مشاعره مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد

  • شروع کننده موضوع F.sh.76
  • بازدیدها 5,328
  • پاسخ ها 155
  • تاریخ شروع
  • پیشنهادات
  • Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال

    Aster

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/11
    ارسالی ها
    2,803
    امتیاز واکنش
    45,910
    امتیاز
    956
    محل سکونت
    شمال
    روز یا شب؟
    نه ای دوست غروبی ابدیست
    با عبور دو کبوتر در باد
    چون دو تابوت سپید
     

    فروغ ارکانی

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/27
    ارسالی ها
    1,069
    امتیاز واکنش
    27,201
    امتیاز
    892
    محل سکونت
    کرج

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    شب سیاهی کرد و بیماری گرفت
    دیده را طغیان بیداری گرفت
    دیده از دیدن نمی ماند دریغ
    دیده پوشیدن نمی داند دریغ
    رفت و در من مرگزاری کهنه یافت
    هستیم را انتظاری کهنه یافت
    ان بيابان ديد و تنهاييم را
    ماه و خورشيد مقواييم را
    چون جنيني پير با زهدان به جنگ
    مي درد ديوار زهدان را به چنگ
    زنده اما حسرت زادن در او
    مرده اما ميل جان دادن در او
    خود پسند از درد خود نا خواستن
    خفته از سوداي برپا خواستن
    خندهام غمناکي بيهوده اي
    ننگم از دلپاکي بيهوده اي
    غربت سنگينم از دلدادگيم
    شور تند مرگ در همخوابگيم
    نامده هرگز فرود از بام خويش
    در فرازي شاهد اعدام خويش
     

    آرسين

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/29
    ارسالی ها
    1,332
    امتیاز واکنش
    15,156
    امتیاز
    706
    شمع ‚ اي شمع چه ميخندي ؟
    به شب تيره خاموشم
    بخدا مردم از اين حسرت
    كه چرا نيست ...
     

    Es_shima

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/13
    ارسالی ها
    2,751
    امتیاز واکنش
    29,248
    امتیاز
    846
    سن
    27
    محل سکونت
    ناکجا
    تنم از حس دستهای تو داغ
    گیسویم در تنفس تورها
    می شکفتم ز عشق و می گفتم
    هر که دلداده شد به دلدارش
    ننشیند به قصد آزارش
    برود چشم من به دنبالش
    برود عشق من نگهدارش
    آه اکنون تو رفته ای و غروب
    سایه میگسترد به سـ*ـینه راه
    نرم نرمک خدای تیره ی غم
    می نهد پا به معبد نگهم
    می نویسد به روی هر دیوار
    آیه هایی همه سیاه سیاه
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    332
    بالا