- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
زاها حدید و پارادایم جدید در معماری 1390/09/18
نوشـــــــــــته ی :
محمدرضا هل فروش -
خــلـاصــــــــــــــه : زاها حدید معمار جهانی است. مهمتر اینکه او در جامعه مردان معمار، برای اولین بار یک خانم معمار را به عنوان یک معمار موفق به جهانیان معرفی کرده است. دیدگاه های وی از نگاه منتقدین گاهی به واسطه خلاقیت و نوگرایی زاها حدید به تنهایی بررسی می¬شود و گاهی به واسطه شباهتش به معماران دیگر و خصوصا با گرایشات در مکاتب معماری مانند دکانستراکشن. اینکه بتوان معماری زاها حدید را پدیده ای ماندگار در تاریخ معماری تلقی کرد، موضوعی است که می¬توان در سوال از منتقدین و بررسی تحلیلی معماری خانم زاها حدید پاسخ را جستجو کرد.
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 14 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات محمدرضا هل فروش
رم کولهاوس؛ بازْتدقیق تمدنیِ فضا و زمان ( مفاهيم و نظريات معماري )
بحران اقتصاد جهانی و ضرورت ایجاد یک مکانیزم مناسب برای معماری و شهرسازی ( مفاهيم و نظريات معماري )
مدرسه باوهاوس؛ از ایده تا اسطوره، نسخه ای جدید برای معماری قرن بیستم ( تاريخ معماري )
تام مین و هستی شناسی معماری یکپارچه ( مفاهيم و نظريات معماري )
زاها حدید معمار جهانی است. مهمتر اینکه او در جامعه مردان معمار، برای اولین بار یک خانم معمار را به عنوان یک معمار موفق به جهانیان معرفی کرده است. دیدگاه های وی از نگاه منتقدین گاهی به واسطه خلاقیت و نوگرایی زاها حدید به تنهایی بررسی میشود و گاهی به واسطه شباهتش به معماران دیگر و خصوصا با گرایشات در مکاتب معماری مانند دکانستراکشن. اینکه بتوان معماری زاها حدید را پدیده ای ماندگار در تاریخ معماری تلقی کرد، موضوعی است که میتوان در سوال از منتقدین و بررسی تحلیلی معماری خانم زاها حدید پاسخ را جستجو کرد.
ویتوریو لامپوگنانی در مصاحبه ای در سال 2007 در مقابل سوالی که در خصوص معمارانی مانند زاها حدید، رم کولهاوس، فرانک گری و نورمن فوستر مطرح میشود مبنی بر این که آیا این صحیح است که آنها چهره شهر را از آن خود کنند؟ پاسخ میدهد که درزمان قدیم نیز میکل آنژ و برنینی چهره های شهرهای اروپا را از آن خود کرده بودند. فقط مشکل اصلی زمانی آغاز میشود که پدیده های معماری مانند سفینه های فضایی در شهری فرود آیند، بدون اینکه هیچگونه ارتباط معماری- فضایی با پیرامون خود داشته باشند. در جایی که معماران و یا کارفرمایان ایشان، عاشق این تولیدات شوند، آنوقت است که روندی رو به پائین در تئوری معماری و شهر آغاز میشود. در نقطه مقابل آن، خانم زاها حدید[ii] در سال 2005 میلادی در مصاحبه ای با روزنامه زمان ( Die Zeit ) به این نکته اشاره دارد که اگر ساخت دنیا را، آنگونه که ما در تصور داریم به ما میسپردند، قطعاً در دنیای بهتری زندگی میکردیم. سوال اصلی در اینجاست که او با چه جهانبینی این اطمینان را به دنیا میدهد؟
خانم زاها حدید از ده سال گذشته سرپرستی یکی از انستیتوهای دانشگاه کاربردی معماری را در وین به عهده دارد. آموزشهای او به دانشجویان، شامل دستورالعملهایی برای رویارویی دائم با وظایف و مسائل جدید است، اموری که همواره راه حل های غیر متعارف را جویا میشود. اما ایده اصلی وی متکی بر تغییرات دائمی جامعه است. بر طبق این نظریات، تغییرات جامعه باید در معماری و در طراحی منعکس گردد. با این پیش فرض، تئوری زاها حدید متکی بر دستورالعملهای ثابتی برای طراحی میباشد که متناسب با زمان و تغییرات انجام شده در اجتماع و به همراه آنها، معماری و طراحی تنظیم میشود.[iii]
یکی از موضوعات جنجال برانگیز در تئوری معماری، شناخت دستورالعملهای خاص ( دیسیپلین) در ایجاد سبک در معماری است. در واقع، چنانچه معماری و جامعه اصرار به تاثیر گذاری بر یکدیگر داشته باشند، تا چه اندازه سخن از دستورالعملهای خاص در معماری صحیح است؟ در خصوص تاثیر پذیری معماری از جامعه، هایکه دلیتز[iv] در مقالهای تحت همین عنوان، معماری خانم حدید را به عنوان نمونهای از معماری ساختارشکنانه (دکانستراکشن) مطرح میکند. در ابتدا دلیتز یادآور میشود که دو پیشنهاد برای ارتباط معماری با جامعه وجود دارد. اول اینکه میتوان معماری را ( و نه شهر را) به عنوان آینه جامعه دید، یعنی مصالح مصرفی در آن، نوع سازه و ابعاد و اندازه آن. دوم اینکه معماری رابط بین جامعه و زمان باشد. با این پیش فرض باید تاثیرات متقابل معماری و جامعه را در رهگذر زمان و بر یکدیگر بررسی کرد. این موضوع در دهه 60 میلادی قرن بیستم با نیاز جامعه برای ایجاد معماری های عظیم با ترکیب مصالح جدید و حتی سازه های بادی ( Pneumatic Architecture ) که همگی تحت عنوان سبک های گوناگون شکفتند، به واقعیت پیوست. در بررسی تحلیلی این موضوع میتوان معیارهای تاثیر گذار طرفین را مانند عملکرد، تکنولوژی، مصالح، ایده معماری، حرکت و دینامیک را بیشتر مورد توجه قرار داد که لازمه تحقیق عمیقتری در این زیرشاخه است. به عنوان مثال لوکوربوزیه با طراحی خانههای مشابه یکدیگر در یک خیابان به گونهای ساخت محصولات یک کارخانه را، که از دوران صنعتی و تاثیر گذاری آنها بر معماری در آن زمان خاص و به تقلید از نیاز جامعه آن زمان به صنعت احساس می شد، در معماری تکرار کرده است. اما اینکه تا چه اندازه این عکس العمل واقعی جامعه و مردم است که باید لزوما در معماری مجددا تکرار شود، جای سوال دارد. ارنست بلوخ[v] در خصوص معماری مدرن دهه 20 میلادی قرن بیستم در اروپا میگوید که این نوعی معماری فرار است. در واقع، شفاف شدن معماری در نما، نوعی محو شدن و فرار از فاشیزم زمان خود بوده است. این معماری بیشتر بصورت یک کشتی است که تمایل به دور شدن و محو شدن دارد.[vi]
اما معماری امروز خانم زاها حدید، با همان استراتژی که ایشان در کلاسهای درس آموزش میدهند، چه ارتباطی می تواند با جامعه داشته باشد؟ معماری خانم زاها حدید می تواند به جای اصطلاح محو شدن آقای بلوخ، نام فرود را به خود بگیرد[vii]، و در واقع فرود یک موجود غریبه به داخل یک شهر.
از سال 1988 خانم زاها حدید نماینده معماری ساختار شکن(دکانستراکشن ) تلقی میشود.[viii] در اینجا به دو معنی مهم این نوع معماری اشاره می شود. اول اینکه مانند معماری ساختاری ( constructivism )، این سبک معماری نیز تشنه تکنولوژی، رفت و آمد، ارتباط فضایی و بطور کلی مدیریت کل فضا است. دومین دلیلی که معماری امروزه ساختار شکن را از معماری ساختاری روسیه متمایز میسازد، مواردی است که ریشه در معماری ساختاری دارد. به عنوان مثال، سازه را در نظر بگیرید، در معماری ساختاری، سازه در نمای معماری به نمایش گذاشته شد. با اینکار، عناصر دکوراتیو از نمای معماری حذف شد. در معماری ساختار شکن، ابزار استاتیک برای حذف عناصر دکوراتیو به شیوه سنتی بکار گرفته نمیشود و در واقع، ابرهایی تحت عنوان فضا طراحی میگردند که هر گونه پیش زمینه ذهنی را از فضا از دید ناظر از میان میبرد. به منظور دستیابی به چنین فضایی، این نوع معماری به علوم دیگر علاقه و ارتباط پیدا میکند. برخی از این علوم عبارتند از: فیزیک، ریاضی، فلسفه، بیو تکنولوژی، اقتصاد عصر حاضر، علم ارتباطات، فولدینگ و نظریه های دلوز و تئوری های کاوس.
اما اگر بخواهیم معماری خانم زاها حدید را در این فرآیند بطور اخص بررسی نماییم، میتوانیم به مواردی اشاره نماییم که خود او در مصاحبه ها و در طراحی و معماری به آنها اصرار میورزد، مانند پیچش، خمش، فضاهای کج و معوج، حجمهای ارگانیک، فرمهای بیومورف و فضاهایی که در یکدیگر جاری میشوند. در طراحی وی، بازشوها به جای در ها و پنجره های سنتی قرار گرفتهاند. در فضاهای معماری، وجود سطوحی که تدریجی بالا میروند، سطوح عمودی که بصورت اریب قرار میگیرند و فضاهایی که با معماری اریب یک حرکت در فضا، در عمق و در ارتفاع ایجاد میکنند، خلق میشود. این بخش آخر با معماری ساختاری روسیه قابل مقایسه است، که بر اساس آن، محور اریب زمین را بار دیگر در معماری تکرار میکند. زاها حدید استراتژی های دیگری نیز در طراحی دارد. بطور مثال به جای بلند کردن معماری از زمین، آن را به داخل زمین فرو می برد و در این میان، نقطه دید ناظر عوض می شود و تمام معماری به یکباره دید می شود. بدین طریق پلان و نما به گونه ای به حرکت در میآیند و در این فرآیند نه تنها معماریی کاملا خلاقانه پدید میآید، بلکه یک عملکرد پیچیده نیز ایجاد میگردد. به عبارت دیگر، در اینجا، فرم و عملکرد از یکدیگر قابل تشخیص نیست. این موارد در پروژههای مسکونی و ساختمانهای صنعتی بطور یکسان رعایت شده است.
در طراحی کارخانه بی ام و در لایپزیک آلمان، به درستی میتوان نتیجه تاثیرات اجتماعی-فضایی که مد نظر خانم زاها حدید بوده است را بررسی کرد. این کارخانه به عنوان یک معماری خلاقانه، گونهشناسی معماری صنعتی را متحول کرده است. ساختمان اداری و ساختمان اصلی تولید محصولات، در یکدیگر جریان پیدا میکنند به گونهای که تفاوتی میان طبقه کارگر و کارمند و مدیر وجود ندارد. این بخش از معماری به گفته معمار آن، مانند یک اتاق فشار دو طبقه جامعه را به یکدیگر متصل میکند و در یکدیگر جاری میسازد.
با بیان دیگر، معماری ساختار شکن خانم زاها حدید، با دستورالعملهای از قبل پیش بینی شده سعی در تاثیرگذاری بر روی جامعه در دسترس پیرامون و فضای داخل معماری دارد. تغییر دائمی پرسپکتیو در سطوح مختلف و نگاه از زوایایی که سلسه مراتب را دچار دگرگونی میکند. در واقع خلق یک رابـ ـطه مابین جامعه و فضا است که در یکدیگر جاری می شوند.
اما بازگردیم به این بحث که در صورتی که تمامی آنچه در ارتباط با معماری خانم زاها حدید و ارتباط آن با جامعه گفته شد، قابل قبول باشد، صحبت از کدام جامعه است و در چه برهه زمانی؟ این جامعه که چنین معماری را درک میکند و به آن بها میدهد، قطعا متعلق به عصر دانش است [ix]و با علم به اینکه عصر دانش متعلق به زمان حال می باشد، این دانش برای زمان حال معنی پیدا می کند. بنابراین، این معماری نمیتواند یک راه حل برای کل جامعه باشد. به عبارت دیگر، می توان در بحث حاضر و معماری زاها حدید صحبت از یک معماری خاص برای مکان خاص و زمان خاص کرد. این معماری در جایی تعریف می شود که تکنولوژی و عصر فضا و خلاقیت به یکدیگر گره خورده شده باشند.
شوماخر [x]در مصاحبهای با خانم زاها حدید در خصوص آینده معماری سوال می کند و او در پاسخ می گوید که مدتی است که نظریه جاری شدن ذهن او را به خود مشغول کرده است. به اعتقاد وی، نظریه جاری شدن از یک خانه آغاز می شود، که فضا در پی آن از فضای درونی به فضای بیرونی و در شهر جاری میشود. در واقع فضا، مابین داخل و خارج از خانه قرار میگیرد. این فضا میتواند یک فضای عمومی شهری باشد که تعداد بسیار زیادی از شهروندان را در خود جای میدهد. این موضوع بسیار مهمی برای معماری خانم زاها حدید به حساب میآید، چرا که مجددا معماری در جایی به جامعه گره زده میشود.
در یک جمع بندی خلاصه، میتوان معماری خانم زاها حدید را نوعی نگرش اتوپیایی تلقی کرد. "هاینکه دلیتز” نام آنرا اتوپیای اجتماعی گذاشته است.[xi] واقعیت این اتوپیای اجتماعی ریشه در جامعه کاپیتالیستی حاضر دارد. جامعهای که چنین معماری را درخواست میکند باید بطور قطع اهداف دیگری را نیز جستجو کند. این نوع معماری به دو طریق در خدمت اهداف اقتصادی جامعه است. عملکرد اول این معماری ریشه در تبلیغات دارد. تبلیغات یک شهر، یک محله، یک محصول و یا یک براند. عملکرد دوم این معماری ریشه در ادبیات خود معماری دارد. اگر معماری مدرن قرن بیستم برگرفته از نظریه های تیلر وفورد بوده است، این نوع معماری (دکانستراکشن) بر گرفته از نظریه های پست فردیسم می باشد. معنی آن می تواند در از میان بردن سلسه مراتب، توجه به ارتباطات، شفافیت و خلاقیت باشد.[xii] بنابراین چهره جدید کاپیتالیستی در جامعه، از میان بردن دسته بندی اجتماعی است که معماری (خانم زاها حدید) با مصالح و بتن این ادبیات جدید را به فضا تبدیل کرده است.[xiii]
اکتبر 2011 وین
- Vittorio Magnago Lampugnani im Interview mit Brand Eins, 12/ 2007
[ii] - Wenn man uns Architekten konsequent tun ließe, wovon wir träumen, wäre die Welt ein besserer Ort. Zaha Hadid in der ZEIT Nr. 35, 25. August 2005
[iii] - Architektur im Studio Hadid zu studieren bedeutet die systematische Aneignung dieser Prinzipien. (10.2011)
[iv] - Heike Delitz, Die Architektur der Gesellschaft.Wolkekukusheim, heft 1sept.2006
[v] - Ernst Bloch, unter Heike Delitz, Die Architektur der Gesellschaft.... heft 1sept.2006
[vi] - Bloch 1959, 855f. Das Motiv der verfrühten Architektur findet sich auch bei W. Benjamin (Benjamin 1991), hier allerdings mit der Bedeutung, dass die neuen Konstruktionsmöglichkeiten und Baumaterialien in den Passagen des 19. Jahrhunderts noch durch alte Formen verdeckt werden.
[vii] -„Planetaric ist die Idee, Architektur wie ein fremdes Objekt in einen bestehenden Kontext einzufügen...das sich entweder ihm entgegenstellt oder ihn überlagert“ Hadid 1991, 26.
[viii] - Dekonstroktivismus, Johnson / Wigley 1989.
[ix] -Wissensgesellschaft
عصر دانش متعلق به جامعهای است که اطلاعات پایه اصلی آن است. به گونه ای که دانش فردی و اجتماعی و سازماندهی آن نوعی زیربنا برای ارتباطات اجتماعی و اقتصادی به حساب می آید. بطور کلی زیربنای هر سیستم اجتماعی دانش است. اولین بار این اصطلاح در سال 1966 در آمریکا توسط رابرت لین استفاده شد.
[x] - Patrik Schumacher, Designline Living, disignline.de (10.2011)
[xi] - Heike Delitz, Die Architektur ................ heft 1sept.2006
[xii] - Boltanski, Chiapello 2003, Der neue Geist des Kapitalismus
[xiii] - Schumacher 1997a, 199710.2011)
نوشـــــــــــته ی :
محمدرضا هل فروش -
خــلـاصــــــــــــــه : زاها حدید معمار جهانی است. مهمتر اینکه او در جامعه مردان معمار، برای اولین بار یک خانم معمار را به عنوان یک معمار موفق به جهانیان معرفی کرده است. دیدگاه های وی از نگاه منتقدین گاهی به واسطه خلاقیت و نوگرایی زاها حدید به تنهایی بررسی می¬شود و گاهی به واسطه شباهتش به معماران دیگر و خصوصا با گرایشات در مکاتب معماری مانند دکانستراکشن. اینکه بتوان معماری زاها حدید را پدیده ای ماندگار در تاریخ معماری تلقی کرد، موضوعی است که می¬توان در سوال از منتقدین و بررسی تحلیلی معماری خانم زاها حدید پاسخ را جستجو کرد.
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 14 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات محمدرضا هل فروش
زاها حدید معمار جهانی است. مهمتر اینکه او در جامعه مردان معمار، برای اولین بار یک خانم معمار را به عنوان یک معمار موفق به جهانیان معرفی کرده است. دیدگاه های وی از نگاه منتقدین گاهی به واسطه خلاقیت و نوگرایی زاها حدید به تنهایی بررسی میشود و گاهی به واسطه شباهتش به معماران دیگر و خصوصا با گرایشات در مکاتب معماری مانند دکانستراکشن. اینکه بتوان معماری زاها حدید را پدیده ای ماندگار در تاریخ معماری تلقی کرد، موضوعی است که میتوان در سوال از منتقدین و بررسی تحلیلی معماری خانم زاها حدید پاسخ را جستجو کرد.
ویتوریو لامپوگنانی در مصاحبه ای در سال 2007 در مقابل سوالی که در خصوص معمارانی مانند زاها حدید، رم کولهاوس، فرانک گری و نورمن فوستر مطرح میشود مبنی بر این که آیا این صحیح است که آنها چهره شهر را از آن خود کنند؟ پاسخ میدهد که درزمان قدیم نیز میکل آنژ و برنینی چهره های شهرهای اروپا را از آن خود کرده بودند. فقط مشکل اصلی زمانی آغاز میشود که پدیده های معماری مانند سفینه های فضایی در شهری فرود آیند، بدون اینکه هیچگونه ارتباط معماری- فضایی با پیرامون خود داشته باشند. در جایی که معماران و یا کارفرمایان ایشان، عاشق این تولیدات شوند، آنوقت است که روندی رو به پائین در تئوری معماری و شهر آغاز میشود. در نقطه مقابل آن، خانم زاها حدید[ii] در سال 2005 میلادی در مصاحبه ای با روزنامه زمان ( Die Zeit ) به این نکته اشاره دارد که اگر ساخت دنیا را، آنگونه که ما در تصور داریم به ما میسپردند، قطعاً در دنیای بهتری زندگی میکردیم. سوال اصلی در اینجاست که او با چه جهانبینی این اطمینان را به دنیا میدهد؟
خانم زاها حدید از ده سال گذشته سرپرستی یکی از انستیتوهای دانشگاه کاربردی معماری را در وین به عهده دارد. آموزشهای او به دانشجویان، شامل دستورالعملهایی برای رویارویی دائم با وظایف و مسائل جدید است، اموری که همواره راه حل های غیر متعارف را جویا میشود. اما ایده اصلی وی متکی بر تغییرات دائمی جامعه است. بر طبق این نظریات، تغییرات جامعه باید در معماری و در طراحی منعکس گردد. با این پیش فرض، تئوری زاها حدید متکی بر دستورالعملهای ثابتی برای طراحی میباشد که متناسب با زمان و تغییرات انجام شده در اجتماع و به همراه آنها، معماری و طراحی تنظیم میشود.[iii]
یکی از موضوعات جنجال برانگیز در تئوری معماری، شناخت دستورالعملهای خاص ( دیسیپلین) در ایجاد سبک در معماری است. در واقع، چنانچه معماری و جامعه اصرار به تاثیر گذاری بر یکدیگر داشته باشند، تا چه اندازه سخن از دستورالعملهای خاص در معماری صحیح است؟ در خصوص تاثیر پذیری معماری از جامعه، هایکه دلیتز[iv] در مقالهای تحت همین عنوان، معماری خانم حدید را به عنوان نمونهای از معماری ساختارشکنانه (دکانستراکشن) مطرح میکند. در ابتدا دلیتز یادآور میشود که دو پیشنهاد برای ارتباط معماری با جامعه وجود دارد. اول اینکه میتوان معماری را ( و نه شهر را) به عنوان آینه جامعه دید، یعنی مصالح مصرفی در آن، نوع سازه و ابعاد و اندازه آن. دوم اینکه معماری رابط بین جامعه و زمان باشد. با این پیش فرض باید تاثیرات متقابل معماری و جامعه را در رهگذر زمان و بر یکدیگر بررسی کرد. این موضوع در دهه 60 میلادی قرن بیستم با نیاز جامعه برای ایجاد معماری های عظیم با ترکیب مصالح جدید و حتی سازه های بادی ( Pneumatic Architecture ) که همگی تحت عنوان سبک های گوناگون شکفتند، به واقعیت پیوست. در بررسی تحلیلی این موضوع میتوان معیارهای تاثیر گذار طرفین را مانند عملکرد، تکنولوژی، مصالح، ایده معماری، حرکت و دینامیک را بیشتر مورد توجه قرار داد که لازمه تحقیق عمیقتری در این زیرشاخه است. به عنوان مثال لوکوربوزیه با طراحی خانههای مشابه یکدیگر در یک خیابان به گونهای ساخت محصولات یک کارخانه را، که از دوران صنعتی و تاثیر گذاری آنها بر معماری در آن زمان خاص و به تقلید از نیاز جامعه آن زمان به صنعت احساس می شد، در معماری تکرار کرده است. اما اینکه تا چه اندازه این عکس العمل واقعی جامعه و مردم است که باید لزوما در معماری مجددا تکرار شود، جای سوال دارد. ارنست بلوخ[v] در خصوص معماری مدرن دهه 20 میلادی قرن بیستم در اروپا میگوید که این نوعی معماری فرار است. در واقع، شفاف شدن معماری در نما، نوعی محو شدن و فرار از فاشیزم زمان خود بوده است. این معماری بیشتر بصورت یک کشتی است که تمایل به دور شدن و محو شدن دارد.[vi]
اما معماری امروز خانم زاها حدید، با همان استراتژی که ایشان در کلاسهای درس آموزش میدهند، چه ارتباطی می تواند با جامعه داشته باشد؟ معماری خانم زاها حدید می تواند به جای اصطلاح محو شدن آقای بلوخ، نام فرود را به خود بگیرد[vii]، و در واقع فرود یک موجود غریبه به داخل یک شهر.
از سال 1988 خانم زاها حدید نماینده معماری ساختار شکن(دکانستراکشن ) تلقی میشود.[viii] در اینجا به دو معنی مهم این نوع معماری اشاره می شود. اول اینکه مانند معماری ساختاری ( constructivism )، این سبک معماری نیز تشنه تکنولوژی، رفت و آمد، ارتباط فضایی و بطور کلی مدیریت کل فضا است. دومین دلیلی که معماری امروزه ساختار شکن را از معماری ساختاری روسیه متمایز میسازد، مواردی است که ریشه در معماری ساختاری دارد. به عنوان مثال، سازه را در نظر بگیرید، در معماری ساختاری، سازه در نمای معماری به نمایش گذاشته شد. با اینکار، عناصر دکوراتیو از نمای معماری حذف شد. در معماری ساختار شکن، ابزار استاتیک برای حذف عناصر دکوراتیو به شیوه سنتی بکار گرفته نمیشود و در واقع، ابرهایی تحت عنوان فضا طراحی میگردند که هر گونه پیش زمینه ذهنی را از فضا از دید ناظر از میان میبرد. به منظور دستیابی به چنین فضایی، این نوع معماری به علوم دیگر علاقه و ارتباط پیدا میکند. برخی از این علوم عبارتند از: فیزیک، ریاضی، فلسفه، بیو تکنولوژی، اقتصاد عصر حاضر، علم ارتباطات، فولدینگ و نظریه های دلوز و تئوری های کاوس.
اما اگر بخواهیم معماری خانم زاها حدید را در این فرآیند بطور اخص بررسی نماییم، میتوانیم به مواردی اشاره نماییم که خود او در مصاحبه ها و در طراحی و معماری به آنها اصرار میورزد، مانند پیچش، خمش، فضاهای کج و معوج، حجمهای ارگانیک، فرمهای بیومورف و فضاهایی که در یکدیگر جاری میشوند. در طراحی وی، بازشوها به جای در ها و پنجره های سنتی قرار گرفتهاند. در فضاهای معماری، وجود سطوحی که تدریجی بالا میروند، سطوح عمودی که بصورت اریب قرار میگیرند و فضاهایی که با معماری اریب یک حرکت در فضا، در عمق و در ارتفاع ایجاد میکنند، خلق میشود. این بخش آخر با معماری ساختاری روسیه قابل مقایسه است، که بر اساس آن، محور اریب زمین را بار دیگر در معماری تکرار میکند. زاها حدید استراتژی های دیگری نیز در طراحی دارد. بطور مثال به جای بلند کردن معماری از زمین، آن را به داخل زمین فرو می برد و در این میان، نقطه دید ناظر عوض می شود و تمام معماری به یکباره دید می شود. بدین طریق پلان و نما به گونه ای به حرکت در میآیند و در این فرآیند نه تنها معماریی کاملا خلاقانه پدید میآید، بلکه یک عملکرد پیچیده نیز ایجاد میگردد. به عبارت دیگر، در اینجا، فرم و عملکرد از یکدیگر قابل تشخیص نیست. این موارد در پروژههای مسکونی و ساختمانهای صنعتی بطور یکسان رعایت شده است.
در طراحی کارخانه بی ام و در لایپزیک آلمان، به درستی میتوان نتیجه تاثیرات اجتماعی-فضایی که مد نظر خانم زاها حدید بوده است را بررسی کرد. این کارخانه به عنوان یک معماری خلاقانه، گونهشناسی معماری صنعتی را متحول کرده است. ساختمان اداری و ساختمان اصلی تولید محصولات، در یکدیگر جریان پیدا میکنند به گونهای که تفاوتی میان طبقه کارگر و کارمند و مدیر وجود ندارد. این بخش از معماری به گفته معمار آن، مانند یک اتاق فشار دو طبقه جامعه را به یکدیگر متصل میکند و در یکدیگر جاری میسازد.
با بیان دیگر، معماری ساختار شکن خانم زاها حدید، با دستورالعملهای از قبل پیش بینی شده سعی در تاثیرگذاری بر روی جامعه در دسترس پیرامون و فضای داخل معماری دارد. تغییر دائمی پرسپکتیو در سطوح مختلف و نگاه از زوایایی که سلسه مراتب را دچار دگرگونی میکند. در واقع خلق یک رابـ ـطه مابین جامعه و فضا است که در یکدیگر جاری می شوند.
اما بازگردیم به این بحث که در صورتی که تمامی آنچه در ارتباط با معماری خانم زاها حدید و ارتباط آن با جامعه گفته شد، قابل قبول باشد، صحبت از کدام جامعه است و در چه برهه زمانی؟ این جامعه که چنین معماری را درک میکند و به آن بها میدهد، قطعا متعلق به عصر دانش است [ix]و با علم به اینکه عصر دانش متعلق به زمان حال می باشد، این دانش برای زمان حال معنی پیدا می کند. بنابراین، این معماری نمیتواند یک راه حل برای کل جامعه باشد. به عبارت دیگر، می توان در بحث حاضر و معماری زاها حدید صحبت از یک معماری خاص برای مکان خاص و زمان خاص کرد. این معماری در جایی تعریف می شود که تکنولوژی و عصر فضا و خلاقیت به یکدیگر گره خورده شده باشند.
شوماخر [x]در مصاحبهای با خانم زاها حدید در خصوص آینده معماری سوال می کند و او در پاسخ می گوید که مدتی است که نظریه جاری شدن ذهن او را به خود مشغول کرده است. به اعتقاد وی، نظریه جاری شدن از یک خانه آغاز می شود، که فضا در پی آن از فضای درونی به فضای بیرونی و در شهر جاری میشود. در واقع فضا، مابین داخل و خارج از خانه قرار میگیرد. این فضا میتواند یک فضای عمومی شهری باشد که تعداد بسیار زیادی از شهروندان را در خود جای میدهد. این موضوع بسیار مهمی برای معماری خانم زاها حدید به حساب میآید، چرا که مجددا معماری در جایی به جامعه گره زده میشود.
در یک جمع بندی خلاصه، میتوان معماری خانم زاها حدید را نوعی نگرش اتوپیایی تلقی کرد. "هاینکه دلیتز” نام آنرا اتوپیای اجتماعی گذاشته است.[xi] واقعیت این اتوپیای اجتماعی ریشه در جامعه کاپیتالیستی حاضر دارد. جامعهای که چنین معماری را درخواست میکند باید بطور قطع اهداف دیگری را نیز جستجو کند. این نوع معماری به دو طریق در خدمت اهداف اقتصادی جامعه است. عملکرد اول این معماری ریشه در تبلیغات دارد. تبلیغات یک شهر، یک محله، یک محصول و یا یک براند. عملکرد دوم این معماری ریشه در ادبیات خود معماری دارد. اگر معماری مدرن قرن بیستم برگرفته از نظریه های تیلر وفورد بوده است، این نوع معماری (دکانستراکشن) بر گرفته از نظریه های پست فردیسم می باشد. معنی آن می تواند در از میان بردن سلسه مراتب، توجه به ارتباطات، شفافیت و خلاقیت باشد.[xii] بنابراین چهره جدید کاپیتالیستی در جامعه، از میان بردن دسته بندی اجتماعی است که معماری (خانم زاها حدید) با مصالح و بتن این ادبیات جدید را به فضا تبدیل کرده است.[xiii]
اکتبر 2011 وین
- Vittorio Magnago Lampugnani im Interview mit Brand Eins, 12/ 2007
[ii] - Wenn man uns Architekten konsequent tun ließe, wovon wir träumen, wäre die Welt ein besserer Ort. Zaha Hadid in der ZEIT Nr. 35, 25. August 2005
[iii] - Architektur im Studio Hadid zu studieren bedeutet die systematische Aneignung dieser Prinzipien. (10.2011)
[iv] - Heike Delitz, Die Architektur der Gesellschaft.Wolkekukusheim, heft 1sept.2006
[v] - Ernst Bloch, unter Heike Delitz, Die Architektur der Gesellschaft.... heft 1sept.2006
[vi] - Bloch 1959, 855f. Das Motiv der verfrühten Architektur findet sich auch bei W. Benjamin (Benjamin 1991), hier allerdings mit der Bedeutung, dass die neuen Konstruktionsmöglichkeiten und Baumaterialien in den Passagen des 19. Jahrhunderts noch durch alte Formen verdeckt werden.
[vii] -„Planetaric ist die Idee, Architektur wie ein fremdes Objekt in einen bestehenden Kontext einzufügen...das sich entweder ihm entgegenstellt oder ihn überlagert“ Hadid 1991, 26.
[viii] - Dekonstroktivismus, Johnson / Wigley 1989.
[ix] -Wissensgesellschaft
عصر دانش متعلق به جامعهای است که اطلاعات پایه اصلی آن است. به گونه ای که دانش فردی و اجتماعی و سازماندهی آن نوعی زیربنا برای ارتباطات اجتماعی و اقتصادی به حساب می آید. بطور کلی زیربنای هر سیستم اجتماعی دانش است. اولین بار این اصطلاح در سال 1966 در آمریکا توسط رابرت لین استفاده شد.
[x] - Patrik Schumacher, Designline Living, disignline.de (10.2011)
[xi] - Heike Delitz, Die Architektur ................ heft 1sept.2006
[xii] - Boltanski, Chiapello 2003, Der neue Geist des Kapitalismus
[xiii] - Schumacher 1997a, 199710.2011)