حوادث ایرانی روایتی از بی غیرتی یک پدر معتاد

  • شروع کننده موضوع kiya dokht
  • بازدیدها 240
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

kiya dokht

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/20
ارسالی ها
8,672
امتیاز واکنش
26,158
امتیاز
959
سن
23
محل سکونت
جنوب
اعتیاد به موادمخدر، جان پدرم را ذره‌ذره آب می‌کند و ما شاهد مرگ تدریجی او هستیم. من، مادرم و دو خواهرم نیز باوجود این بلای خانمان‌سوز، ذره‌ذره آب می‌شویم.

IMG13565380.jpg





به گزارش سرویس حوادث "جام نیوز"، متاسفانه پدرم غیرتش را هم از دست داده و با توجه به بلایی که نزدیک بود سرم بیاید، خیلی راحت می‌گوید: «حالا که اتفاقی نیفتاده، حواست را جمع کن از این به‌بعد جلوی او ظاهر نشو».کاش می‌مردم و این حرف را از زبان پدرم که او را بیشتر از جانم دوست دارم، نمی‌شنیدم. یکی از دوستان لاابالی پدرم که همیشه برای مصرف مواد به خانه ما می‌آمد، نزدیک بود مرا سیاه‌بخت کند. او می‌دانست پدرومادرم به شهرستان رفته‌اند. بهانه‌ای جور کرد و جلوی خانه‌مان سبز شد.


در را که باز کردم، وارد خانه شد. نیت پلیدی داشت که داد و فریاد کردم و کمک خواستم. او گلویم را گرفته بود و اگر زن همسایه سر نمی‌رسید، خفه‌ام کرده بود. فرار کرد و با اعلام شکایت ما، ماموران موضوع را پیگیری کردند. پدرومادرم بلافاصله خودشان را رساندند. پدرم هم از کوره در رفته بود و به سراغ رفیق نابابش رفت؛ اما با یک بسته ده‌هزارتومانی مواد زهرماری آرام شد و برگشت.


رکنا: مادرم می‌گوید همین شیطان‌های دوست‌نما پدرت را به این حال‌وروز انداخته‌اند. او و خواهرم نیز از نگاه ناپاک دوستان پدرم احساس ناامنی می‌کنند و به‌همین‌دلیل می‌خواهیم به خانه پدربزرگم برویم تا.....
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
72
بالا