شعر اشعار نغمه مستشار نظامی

  • شروع کننده موضوع ANDREA
  • بازدیدها 1,176
  • پاسخ ها 37
  • تاریخ شروع

ANDREA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/15
ارسالی ها
4,712
امتیاز واکنش
68,494
امتیاز
976
سن
22
قصیده حماسه گوهرشاد
کتیبه کرد گل آیه های قرآن را
کشید طرح گل و آسمان و گلدان را
کشید نقش گل یاس را و صیقل داد
زلال آینه های دچار باران را
به آیه ها و احادیث ناب زینت داد
مناره،گنبد و مقصوره و شبستان را
نوشت نام تو را و تبرکی نو کرد
به یمن شمس شموس آن رواق و ایوان را
چه قرنها که ازین بارگاه نورانی
نظاره کرده جهان شوکت خراسان را
چه سالها که شب و روز دیده این مسجد
هزار زائر دلخسته پریشان را
چه روزها که براین طاقها امان داده
دل شکسته گنجشکهای مهمان را
چو یادگاری سرخی نوشته بر قلبش
قیام مردم دلداده مسلمان را
قیام مردم آزاده ای که غرقه به خون
فدای نام نکردند دین و ایمان را
به حرمت حرم امن چادر مادر
به دست باد ندادند عطر ریحان را
قیام عفت و غیرت ،قیام گوهرشاد
به نام عشق ورق زد کتاب دوران را
کبوتران حرم بال و پر زدند به خون
به بهت مرثیه خواندند مرغ خوشخوان را
در آن زمانه دلخون در آن زمانه تلخ
نظاره کرد حرم داغ تیرباران را
هزار باغ ازآن لاله های خونین رست
هزار آینه پر کرد باغ رضوان را
سیاه پوش شد آن روز مشهد و ایران
نسیم صبح بپا کرد روح طوفان را
خروش مردم آزاده انقلابی شد
چونان گلی که بهاران کند زمستان را
بهار شد به زمین ابر عاشقی بارید
خروش سیل فرو ریخت کاخ ویران را
شکوه مسجد پر افتخار گوهرشاد
نماد عفت و دین کرد نام ایران را
 
  • پیشنهادات
  • ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    شب طلوع تو ای ماه،چشم آینه روشن
    خوش آمدی به زمین، ماه،چشم آینه روشن
    چراغ راه سحرگاه،چشم آینه روشن
    شبیه روزنی از آسمان به سوی خدایی
    به این توارد کوتاه چشم آینه روشن
    به سمت توست دل و جان و چشم و فکر و زبانم
    به یمن رفتن ازین راه چشم آینه روشن
    بروب خانه دل را چنان که در شب قدرت
    زلال می کنی از آه،چشم آینه روشن
    سلام ما به تو ای ماه دوست ،ماه خداوند
    به نام نامی الله،چشم آینه روشن
    تو راز و رمز جهانی،مبارکی،رمضانی
    شب طلوع تو ای ماه،چشم آینه روشن
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    روز تولد تو زمین مهربان تر است


    شعری به رسم هدیه...سلامی به رسم یاد

    روز تولد تو سپردم به دست باد



    ای باد راه خانه موعودمان کجاست

    ای رودهای گمشده مقصودمان کجاست



    ای کاش باد بود و غزل بود و جاده ها

    می آمدیم سوی تو ما پا پیاده ها



    می آمدیم عرض ادب، عرض احترام

    تبریک عید و گفتن لبیک یا امام



    می آمدیم و هدیه ناقابلی...که نیست

    با چشمهای منتظر و با دلی که نیست



    روز تولد تو زمین مهربان تر است

    خورشید شاد تر شده گویا جوان تر است



    کوچه به کوچه زمزمه طاق نصرت است

    عید است و جمکران تو امشب قیامت است



    چشمم به سمت آینه‌های مقابلت

    قلبی شکسته دارم و شعری که مایلت



    دورم ولی تو مرحمتت دیر و دور نیست

    بودن فقط منوط به شرط ظهور نیست



    مادر بزرگ گفت که او حی و حاضر است

    بر هر چه می‌کنیم نگهبان و ناظر است



    دستش گره گشاست نگاهش گره گشاست

    یک خنده روی صورت ماهش گره گشاست

    ای دل چرا شکسته و ساکت نشسته ای

    چیزی بگو که ندبه و آهش گره گشاست

    شعبان کرامت است و شفاعت علی الخصوص

    ماه تمام نیمه ماهش گره گشاست

    شب پشت شب گره به گلوی غزل زده

    حلقه به حلقه زلف سیاهش گره گشاست



    حلقه به حلقه در زده تبریک گفته ام

    نام تو را درین شب تاریک گفته ام



    نام تو روشنایی صبح است و راز عشق

    خواندم پس از اذان طلوعت نماز عشق



    روز تولد است و سلام و ارادتی

    دادم به دست باد به شوق زیارتی
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    سوغات صوفیا



    در خیابانهای صوفیا قدم می زنم
    ‎به تو فکر می کنم پسرم
    ‎به تو که فرسنگها آنسوتر
    ‎در جزیره گرممان در خلیج همیشگی فارس،
    ‎در مدرسه ،در خانه،در حیاط
    ‎در جایی
    ‎دور از من ایستاده ای
    ‎و می دانم که به من فکر می کنی
    ‎می دانم
    ‎این را حس مادری ام می گوید
    ‎حس غریب مادری
    ‎وقتی پسرش
    ‎دخترش
    ‎فرزندش به او فکر می کند
    ‎از دورترین نقطه دنیا هم
    ‎طناب نامرئی میان دلهایشان کشیده می شود
    ‎دلتنگی مگر چیست؟
    ‎غیر از کشیده شدن همین طناب نامرئی
    ‎فشرده شدن دل
    ‎در میان این گره
    ‎اصلا دل مگر چیست؟
    ‎همین اشکی که دور از تو این نامه را خیس می کند
    ‎همین شعری که دوری ات را گلایه می کند
    ‎همین مادری که در خیابان های صوفیا قدم می زند
    ‎و به تو فکر می کند.

    ‎صوفیا
    ‎شهر گلهای سرخ و لبخند
    ‎صوفیا
    ‎شهر لاله ها و مرغان خوش آوا

    ‎حالا خیابان های صوفیا هم
    ‎مثل خیابانهای کرج و تهران
    ‎خیابانهای کیش و اکلند
    ‎شعرهای عاشقانه من را شنیده اند
    ‎عاشقانه های مادری شاعر
    ‎برای
    تنها پسرش
    ماهان

     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    دریای آرامش
    مرا حیران تر از حیران تر از حیران پذیرفتی
    تورا گریان تر از گریان تر از گریان صدا کردم

    دلم تنهاتر از تنها تر از تنهاییت را دید
    تو را یکتا لقب دادم،تورا عرفان صدا کردم

    کجایی ساحل آرامش دریای طوفانی
    پریشان بودم ای دریا تورا طوفان صداکردم

    تورا در تابش بی خواهش خورشید فهمیدم
    تورا در بارش آرامش باران صدا کردم

    صدا کردم صداکردم صدایم را غمت لرزاند

    تو را نالان،تو را لرزان تورا از جان صدا کردم

    تو می دیدی مرا احساس می کردم چه می خواهی
    تو انسان آفریدی... مثل یک انسان صداکردم
    #

    سلام ای پاسخ آوازهای بی صدای دل
    سلامت می کنم هر روز و هر شب ای خدای دل

    سلامم را تو پاسخ گفته ای با تابش عشقت
    دلم آرام شد در ساحل آرامش عشقت

    نغمه مستشارنظامی
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    بهار

    کد ،از برگ گل،گلاب بیدار شو درخت جوانم،چه وقت خواب؟ بیدار شو که پیچک و میخک،نسیم و برگ در رقـ*ـص آمدند ازین شعرهای ناب بیدار شو که پنجره دلتنگ عطر توست دلتنگ رنگ پیرهنت در میان قاب پیراهن شکوفه ای گلبهی بپوش تا شبنم از طراوت رویت شود نوشید*نی دلواپس حسودی چشم چمن مباش اسپند دود کرده برای تو آفتاب آیینه را مقابل لبهای من بگیر من زنده ام به عشق غزلهای بی کتاب بیزارم از دریچه بی برگ و بی درخت من را به انتظار چرا می دهی عذاب بیدار می شوی تو ... بهاران خجسته است بیدار شو جوانه بختم...دگر نخواب! نغمه مستشارنظامی
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    تقدیم به پدرم در روز تولدم
    دو چشم سبز و صمیمی برای من نگران
    به عاشقانه ترین طرز عاشقان جهان

    دو دست گرم و دوتا شانه، آشنا و قوی!
    پناهگاه دو تا چشم قهوه ای جوان

    متین و ساکت و آرام می رسد از راه
    سلام می کند و باز هم دوباره همان

    صدای گرم و بم و مهربان و مردانه:
    «بیا برای پدر شعرهای تازه بخوان

    بخند و شادی کن، نازنین من اما
    مواظب گل من باش در مسیر زمان

    مواظب گل من باش، دختر خوبم!
    که شاخه اش نرود زیر پای رهگذران»

    دو روح مشترک و سبز: مادر و پدرم
    دو قلب پاک و صمیمی برای من نگران!

    پدر عزیزترین مرد شعرهای من است
    و عاشقانه ترین شعر شاعران جهان!
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    ترکیب بند ( زینبیه)


    بند اول


    می گوید از شکستن سرو تناورش

    این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...

    زینب درست مثل پدر حرف می زند

    میراث مادر است دلِ داغ پرورش!

    می گوید از مصیبت سرخی که دیده است

    از قتل عام چلچله ها در برابرش!

    می گوید از زمانه، زمین آه می کشد!

    خورشید ابر تیره کشیده ست بر سرش!

    این خطبه نیست! تیغه ی شمشیر حیدریست

    وقتی خرابه های دمشق است سنگرش

    شمشیر از نیام سخن می کشد برون

    این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...



    تفسیر هل اتی و گل باغ کوثر است

    با پنج نور ناب بهشتی برابر است



    بند دوم



    این شعله از شهادت مادر شروع شد

    از سوز و ساز ملتهب در شروع شد

    داغی که از مدینه به محراب کوفه رفت

    از دستهای بسته حیدر شروع شد

    این شورش شگفت که در جان عالم است

    از شوق بـ..وسـ..ـه گاه پیمبر شروع شد

    لب تشنه ای که علقمه را شرمسار کرد

    از واژه شهید برادر شروع شد

    این روضه ها که رونق شبهای عاشقی ست

    با خطبه های حضرت خواهر شروع شد

    دنیا سکوت کرد که زینب بخواندت

    این نوحه با مشاهده سر شروع شد



    تا واژه ها به مقتل و گودال می روند

    گلهای سرخ چادرم از حال می روند



    بند سوم



    خواهر نگاه کرد و برادر نگاه کرد

    گودال شرمسار به مادر نگاه کرد

    در بین واژه های شناور میان خون

    خواهربه زخمهای مکرر نگاه کرد

    (یا اختی الوداع ...)(صدا در گلو شکست)

    زینب به برق تیغه خنجر نگاه کرد

    خواهر نشست و جان برادر بلند شد

    او را برای لحظه آخر نگاه کرد

    دنیا شهید شوق سری سربلند شد

    مولا به دست ساقی کوثر نگاه کرد

    این کشتی رها شده در خون حسین توست؟!

    دریای غم به پیکر بی سر نگاه کرد





    چیزی بگو برادر زینب ،حسین من

    خورشید روزگار شباشب حسین من



    بند چهارم



    زینب به روی نیزه سری دید نوحه خوان

    در شام کوفیان قمری دید نوحه خوان

    سر را به روی دامن دردانه پدر

    سر را میان تشت زری دید نوحه خوان

    یاس شکسته،کشتی پهلو گرفته را

    در تند باد تازه تری دید نوحه خوان

    از غربت مدینه به محراب کوفه رفت

    با فرق غرق خون پدری دید نوحه خوان

    وقت غروب هودجی از نور می رسید

    در عرش چشمهای تری دید نوحه خوان

    پلکی به هم زد و به مزار حسن رسید

    آلاله های خون جگری دید نوحه خوان



    از عرش عطر کندر و کافور می رسید

    مهمان مادر از سفری دور می رسید



    بند پنجم



    ماه از دل شکسته خواهر خبر گرفت

    مثل هلال خم شد و نام صفر گرفت

    وقت سفر رسید و کسی آب هم نریخت

    پشت کبوتری که غریبانه پر گرفت

    تنها تر از بقیع به دورش طواف کرد

    خاکی که آسمان تو او را به بر گرفت

    خواهر چه قدر کرب و بلا پیش چشم داشت

    وقتی سراغ داغ تو را از جگر گرفت

    از شش جهت نشانه گرفتند عشق را

    تابوت تیر خورده دلش را سپر گرفت

    این داغ مدتی ست درین خاک مانده است

    این شعله سالهاست که در خشک و ترگرفت



    می سوخت شعر و راز نگهدار عشق بود

    خواهر همیشه قافله سالار عشق بود



    بند ششم



    زینب تمام بار جهان را به دوش داشت

    زخم کبوتران جوان را به دوش داشت

    بغض هزار ابر سترون به شانه اش

    اشک هزار رود روان را به دوش داشت

    سنگین تر از همیشه سری سربلند را

    غمگین تر از همیشه که جان را به دوش داشت

    شرح فصیح واقعه ای تلخ و جانگداز

    تفسیر آفتاب نهان را به دوش داشت

    از صبر او ملائکه مبهوت می شدند

    چندین فرشته نگران را به دوش داشت

    هرگز نگفت از پسرانش اگر چه او

    اندوه مادران جهان را به دوش داشت



    هرخطبه اش به منزله یک سپاه بود

    آن دختری که مثل پدر مرد راه بود



    بند هفتم


    ای زینت پدر،گل عالی تبار عشق

    ای وامدار نام شما،اعتبار عشق

    آیینه تمام نمای شکوه یاس

    زیباترین کلام رسا در مدار عشق

    خواهر شدی که زخم به مرهم بدل شود

    مادر شدی که صبر بیاید به کار عشق

    تا از تو روشن است مسیر سپید ماه

    در شام و کوفه مانده افق شرمسار عشق

    ای باشکوه ،قافله سالار آشنا

    ای از تو روشن آینه بی غبار عشق

    عشق است اعتبار تمام جهان و جان

    نام شماست تا به ابد اعتبار عشق



    ماه محرمی تو و تکرار می شوی

    با هر شهید تازه عزادار می شوی



    بند هشتم



    صحرای داغ بود و تن ماهپاره ها

    خون می چکید از شب بهت ستاره ها

    یاقوت سرخ؟جزع یمانی؟عقیق ناب؟

    (خون خدا ) فراتر ازین استعاره ها

    زینب نشست و گریه به داغ حسین کرد

    از اشک اوست رونق این سوگواره ها

    صحرای داغ بود و تن ماه زیر نعل

    شرحش مفصل است ...بخوان از اشاره ها

    با کوله بار خون دل و داغ جانگداز

    پای پیاده آمده ایم ای سواره ها

    این داغ ماندگار تر از نام آدمی است

    پیداست شرح واقعه بر سنگواره ها



    شرح غم و رسالت زینب چهل صباح

    ای رهروان بادیه حی علی الفلاح



    بند نهم



    بعد از چهل غروب چهل سال پیر تر

    زینب اسیر بود و نگاهش اسیر تر

    خواهر رسیده است برادر بلند شو

    بگذار تا ببیندت این بار سیرتر

    بعد از چهل غروب همان داغ اول است

    چشم من و نگاه تو کل مسیر تر

    سیرم ازین جهان پر از فتنه و دروغ

    از زندگی بدون نگاه تو سیر تر

    بعد از چهل غروب...مرا هم ببر عزیز

    مولای من مخواه ازین نیز دیر تر

    زینب زیارت آمده بعد از هزار سال

    ای اربعینت از همه مهمان پذیر تر





    از خاک کربلا نفحات بهار را

    سوغات بـرده مادر چشم انتظار را



    بند دهم



    آه ای مدینه،شهر رسول امین سلام

    مادرسلام،عطر گل یاسمین سلام

    برگشته ام بدون برادر ،ازین سفر

    برگشته ام شکسته و اندوهگین ،سلام

    از راه دور آمده ام با غمی بزرگ

    سوغات کربلاست برایت همین سلام

    من بودم و رقیه،برادر نگاه کرد

    ناگه نشست بر لب آن نازنین سلام

    پروانه سه سالهٔ دلتنگ آفتاب

    پرواز کرد با پر آن آخرین سلام

    بر گشته ام بدون علمدار و بی قمر

    ام الشهید،حضرت ام البنین سلام



    دنبال یک نشانه ،نشان حسین بود

    ام البنین که دل نگران حسین بود



    بند یازدهم



    صد کربلاست زینب و صد کربلا حسین

    ستر خداست زینب و خون خدا حسین

    با پای دل صبور و وفا دار مانده است

    تا پای جان سراسر این راه با حسین

    از حُرم خیمه گاه به غوغای قتلگاه

    صدبار مرد و زنده شد انگار با حسین

    صدها هزار بار صدا زد حسین من

    ذکرش پس از تو بود فقط یا اخا حسین

    (ای شاه بی سپاه) سپاه تو زینب است

    آن خطبه هاست معنی لبیک یا حسین

    باشد به یمن گوشه چشمی نگاه او

    این خاک را کند به نظر کیمیا حسین



    زینب هنوز صحن تو را تیر می زنند

    این قوم در رکاب که شمشیر می زنند؟!



    بند دوازدهم



    خمپاره پاره‌های دلم را نشان گرفت

    آتش به خانه دل پیر و جوان گرفت

    خمپاره سمت صحن حرم رفت و ناگهان

    خورشید شعله ور شد و در آسمان گرفت

    بانو به نام نامی تو شعر زنده شد

    تا با دمشق قافیه ی عشق جان گرفت

    باید زبان گشود، بخوان خطبه‌ای شگرف

    روشنگر آن چنان که تمام جهان گرفت

    خون نامه ای که شام سرافکنده می‌شنید

    چون آتشی که دامن گردن کشان گرفت

    ای آبروی هر چه کلام و سخنوری

    پیشت قلم خجل شد و لکنت - زبان گرفت

    عباس‌ها حریم تو را حفظ می‌کنند

    دشمن اگرچه صحن حرم را نشان گرفت



    با کاروان مکه بگو راه کج کند

    از سمت کربلا و نجف قصد حج کند



    بند سیزدهم



    ای حاجیان زیارت ما در منا کنید

    در خون شکفته قافیه را کربلا کنید

    لب تشنه را روایت لب تشنگان نکوست

    این جام را پر از می قالوا بلی کنید

    قربان کنید هرچه به جز نام دوست را

    جان را رها کنید ،جهان را رها کنید

    سی مرغ را تشرف دیدار ممکن است

    در قاف کربلا دلتان را فنا کنید

    با مادران خسته دل کاروان بگو

    این درد را به شیوه زینب دوا کنید

    این ندبه ها به خانه موعود می رسند

    باید برای آمدن او دعا کنید



    ای باد راه خانه موعودمان کجاست

    ای رودهای گمشده مقصودمان کجاست



    بند چهاردهم



    او می وزد به حافظه تلخ مرده ها

    طوفان نوح می رسد ای سر سپرده ها

    طوفان نوح می رسد و سیل می خورد

    چون تازیانه بر رخ سیلی نخورده ها

    هرگز به روز آمدنش شک نکرده ام

    نام مرا ببر به صف ناشمرده ها

    جانها فدای عطر حضور همیشه اش

    دستی بکش به آینه خاک خورده ها

    پلکی بزن که نور بریزد به روی ماه

    چیزی بگو به خاطر این زخم- گرده ها

    فرق است بین راه دل و راه بی دلی

    عشق است فرق بین شهیدان و مرده ها!



    زیباترین ستاره که روشنگر شب است

    نام عزیز عمه سادات زینب است


     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    دفتر گلبرگهای پرپر
    نسيمي آمد و گلبرگها تكان خوردند،بهار از همه دختران جوان تر بود
    صداي روشن گنجشكها خبر مي داد،كه از سه خواهر خود نيز مهربان تر بود!

    نسيمي آمد و رقـ*ـص شكوفه ها در باد،به حس شاعري خاك ناخنك مي زد!
    و از شنيدن صدها هزار شعر لطيف،نگاه شبنم و چشمان آسمان تر بود!

    اقاقيا غزل تازه خودش را خواند،به ارغوان جوان زير لب سلامي كرد
    اگر چه طبع صنوبر ظريف بود ولي،بنفشه از همه در عشق نكته دان تر بود!

    بنفشه شعر نخواند و سكوت كرد ولي،به روي دفتر گلبرگ خود كبود نوشت
    كسي كه سرخ ترين شاه بيت را نوشيد،شقايقي است كه بي نام و بي نشان تر بود!

    شقايقي كه نخستين سلام سرخش را،به پيش پاي نسيم بهار فرش انداخت
    شقايقي كه غزلهاي عاشقانه او،به روي دفتر گلبرگهاي پرپر بود!
     

    ANDREA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/15
    ارسالی ها
    4,712
    امتیاز واکنش
    68,494
    امتیاز
    976
    سن
    22
    گودال قتلگاه
    گفتگوی مادر و فرزند

    می ایستم مقابل گودال قتلگاه
    جایی که چشمهای تو در خون شناورند
    می ایستم دوباره که بر روی دوش من،
    اندوه کوه های جهان را بیاورند

    یادم نمی رود که تو در دستهای من،
    بالیدی و بزرگ شدی، وای بر خزان
    قلب جهان شکست ازین داغ سـ*ـینه سوز،
    چیزی نمانده است شود شعله ور خزان

    دستی که درب خانه ما را شکسته بود
    امروز بر گلوی تو خنجر کشیده است
    دستش بریده باد که این تیغ تیز را
    بر روی بـ..وسـ..ـه گاه پیمبر کشیده است

    می ایستم مقابل گودال قتلگاه!
    تا زینب از گلوی تو قرآن بیاورد
    با دستهای خالی و با قلب چاک چاک
    یک جرعه عشق سمت شهیدان بیاورد

    بغض غدیر و اشک بقیع و مدینه را
    در کربلا به خون تو تعمید می دهم
    نام حسن به مشرق آیینه می برم
    نام تو را به مغرب خورشید می دهم

    با من بگو حسین من از سالهای درد
    من رفتم و تو ماندی و دنیا چه با تو کرد؟
    آه از جماعتی که شکستند عهد را
    انگار با رسول خدا بوده این نبرد!

    مادر پس از تو هر چه بدی بود دیده ایم
    پهلوی تو شکست و دل ما شکسته تر
    آن از برادرم که صبورانه زهر خورد
    این هم من و دو خواهر تنها و خون جگر

    مادر ولی تو غصه نخور این حسین توست
    قربان ماندگاری دین خدا شده
    یاران من عزیز ترین های عالمند
    پس کربلا بهشت زمین خدا شده

    مادر فقط اجازه بده وقت آمدن
    فرق تو را ببوسم و جان را فدا کنم
    چیزی نداشتم به جز این سر،قبول کن
    آن را نثار نام رسول خدا کنم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا