دانلود کتاب رمان نهال زندگی من
بزرگنمایی
منبع: کتاب سبز
بزرگنمایی
- از: شمیسا محمدی نیا
- موضوع: رمان
- ۱۵۳ صفحه
- فرمت: PDF
- زبان: فارسی
- تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸
- ۱۳۱۷ بازدید
معرفی کتاب رمان نهال زندگی من
کتاب رمان نهال زندگی من به قلم شمیسا محمدی نیا و مطهره نوعی، رمانی عاشقانه دربارهی زندگی دختری است که وضع مالی و خانوادهی خوبی دارد. در زندگی پر از فراز و نشیب مهم این است که در امتحاناتی که سرنوشت برایتان رقم میزند سربلند بیرون بیایید.
هر چقدر هم در زندگی خوش باشید اگر چیزی به نام عشق را نداشته باشید انگار هیچ ندارید. دختر داستان هم عاشق میشود؛ عاشق برادر دوست صمیمیاش. حالا ببینید آیا آنها به هم میرسند یا نه؟ یا شاید هم به هم برسند ولی در زندگی سختی بکشند.
در بخشی از کتاب رمان نهال زندگی من میخوانیم:
من خطاب به رها گفتم: خب رها من دیگه برم خونه.
رها: نه نه نه! اصلاً حرفشم نزن! باید بیای با هم درس بخونیم (چشمکی بهم زد به معنی اینکه الکی گفتم) بیا سوار شو ناز نکن.
رهام همونطور که به سمت ماشین میرفت گفت: بیاین ما میرسونیمتون!
من: مزاحم نباشم؟
رها خندید و گفت: تو که همیشه مزاحم هستی ولی خب اشکال نداره.
اخمی به رها کردم و گفتم: یا خفه میشی!یا خفهات میکنم!
رها دست به سـ*ـینه خم شد و گفت: چشم مادمازل هر چی شما بفرمایین.
سوار ماشین شدم. تنها چیزی که سکوتمون رو میشکست صدای آهنگ بود.
پر بغضم ابر بهاره بسه نمیخوام دیگه بباره نمیخوام این نم نم بارون خاطرههاشو یادم بیاره.
نمیخوام دیگه بباره دیگه اشکام دست خودم نیست جا دیگه واسه غصه و غم نیست آخه بعد از این همه مدت هیچکس غیر اون توی دلم نیست تو دلم جا واسه غم نیست.
شر شر بارون توی خیابون توی بیابون مگه چیه غیر از خاطرههامون خاطرههامون مال ما بود این خیابون تو زمستون تقصیر من بوده که شاید دوتاییمون این دفعه بارون اشک خدا بود توی دلامون همه شهر تو که نیستی شده زندون.
تو که از من ساده بریدی ساده بریدم از همه دنیا نگو قصهی لیلی و مجنون فقط قشنگ توی کتابا چرا بسته است همه راهها.
چه جوری اون تنهایی بیمن توی خیابون پاشو بذاره دیگه بدتر از از این که میدونم و این همه از من خاطره داره. منو تنهام نمیذاره شر شر بارون تو خیابون تو بیابون مگه چیه غیر از خاطرههامون خاطرههامون مال ما بود این خیابون.
تو زمستون تقصیر من بود شاید دوتاییمون این دفعه بارون اشک خدا بود توی دلامون همه شهر تو که نیستی شده زندون.
(علی لهراسبی. شرشر بارون)
به خاطر اینکه دانشگاه از خونههامون زیاد دور نیست بعد از چند دقیقه که دیگه گذشت رسیدیم.
و بر اساس نقشه منو رها من روهام رو فرستادم دنبال نخود سیاه.
و من و رها لیلا خانوم [کارگر خونه رها اینا] شروع کردیم به تزئین خونه.
مامان بابای رها رفته بودند شیراز اون طور که معلوم شده و مادربزرگ حالش خوب نبود.بعد تو بیمارستان شیراز بستری و برای همین پدر و مادررها هم رفتن اونجا و ما راحت بودیم و میتونستیم جشن فوقالعاده مخصوص جوونا بگیریم.
منبع: کتاب سبز