مشاعره مشاعره با اشعار استاد علیرضا آذر

[Es_shima]

دیدم جای این تاپیک عجیب خالیه!
قوانین مشاعره که مشخصه و هم چنین فقط اشعار علیرضا آذر



خودکشی، مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دست کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم
به سرم می‌زند این بار حتما بپرم

 

[آرسين]

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی

بگذاری ام و باز فراموش کنی

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست

یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست

 

[Es_shima]

تبِ اندوه بگیرد بدنت را محکم
تک و تنها سفری رو به نهایت باشی

زیر دستان لَحَد غرق خجالت بشوی
تازه فکر قدغن های خدایت باشی

 

[آرسين]

یک ذهن هزار آیا از چیستی آبستن

یک هستی سردستی در بود و عدم بودم

گور پدر دنیا مشغول خودم بودم

هر طور دلم میخواست آینده جلو می رفت

 

[Es_shima]

تنها سر من بین این ولوله پایین است

با من همه غمگینند تا طالع من این است


در پیچ و خم گله یک بار تو را دیدم

بین دو خیابان گرگ هی چشم چرانیدم

 

[آرسين]

من نشئه ی زخمی که یک شهر خمارش ماند

یا کنج قفس یا مرگ این بخت کبوتر هاست

دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست

ای بر پدرت دنیا آن باغ جوانم کو

 

[Es_shima]

واژه ها در سرم الک شده اند

شکل هایی عجیب و بی معنا

بر تنم با کلنگ حک شده اند!

 

[آرسين]

دشنه گر دشنه ی تو شهر به ما گوید مَرد
دست بردار از این زیر و بمِ در پیگرد
شک نکن بی تو از این وَرطه گذر خواهم کرد
به نشانی که نماند از بدنم فکر نکن

 

[Es_shima]

ناامید از دعای هر ساعت

چشمم اما خلاف پاهایم

رو به دروازه ی خراسان است

حس یک ماه مُرده را دارم

 

[آرسين]

مرگِ من، دل به طلوع شبِ جانکاه نده
رو به این خنده یِ در گریه ی گهگاه نده
دل به تصویر بر آب آمده ی ماه نده
بختِ نامرد بزن بد به دلت راه نده