پای شکسته گرچه به جایی نمی رسد آه شکستگان به اثر زود می رسد صائب تبریزی
F f.rastgoo کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/02/06 ارسالی ها 2,227 امتیاز واکنش 18,309 امتیاز 749 سن 24 محل سکونت شیراز 2017/07/05 #91 پای شکسته گرچه به جایی نمی رسد آه شکستگان به اثر زود می رسد صائب تبریزی
ramtin کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/08/27 ارسالی ها 759 امتیاز واکنش 12,517 امتیاز 727 2017/07/12 #92 مولانا ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشـــــانه را گم كرده ام درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام آخرین ویرایش توسط مدیر: 2017/08/04
مولانا ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشـــــانه را گم كرده ام درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام
ramtin کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/08/27 ارسالی ها 759 امتیاز واکنش 12,517 امتیاز 727 2017/07/12 #93 مولانا : گفتی که مستت میکنم پر زانچه هــستت میکنم گـــفتم چـــگونه از کجا؟ گفتی که تا گـفتی خودآ گفتی که درمــانت دهم بر هـــــجر پـایـانت دهم گفتم کجا،کی خواهد این؟ گفتی صـــبوری باید این
مولانا : گفتی که مستت میکنم پر زانچه هــستت میکنم گـــفتم چـــگونه از کجا؟ گفتی که تا گـفتی خودآ گفتی که درمــانت دهم بر هـــــجر پـایـانت دهم گفتم کجا،کی خواهد این؟ گفتی صـــبوری باید این
ramtin کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/08/27 ارسالی ها 759 امتیاز واکنش 12,517 امتیاز 727 2017/07/12 #94 ای در دل من میل و تمنا همه تو وندر سـر من مایه سودا همه تو هرچنـــــد به روزگار در مینگرم امروز هـمه تویی و فردا همه تو #مــــــولانا
ای در دل من میل و تمنا همه تو وندر سـر من مایه سودا همه تو هرچنـــــد به روزگار در مینگرم امروز هـمه تویی و فردا همه تو #مــــــولانا
ramtin کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/08/27 ارسالی ها 759 امتیاز واکنش 12,517 امتیاز 727 2017/07/12 #95 مولانا : ای در دل من میل و تمنا همه تو وندر سـر من مایه سودا همه تو هرچنـــــد به روزگار در مینگرم امروز هـمه تویی و فردا همه تو
مولانا : ای در دل من میل و تمنا همه تو وندر سـر من مایه سودا همه تو هرچنـــــد به روزگار در مینگرم امروز هـمه تویی و فردا همه تو
ramtin کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/08/27 ارسالی ها 759 امتیاز واکنش 12,517 امتیاز 727 2017/07/12 #96 مولانا : خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را دامی نهادهام خوش آن قبله نظر را دیوار گوش دارد آهستهتر سخن گو ای عقل بام بررو ای دل بگیر در را اعدا که در کمینند در غصه همینند چون بشنوند چیزی گویند همدگر را گر ذرهها نهانند خصمان و دشمنانند در قعر چه سخن گو خلوت گزین سحر را ای جان چه جای دشمن روزی خیال دشمن در خانه دلم شد از بهر رهگذر را رمزی شنید زین سر زو پیش دشمنان شد میخواند یک به یک را میگفت خشک و تر را زان روز ما و یاران در راه عهد کردیم پنهان کنیم سر را پیش افکنیم سر را ما نیز مردمانیم نی کم ز سنگ کانیم بی زخمهای میتین پیدا نکرد زر را دریای کیسه بسته تلخ و ترش نشسته یعنی خبر ندارم کی دیدهام گهر را
مولانا : خواهم گرفتن اکنون آن مایه صور را دامی نهادهام خوش آن قبله نظر را دیوار گوش دارد آهستهتر سخن گو ای عقل بام بررو ای دل بگیر در را اعدا که در کمینند در غصه همینند چون بشنوند چیزی گویند همدگر را گر ذرهها نهانند خصمان و دشمنانند در قعر چه سخن گو خلوت گزین سحر را ای جان چه جای دشمن روزی خیال دشمن در خانه دلم شد از بهر رهگذر را رمزی شنید زین سر زو پیش دشمنان شد میخواند یک به یک را میگفت خشک و تر را زان روز ما و یاران در راه عهد کردیم پنهان کنیم سر را پیش افکنیم سر را ما نیز مردمانیم نی کم ز سنگ کانیم بی زخمهای میتین پیدا نکرد زر را دریای کیسه بسته تلخ و ترش نشسته یعنی خبر ندارم کی دیدهام گهر را
ramtin کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/08/27 ارسالی ها 759 امتیاز واکنش 12,517 امتیاز 727 2017/07/12 #97 مولانا جانا قبول گردان این جست و جوی ما را بنده و مرید عشقیم برگیر موی ما را بی ساغر و پیاله درده میی چو لاله تا گل سجود آرد سیمای روی ما را مخمور و مـسـ*ـت گردان امروز چشم ما را رشک بهشت گردان امروز کوی ما را ما کان زر و سیمیم دشمن کجاست زر را از ما رسد سعادت یار و عدوی ما را شمع طراز گشتیم گردن دراز گشتیم فحل و فراخ کردی زین می گلوی ما را ای آب زندگانی ما را ربود سیلت اکنون حلال بادت بشکن سبوی ما را گر خوی ما ندانی از لطف باده واجو همخوی خویش کردست آن باده خوی ما را گر بحر می بریزی ما سیر و پر نگردیم زیرا نگون نهادی در سر کدوی ما را مهمان دیگر آمد دیکی دگر به کف کن کاین دیگ بس نیاید یک کاسه شوی ما را نک جوق جوق مستان در میرسند بستان مخمور چون نیابد چون یافت بوی ما را ترک هنر بگوید دفتر همه بشوید گر بشنود عطارد این طرقوی ما را سیلی خورند چون دف در عشق فخرجویان زخمه به چنگ آور میزن سه توی ما را بس کن که تلخ گردد دنیا بر اهل دنیا گر بشنوند ناگه این گفت و گوی ما رادانلود رمان های عاشقانه
مولانا جانا قبول گردان این جست و جوی ما را بنده و مرید عشقیم برگیر موی ما را بی ساغر و پیاله درده میی چو لاله تا گل سجود آرد سیمای روی ما را مخمور و مـسـ*ـت گردان امروز چشم ما را رشک بهشت گردان امروز کوی ما را ما کان زر و سیمیم دشمن کجاست زر را از ما رسد سعادت یار و عدوی ما را شمع طراز گشتیم گردن دراز گشتیم فحل و فراخ کردی زین می گلوی ما را ای آب زندگانی ما را ربود سیلت اکنون حلال بادت بشکن سبوی ما را گر خوی ما ندانی از لطف باده واجو همخوی خویش کردست آن باده خوی ما را گر بحر می بریزی ما سیر و پر نگردیم زیرا نگون نهادی در سر کدوی ما را مهمان دیگر آمد دیکی دگر به کف کن کاین دیگ بس نیاید یک کاسه شوی ما را نک جوق جوق مستان در میرسند بستان مخمور چون نیابد چون یافت بوی ما را ترک هنر بگوید دفتر همه بشوید گر بشنود عطارد این طرقوی ما را سیلی خورند چون دف در عشق فخرجویان زخمه به چنگ آور میزن سه توی ما را بس کن که تلخ گردد دنیا بر اهل دنیا گر بشنوند ناگه این گفت و گوی ما رادانلود رمان های عاشقانه
F f.rastgoo کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/02/06 ارسالی ها 2,227 امتیاز واکنش 18,309 امتیاز 749 سن 24 محل سکونت شیراز 2017/07/23 #98 عشق به شوقِ تو گذر میکنم از خویش تو قافِ قرارِ من و من عینِ عبورم ((قیصر امین پور))دانلود رمان های عاشقانه
عشق به شوقِ تو گذر میکنم از خویش تو قافِ قرارِ من و من عینِ عبورم ((قیصر امین پور))دانلود رمان های عاشقانه
F f.rastgoo کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/02/06 ارسالی ها 2,227 امتیاز واکنش 18,309 امتیاز 749 سن 24 محل سکونت شیراز 2017/07/23 #99 ما عیب خود، هنر نشمردیم هیچ گاه در عیب خویش ننگرد آنکس که خودستاست. ((پروین اعتصامی))دانلود رمان های عاشقانه
ما عیب خود، هنر نشمردیم هیچ گاه در عیب خویش ننگرد آنکس که خودستاست. ((پروین اعتصامی))دانلود رمان های عاشقانه
F f.rastgoo کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2016/02/06 ارسالی ها 2,227 امتیاز واکنش 18,309 امتیاز 749 سن 24 محل سکونت شیراز 2017/07/23 #100 عقل را با عشق خوبان طاقت سرپنجه نیست .... ((سعدی))دانلود رمان های عاشقانه