داستان داستان کودکانه و خنده دار اسب سواری

ஜ ℱαт℮мℯ ஜ

کاربر ارزشمند تالار خانواده و زندگی
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/17
ارسالی ها
3,080
امتیاز واکنش
4,193
امتیاز
688
پسری بود به اسم جیمی که چاق بود. او همیشه به خاطر اینکه چاق بود، ناراحت بود و برای همین تصمیم گرفت که پیش دکتر برود.

جیمی به دکتر گفت :

من چه طوری می توانم لاغر شوم؟ همه بچه ها در مدرسه من را به خاطر چاقی مسخره می کنند.

دکتر به جیمی سفارش کرد که هر روز ورزش کند.

بعد از چند روز جیمی دوباره پیش دکتر رفت و گفت با اینکه هر روز ورزش می کنم ولی نه تنها لاغر نشدم ، بلکه چاق تر هم شدم!

دکتر سوال کرد:

چه جور ورزشی می کنی؟

جیمی جواب داد:

من هر روز اسب سواری می کنم، ولی من چاق تر شدم و اسبم لاغرتر شده!

دکتر خندید و به جیمی یاد داد چه طوری ورزش کند.

پایان
 

برخی موضوعات مشابه

بالا