داستانک مجموعه داستان های کوتاه طنز خارجی و ایرانی

kimia

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/02/05
ارسالی ها
524
امتیاز واکنش
139
امتیاز
0
محل سکونت
مازندران
مصاحبه کننده : در هواپیمائی 500 عدد آجر داریم، 1 عدد آنها را از هواپیما به بیرون پرتاب میکنیم. الان چند عدد آجر داریم ؟
متقاضی : 499 عدد !
مصاحبه کننده : سه مرحله قرار دادن یک فیل داخل یخچال را شرح دهید.
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو بازمیکنیم - مرحله دوم: فیلو میذاریم تو یخچال - مرحله سوم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : حالا چهار مرحله قرار دادن یک گوزن در یخچال را توضی...ح دهید !
متقاضی : مرحله اول: در یخچالو بازمیکنیم - مرحله دوم: فیلو از تو یخچال در میاریم - مرحله سوم: گوزنو میذاریم تو یخچال - مرحله چهارم: در یخچالو میبندیم !!
مصاحبه کننده : شیر واسه تولدش مهمونی گرفته، همه حیوونا هستن جزیکی. اون کیه ؟
متقاضی : گوزنه که تو یخچاله !!
مصاحبه کننده : چگونه یک پیرزن از یک برکه پر از سوسمار رد میشود ؟
متقاضی : خیلی راحت، چون سوسمارا همشون رفتن تولد شیر !!
مصاحبه کننده : سوال آخر. اون پیرزن کشته شد، چرا ؟
متقاضی : امممممممم، نمیدونم، غرقشد ؟
مصاحبه کننده : نه، اون یه دونه آجری که از هواپیما انداختی پائین خورد تو سرش مرد !!! شما مردود شدین، نفر بعدی لطفا :|
 
  • پیشنهادات
  • NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    روزی به رضاشاه خبر دادند که نرخ درشکه خیلی زیاد شده.

    رضاشاه تا این خبر را شنید لباس مبدل پوشید و رفت میدان توپخانه....
    یک درشکه چی راصدا زد وگفت: چقدرمیگیری تا شمیران بری؟
    درشکه چی که نمیدانست طرفش کیست گفت:برو ما با نرخ دولتی کار نمیکنیم!
    رضا شاه گفت 5شاهی کافیه؟
    درشکه چی گفت:برو بالا
    -ده شاهی چی؟
    -برو بالا!
    -15 شاهی چی؟
    -بروبالا
    -30شاهی چی؟
    -بزن قدش!
    راننده به رضا شاه نگاهی کرد و گفت:سربازی؟
    -برو بالا!
    -گروهبانی؟
    -بروبالا!
    -فرمانده ای؟
    -برو بالا!
    -نکنه رضا شاهی!
    -بزن قدش!
    حال رضاشاه قیافه ی رنگ پریده ی مرد را دید و گفت:ترسیدی؟
    -بروبالا!
    -لرزیدی؟
    -بروبالا!
    -شاشیدی؟
    -بروبالا!
    -ریدی؟
    -بزن قدش!
    راننده از رضاشاه پرسید حالا من رو زندانی میکنی؟
    -بروبالا!
    -منو تبعید میکنی؟
    -بروبالا!
    -منو اعدام میکنی؟
    -بزن قدش!
     

    *پارامیس*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/06/03
    ارسالی ها
    1,458
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    جایی که دل خوش باشد...




    مرد کشاورزی یک زن نق نقو داشت که از صبح تا نصف شب در مورد چیزی شکایت میکرد. تنها زمان آسایش مرد زمانی بود که با قاطر پیرش در مزرعه شخم میزد.

    یک روز، وقتی که همسرش برایش ناهار آورد، کشاورز قاطر پیر را به زیر سایه ای راند و شروع به خوردن ناهار خود کرد. بلافاصله همسر نق نقو مثل همیشه شکایت را آغاز کرد. ناگهان قاطر پیر با هر دو پای عقبی لگدی به پشت سر زن و در دم کشته شد.

    در مراسم تشییع جنازه چند روز بعد، کشیش متوجه چیز عجیبی شد. هر وقت…

    یک زن عزادار برای تسلیت گویی به مرد کشاورز نزدیک میشد، مرد گوش میداد و بنشانه تصدیق سر خود را بالا و پایین میکرد، اما هنگامی که یک مرد عزادار به او نزدیک میشد، او بعد از یک دقیقه گوش کردن سر خود را بنشانه مخالفت تکان میداد.

    پس از مراسم تدفین، کشیش از کشاورز قضیه را پرسید.

    کشاورز گفت:

    خوب، این زنان می آمدند چیز خوبی در مورد همسر من میگفتند، که چقدر خوب بود، یا چه قدر خوشگل یا خوش لباس بود، بنابراین من هم تصدیق میکردم.

    کشیش پرسید، پس مردها چه میگفتند؟

    کشاورز گفت:

    آنها می خواستند بدانند که آیا قاطر را حاضرم بفروشم یا نه
     

    m-sh77

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/03/04
    ارسالی ها
    526
    امتیاز واکنش
    2,213
    امتیاز
    391
    محل سکونت
    اصفهان-کاشان
    خخخخخخخخخخ

    همیشه مردا آب زیرکاه و موذی بودن.....

    خخخخخخخخخ
     

    meysa13

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/08/10
    ارسالی ها
    105
    امتیاز واکنش
    10
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    تهران
    ههههههههههههههههههههههههه
    عجبش شده پیرزن خرفت
    خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
    مرده هم خوب جواب مردا رو میداده
    خخخخخخخخخخخ
     

    NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    :icon_lol::icon_lol:

    قشنگ بود از دست این مردای سودجو بی تربیت ها:icon_idea(1):
     

    *پارامیس*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/06/03
    ارسالی ها
    1,458
    امتیاز واکنش
    629
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    جایی که دل خوش باشد...
    تعدادي مرد در رخت كن يك باشگاه گلف هستند موبايل يكي از آنها زنگ مي زند

    مردي گوشي را بر ميدارد و روي اسپيكر مي گذارد و شروع به صحبت مي كند
    همه ساكت ميشوند و به گفتگوي او با طرف مقابل گوش مي دهند
    مرد: بله بفرماييد
    زن: سلام عزيزم منم باشگاه هستي؟
    مرد:سلام بله باشگاه هستم

    زن : من الان توي فروشگاهم يك كت چرمي خيلي شيك ديدم فقط هزار دلاره ميشه بخرم؟
    مرد: آره اگه خيلي خوشت اومده بخر
    زن:مي دوني از كنار نمايشگاه ماشين هم كه رد ميشدم ديدم اون مرسدس بنزي كه خيلي دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خيلي دلم ميخواد يكي از اون ها رو داشته باشم
    مرد:چنده؟
    زن:شصت هزار دلار
    مرد:باشه اما با اين قيمتي كه داره بايد مطمئن بشي كه همه چيزش رو به راهه
    زن: آخ مرسي يه چيز ديگه هم مونده اون خونه اي كه پارسال ازش خوشم ميومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره
    مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه ميتوني بخرش
    زن: باشه بعدا ميبينمت خيلي دوست دارم.
    مرد:خداحافظ
    مرد گوشي را قطع ميكند مرد هاي ديگر با تعجب مات و مبهوت به او خيره ميشوند
    بعد مرد مي پرسد: اين گوشي مال كيه؟؟؟
     

    lifeloard

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,481
    امتیاز واکنش
    2,145
    امتیاز
    638
    محل سکونت
    Under the blue sky
    يكى بياد منو جمع كنه……
    خخخخخ
    مرسي
     

    NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    دمش گرم گفتم از این مردا نداریم
    خخخخخخخ
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    78
    بازدیدها
    1,922
    پاسخ ها
    84
    بازدیدها
    1,103
    بالا