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    چند خسپیم صبوح است صلا برخیزیم

    آب رحمت بستانیم و بر آتش ریزیم

    آن کمیت عربی را که فلک پیمای است

    وقت زین است و لگام است چرا ننگیزیم

    خوش برانیم سوی بیشه شیران سیاه

    شیرگیرانه ز شیران سیه نگریزیم

    در زندان جهان را به شجاعت بکنیم

    شحنه عشق چو با ماست ز کی پرهیزیم

    زنگیان شب غم را همه سر برداریم

    زنگ و رومی چه بود چون به وغا یستیزیم

    قدح باده نسازیم جز از کاسه سر

    گرد هر دیگ نگردیم نه ما کفلیزیم

    ز آخور ثور برانیم سوی برج اسد

    چو اسد هست چه با گله گاو آمیزیم

    اندر این منزل هر دم (...) گاو آرد

    چاره نبود ز سر خر چو در این پالیزیم

    موج دریای حقایق که زند بر که قاف

    زان ز ما جوش برآورد که ما کاریزیم

    بدر ما راست اگر چه چو هلالیم نزار

    صدر ما راست اگر چه که در این دهلیزیم

    گلرخان روی نمایند چو رو بنماییم

    که بهاریم در آن باغ نه ما پاییزیم

    وز سر ناز بگوییم چه چیزید شما

    سجده آرند که ما پیش شما ناچیزیم

    گلعذاریم ولی پیش رخ خوب شما

    روی ناشسته و آلوده و بی‌تمییزیم

    آهوان تبتی بهر چرا آمده‌اند

    زانک امروز همه مشک و عبر می بیزیم

    چون دهد جام صفا بر همه ایثار کنیم

    ور زند سیخ بلا همچو خران نسکیزیم

    تاب خورشید ازل بر سر ما می تابد

    می زند بر سر ما تیز از آن سرتیزیم

    طالع شمس چو ما راست چه باشد اختر

    روز و شب در نظر شمس حق تبریزیم


    مولانا محمد بلخی (مولوی )
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    جواد فراهانی


    پاییز برگشته


    حتما برگی افتادنش را فراموش کرده بود

    آن قدر ها مهربان هست

    به خاطر یکی هم از سفر باز گردد
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    کجاست دختر پاییز ..... باغ کودکی ات

    کلاه پوپکـی و سینـه ریــز میخکــی ات

    دلــم گرفته و دنبال خلوتــــی دنجــــم

    که باز بشکفم از بـ..وسـ..ـه ی یواشکی ات

    کــه باز بشکفم و باز بشکفم با تـــو

    کمی برقص مرا در لباس پولکی ات

    چقدر خاطره دارم از آن دهان مَلَس

    زبــان شیرینت بــا لب لواشکـی ات

    شبـی بغــل کن و بـر سیـنه ات بخــوابانــم

    به یاد حسرت شب های بی عروسکی ات

    چگونه در ببرم جان از این هوا تو بگو

    اگر رها شـوم از "بازوان پیچکی ات"*

    اسیــر وشادم چــو بـادبـادکـــی بستــه

    به شاخه های درختان باغ کودکی ات !...
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    کاش چون پاییز بودم (فروغ فرخ زاد)


    کاش چون پاییز بودم
    کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
    برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
    آفتاب دیدگانم سرد می شد,
    آسمان سـ*ـینه ام پر درد می شد
    ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
    اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
    وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
    وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
    شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
    در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
    در شرار آتش دردی نهانی.
    نغمه ی من ...


    همچو آواری نسیم پر شکسته
    عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
    پیش رویم :
    چهره تلخ زمستان جوانی
    پشت سر :
    آشوب تابستان عشقی ناگهانی
    سـ*ـینه ام :
    منزلگه اندوه و درد وبد گمانی.
    کاش چون پاییز بودم

    فروغ فرخزاد
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    شعر پاییز مهدی اخوان ثالث
    آسمانش را گرفته تنگ در آغـ*ـوش

    ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
    باغ بی برگی،
    روز و شب تنهاست،

    با سکوت پاکِ غمناکش.
    سازِ او باران، سرودش باد.
    جامه اش شولای عریانی‌ست.
    ورجز،اینش جامه ای باید .


    بافته بس شعله ی زرتار پودش باد .
    گو بروید ، هرچه در هر جا که خواهد ، یا نمی خواهد .
    باغبان و رهگذران نیست .
    باغ نومیدان
    چشم در راه بهاری نیست


    گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد ،
    ور برویش برگ لبخندی نمی روید ؛
    باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست ؟
    داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
    باغ بی برگی
    خنده اش خونیست اشک آمیز
    جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن .

    پادشاه فصلها ، پائیز .
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
    با رنگ‌های تـازه مــرا آشنا کند

    پاییز می‌رسد که همانند سال پیش

    خود را دوباره در دل قالیچـــه جا کند

    او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار

    راز ِ درخت باغچـــه را برملا کند

    او قول داده است که امسال از سفر

    اندوه‌هــای تازه بیــارد ، خـدا کند

    او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا

    او قـول داده است بـه قــولش وفا کند

    پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است

    جــز این کــه روز و شب بنشیند دعا کند

    شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها

    یک فصل را بخاطر او جا به جا کند

    تقویـم خواست از تو بگیرد بهـــار را

    تقدیر خواست راه شما را جدا کند

    خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر

    در را بـــه روی حضــرت پاییــــز وا کند...
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    ای سرد پاییز است و من
    از پنجره
    در کوچه ی دلواپسی
    اشک بر....
    غبار پشت پای خاطرات تلخ تو
    بیهوده می ریزم.....
    نسیم صبح هم چون تو
    به رسم بی وفایی
    خاک غفلت را
    به درگاه دو چشم خیس من
    شاباش می ریزد.....
    تمام خاطراتم در غبار رد پایت
    زود می سوزد
    تمام بـ..وسـ..ـه هایت را
    تگرگ اشک می شوید...
    درخت نارون
    نامردیت را
    با به رقـ*ـص آوردن برگهای زردش
    در عزایم
    پاس می دارد...
    چه نامردی...
    چقدر سرما....
    من از سرما
    من از سردی فصل بی کسی
    خود را ...
    در آغـ*ـوش محبت می کشم شاید
    بفهمم طعم خودخواهی چه شیرین است....!
    از دکتر مسعود اصغر پور
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    دلم خون شد از این افسرده پاییز - فریدون مشیری
    دلم خون شد از این افسرده پاییز
    از این افسرده پاییز غم انگیز

    غروبی سخت محنت بار دارد
    همه درد است و با دل کار دارد


    شرنگ افزای رنج زندگانی ست
    غم او چون غم من جاودانی ست

    افق در موج اشک و خون نشسته
    شرابش ریخته جامش شکسته


    گل و گلزار را چین بر جبین است
    نگاه گل نگاه واپسین است


    پرستوهایی وحشی بال در بال
    امید مبهمی را کرده دنبال


    نه در خورشید نور زندگانی
    نه در مهتاب شور شادمانی


    کلاغان می خروشند از سر کاج
    که شد گلزار ها تاراج تاراج


    خورد گل سیلی از باد غضبناک
    به هر سیلی گلی افتاده بر خاک


    چمن را لرزه ها در تار و پود است
    رخ مریم ز سیلی ها کبود است


    گلستان خرمی از یاد بـرده
    به هر جا برگ گل را باد بـرده


    نشان مرگ در گرد و غبار است
    حدیث غم نوای آبشار است


    سری بالا کنم از سـ*ـینه کوه
    دلم کوه غم و دریای اندوه

    به دامانش درآویزد به زاری
    بنالد زینهمه بی برگ و باری


    حدیث تلخ اینان باز گوید
    کلید این معما باز جوید


    چه گویم بغض می گیرد گلویم
    اگر با او نگویم با که بگویم


    فرود اید نگاه از نیمه راه
    که دست وصل کوتاهست کوتاه
    نهیب تند بادی وحشت انگیز
    رسد همراه بارانی بلاخیز


    بسختی می خروشم های باران
    چه می خواهی ز ما بی برگ و باران

    برهنه بی پناهان را نظر کن
    در این وادی قدم آهسته تر کن


    شد این ویرانه ویرانتر چه حاصل
    پریشان شد پریشان تر چه حاصل


    تو که جان می دهی بر دانه در خاک
    غبار از چهر گل ها می کنی پاک


    غم دل های ما را شستشو کن
    برای ما سعادت آرزو کن

    فریدون مشیری
     

    Sogolkhanum

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    537
    امتیاز واکنش
    20,073
    امتیاز
    714
    محل سکونت
    نصف جهان
    ترجمه ی اشعار شاعران ژاپنی در وصف پاییز
    بهتر بود مرا فرا نخوانی

    تا آن که

    در ملال این غروب دیرگاه پاییزی

    ترکم بگویی

    اوکوما کوتومی شی



    بر این جاده

    درشامگاه پاییزی

    هیچکس ردپای مرا

    باز نخواهد گرفت

    ماتوسووباشو



    در راه سفر بیمار گشته ام

    و رویاهای من ٬ بر دشت های خزان زده

    همچنان سرگردان است

    ای کی واشو



    پیکر خود را اگر

    چونان دشتهای پژمرده ی خزان زده در نظر اورم

    این چنین که سوخته ام

    آیا امیدی می توانم داشت

    که دیگر باره بهاران باز گردد؟

    سوشو
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا