مشاعره مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد

Roya.hnia · 2017/03/11

درمنی واین همه ز من جدا
بامنی ور دیده اتبسوی غیر
بهرمن نمانده راه گفتگو

Aster · 2017/03/11

وادی گـ ـناه و جنونم کشانده بود
رفتم که داغ بـ..وسـ..ـه ی پر حسرت تو را
با اشکهای دیده ز لب شستشو دهم رفتم که ناتمام بمانم در این سرود

Roya.hnia · 2017/03/11

تن صدهاترانه میرقصند
دربلورظریف آوایم
لذتی ناشناس و رویا رنگ

Aster · 2017/03/11

گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد رخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیر پالگد خواهد کرد

فروغ ارکانی · 2017/03/11

دیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم
آن گمشده شادی و سرورم را

Aster · 2017/03/11

انها ساده لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه ها بردند
و اکنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقـ*ـص بر خواهد خاست

فروغ ارکانی · 2017/03/11

تنها صداست
صدا که ذوب ذره هاي زمان خواهد شد
چرا توقف کنم؟

Aster · 2017/03/11

ملائک با هزاران دست کوچک
کلون سخت سنگین را کشیدند
زطوفان صدای بی شکیبم
بخود لرزیده، در ابری خزیدند

فروغ ارکانی · 2017/03/13

در سرزمين قد کوتاهان
معيارهاي سنجش
هميشه بر مدار صفر سفر کرده اند
چرا توقف کنم؟

Aster · 2017/03/13

مگر چندان تواند اوج گیرد
صدائی دردمند و محنت آلود؟
چو صبح تازه از ره باز آمد
صدایم از "صدا" دیگر تهی بود