دلنوشته سیاه قلم های نیکی فیروزکوهی

  • شروع کننده موضوع Diba
  • بازدیدها 1,188
  • پاسخ ها 59
  • تاریخ شروع

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
بانو!
فراموش کن آدمکهای برفی را
دل به گرمایِ دستهایِ من بده
به گمانم شهرِ سردِ شما
مردِ عاشق
به خود ندیده است
خدا حافظ یخبندان
خدا حافظ روزهای بی عشقی
خداحافظ بانو ی خسته ی من
مردِ شما
این بار
با بهار میآید
 
  • پیشنهادات
  • Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    به خیابان برو
    دستِ یکی از این آدمهای سیاه و سفید را بگیر
    و میهمانش کن به یک تانگو ی خیابانی
    گورِ پدرِ عشقهای باکـ ـره
    گورِ پدرِ روزهای رنگی
    گورِ پدرِ انتظار
    گورِ پدرِ تنهایی

    صداقت تا چه حد ؟؟
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    وقتی یکی باهاتون درد دل میکنه و از شکست عشقیاش میگه ، بدترین و اشتباهترین حرفهای ممکن اینه که مثلا ... بی خیال بابا مگه آدم قحطه ... اصلا حیف تو نبود ؟ ... یا بگی اینا همش یه تجربه است ... یا بگی دختر های امروزی ... پسرهای امروزه ... عشق هم عشقهای قدیم ...
    بابا اینا رو خودش هم میدونه ... این حرفها رو خودش هم به خودش زده ... پدر و مادر و نزدیکانش هم هزار بار توی سرش زدن
    به جای این حرف...ا ، بغلش کن ... بگو : شاید نفهمم چقدر ولی میبینم داری درد میکشی. حق داری ناراحت باشی ، از دست دادن یک نفر که دوستش داری ، چه خوب ، چه بد ، سخته. شکست در یک رابـ ـطه چه درست ، چه اشتباه دردناکه. من نمیتونم چیزی رو تغییر بدم ولی کنارت هستم. بیا حرفهات رو به من بزن.بیا گریههات رو روی شانههای من بکن. بیا به من تکیه کن. کنارت میمونم تا باز حالت خوب بشه .من رفیقت هستم.... رفیقت ... دستاشو بگیر ... سرش رو بگذار توی سـ*ـینه ات ... بگذار خوب گریه کنه ... دوستت فقط احتیاج به یک دوست داره ... همین
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    حتی مادرم برایم آرزو میبافت
    جای اینکه موهایم را ببافد
    پدرم میگفت
    دنیا ی مردان فریب خورد
    روزی که من زن شدم
    ... خودم نگران انجماد نسلی هستم
    که زاییده احساس تفسیر نشده ماست
    احساسی که ما نا آگاهانه " عشق " مینامیم
    من ... دچار ... تردیدم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    انّا لله و انّا الیه ....
    به زبانم نمیآید
    من مرگ را دیده ام
    مرگِ آفتاب
    مرگِ پنجرههای رو به باغ
    مرگِ شرجیِ سرزمینهای شمال
    مرگِ دوست ... دوستی ... رفاقت
    مرگِ یک مرد کنارِ صداقت
    مرگِ دعا
    مرگِ دستهایِ رو به خدا
    مرگِ کودکانِ شجاع
    مرگِ نفس
    مرگِ غم انگیزِ زندانی در قفس
    مرگِ یک شب بی عشق ... بی هـ*ـوس
    مرگِ آواز
    مرگِ یک زن پر از نیاز ... پر از نیا ا ا ا ا ز
    من مرگِ قلم در دستهایِ خودم
    مرگِ واژه در شعرهای خودم
    من عکس مرگ را به جای تصویر لبخند دیده ام
    به زبانم نمیآید
    به زبانم چیزی جز صبر نمیآید
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مرد باشی
    تنها باشی
    دلتنگ باشی
    آواره ی کوچه و خیابان باشی
    وقتی به اولین زنی که شبیهِ اوست میرسی
    نزدیک میشوی
    سیگارت را روشن میکنی
    بعد پشت دستت را خو و و و و و ب داغ میکنی
    دا ا ا ا ا ا غ
    ....
    این داستان هیچ دنبالهای ندارد
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    آدمهایی که ما را ترک میکنند سه دسته اند
    یک گروه آنهایی که بر میگردند گرچه نه آنها دیگر همان آدمهای سابق هستند و نه ما
    گروه دوم کسانی هستند که هرگز بر نمیگردند چه آنهایی که نمیخواهند ، چه آنهایی که نمیتوانند
    گروه آخر آنهایی هستند که باید دعا کنیم آنچنان پلهای پشت سرشان را خراب کنند که اگر هم بخواند ، نتوانند برگردند.
    خطر ناکترین گروه سومیها هستند . چون موقع رفتن طوری ما را میشکنند ، که ما تا مدتها در کما میمانیم و خیلی دیر میفهمیم که برای چه آدمهای بی ارزشی اشک ریختیم ، احساس گـ ـناه کردیم، از خود گذشتگی کردیم ، و تا مرز نابودی ، زندگی را فدا کردیم ... خیلی دیر میفهمم ... خیلی دیر ... ولی یک روز میفهمم ...
    چیزی که هرگز نمیفهمیم این است که اصلا چه چیز این آدمها را آنقدر دوست داشتیم؟؟؟؟
    ( روزی که آدمهای بزرگتری ، با ارزشهای والاتری وارد زندگی ما شدند ، آن روز قدرِ خودمان را بیشتر میدانیم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    مثل یک ملکه با تو رفتار میکنند
    می گذارند تمام موجودیتشان را فتح کنی
    می گذارند از شرق تا غربِ قلبهایشان را تسخیر کنی
    میگذارند سرت را بالا بگیری
    و هر وقت دلت کشید با نگاهت نوازششان کنی
    تاریخ را از روزِ اتفاقِ احساس زنانگی تو میزنند
    مثلِ یک ملکه ، ملکه ی ذهنشان میشوی
    بعد یکدفعه انقلاب میکنند
    و با گیوتین هایشان
    رویِ هر چه شورشی فرانسوی ست سفید میکنند

    سلطان قلب هیچ کس نباش
    این دروازهها همه به دروغ باز میشون
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    می گفت حرامزادهها عفت کلام داشته باشید !
    روحش شاد
    به حرفش میخندیدیم
    ...
    حالا
    حرامزادههایی شده ایم
    که نه عفت داریم , نه کلام
    ولی با گونههای سرخ، شعر می گوئیم
     

    Diba

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/04/15
    ارسالی ها
    86,552
    امتیاز واکنش
    46,640
    امتیاز
    1,242
    این روزها
    در بطنِ من
    زنی سکته میکند
    که در هر نفس
    زندگی را سخت تپیده است....تمامِ وجودم قلبی شده که درد میکند
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    84
    بازدیدها
    1,111
    پاسخ ها
    78
    بازدیدها
    1,929
    پاسخ ها
    26
    بازدیدها
    1,037
    بالا