مشاعره مشاعره با اشعار فریدون مشیری

MAHAhrb · 2017/10/17

مردمان گر یکدگر را می درند
گرگ هاشان رهنما و رهبرند
و ان ستمکاران که باهم محرم اند
گرگ هاشان اشنایان هم اند...

« «N¡lOo£aR» » · 2017/10/17

دیدارِ تو گر
صُبحِ ابد هم دهَدَم دست

من سَرخوشم از
لـ*ـذتِ این چشم به راهی....

#فریدون_مشیری

ریحانه سادات · 2017/10/17

یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام!

MAHAhrb · 2017/10/18

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است

« «N¡lOo£aR» » · 2017/10/21

تو را من زَهر شیرین خوانم ای عشق

که نامی خوشتر از اینَت ندانم....

#فریدون_مشیری

MAHAhrb · 2017/10/21

موج موسیقی عشق
از دلم می گذرد
روح گلرنگ نوشید*نی
در تنم می گردد

ریحانه سادات · 2017/10/27

در جوانی جان گرگت را بگیر!
وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

« «N¡lOo£aR» » · 2017/11/05

روزگاری یک تَبسم
یک نگاه

خوش تَر از گرمای صَد
آغـ*ـوش بود...

فریدون_مشیری

Sahel1379 · 2017/11/07

دست من و اغوش تو !هیهات !که یک عمر
تنها نفسی با تو نشستن هوسم بود

samira.m · 2017/11/18

دور از نگاه گرم تو بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن که شب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سر گشتگی به سـ*ـینه ی گردابم آرزوست