اشعار کاربران مروارید های احساس | zeynab sh کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع zeynab sh
  • بازدیدها 4,292
  • پاسخ ها 173
  • تاریخ شروع

zeynab sh

کاربر اخراجی
عضویت
2017/08/05
ارسالی ها
206
امتیاز واکنش
454
امتیاز
206
خار خنديد و به گل گفت سلام
و جوابی نشنيد
خار رنجيد ولی هيچ نگفت
ساعتی چند گذشت
گل چه زيبا شده بود
دست بی رحمی نزديك امد
گل سراسيمه ز وحشت
افسرد
ليك ان خار در ان دست خزيد
و گل از مرگ رهيد
صبح فردا كه رسيد
خار با شبنمی از خواب پريد
گل صميمانه به او گفت سلام
گل اگر خار نداشت
دل اگر بی غم بود
اگر از بهر كبوتر قفسی تنگ نبود
زندگی عشق اسارت قهر و اشتی
همه بی معنا بود
 
  • پیشنهادات
  • zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    حسّ و حال همه ی ثانیـه ها ریخت به هم
    شوق یک رابـ ـطه با حاشیه ها ریخت به هم
    و
    گفته بودم به کسی عشق نخواهم ورزید
    آمدیّ و همـه ی فرضیه ها ریخت به هم!
    روح غمگینِ تـــو در کالبدم جا خوش کرد
    سرفه کردی و نظام ریه ها ریخت به هم
    در کنـــار تــــو قدم مــــی زدم و دور و بـــرم
    چشم ها پُر خون شد، قرنیه ها ریخت به هم
    روضه خوان خواست که از غصه ی ما یاد کند
    سـ*ـینه ها پــاره شد و مرثیه ها ریخت بــه هم
    پای عشق تـــو برادر کُشــی افتاد به راه
    شهر از وحشت نرخ دیه ها ریخت به هم
    بُغض کردیم و حسودان جهان شاد شدند
    دلمان تنگ شد وُ قافیــه ها ریخت به هم
    من که هرگز به تو نارو نزدم حضرتِ عشق!
    پس چرا زندگیِ ساده ی ما ریخت به هم؟
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    سادگی ام را
    یکرنگیم را
    به پای حماقتم نگذار
    انتخاب کرده ام که ساده باشم و دیگران را دور نزنم
    وگرنه بد بودن و آزار و فریب دیگران آسان ترین کار دنیاست
    بلد بودن نمیخواهد
    دوره
    دوره ى گرگهاست
    مهربان که باشی می پندارند دشمنی
    گرگ که باشی خيالشان راحت می شود از خودشانى
    ما تاوان گرگ نبودنمان را می دهیم
     

    zeynab sh

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/08/05
    ارسالی ها
    206
    امتیاز واکنش
    454
    امتیاز
    206
    از میان اشکال هندسی
    دایره،مثلث ،مربع،لوزی وشش ضلعی
    دل من
    فقط
    با شش ضلعی دل تو تقارن دارد،
    دلم ،
    منطبق میشود رگ وپی اش،
    میان اندوهگین ترین اضلاع نبودنت؛
    میشود از گوشه بی زاویه احساست ،
    پاره خطی ، سوی زاویه باز دلم بفرستی
    میشود مرا زیر رادیکال توجه ات اندکی جمع کنی
    میشود من بشوم نیمساز ذهن بی قاعده ات،تا تو مرا ببری به ممیز ترین فاصله با خودت؟
    کاش میشد مرا ازین دردهای کشنده پرتکرار جزر بگیری،آنوقت
    کناردلتای دلت آرام بگیرم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا