- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
لوکوربوزیه و شرق شناسی: معماری های فارغ از آکادمی 1390/06/15
نوشـــــــــــته ی :
سید مازیار مظلومی -
خــلـاصــــــــــــــه : دیدگاههای حرفه ای لوکوربوزیه (1965-1887) به ظاهر، مشتمل بر تنوعی از رویکردها به معماری بوده اند. تا جایی که گاهی بین معمار ویلا ساوا و مبدع "خانه ماشینی برای زندگی" از سویی و طراح کلیسای رونشان وجوه افتراق، پررنگ تر از پیوندها و شباهتها به چشم می آید. بر خلاف اغلب مطالعات که به وسعت کم نظیری به شرح مجزای آثار معمارانه و نقد ایده های شهرسازانه او پرداخته اند، این سطور به تاثیرات معماری های بومی(Vernacular architecture) در آنچه سفر شرقیش (Journey to the east) نامیده است، برشکل گیری ایده ها و مفاهیم اساسی تر معماری او متمرکز است: نیاز جوامع انسانی به اتصال دوباره به دنیای طبیعت؛ و نیاز به نوع بدیعی از تجربه معنوی در دنیای غرب صنعتی( معاصر او).
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 12 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات سید مازیار مظلومی
میشل فوکو و معماری؛ ژئوپلیتیک نگاه، سراسربینی و مناسبات قدرت ( مفاهيم و نظريات معماري )
رم کولهاس و نبوغ معمارانه در دو اثر مکتوب ( مفاهيم و نظريات معماري )
الگوهای هندسی ستاره اسلامی ـ بخش اول ( تاريخ معماري )
الگوهای هندسی ستاره اسلامی ـ بخش دوم ( مفاهيم و نظريات معماري )
الگوهای هندسی ستاره اسلامی ـ بخش سوم و پایانی ( تاريخ معماري )
ونتوری و پردازش زمینه گرای مکان ( مفاهيم و نظريات معماري )
تأثیرپذیری ابعاد حس مکان از ادراکات ذهنی در محله های مسکونی شهری ( جغرافياي انساني )
جایی که روایتهای سنتی هنوز تمایل عمده ای دارند که تاریخ معماری را از فراز بناهایی پیگیری کنند که عظیم ترین و مهمترین های عصر خود بوده اند، و اینگونه تعلیم دهند که کاخها و بناهای یادمانی و عبادتگاهی تنها معماری های مهم و قابل بررسی هر عصری بوده اند (برای نمونه Fletcher, 1896)؛ لوکوربوزیه، با ابراز توجه به معماریهای بومی که عمدتا در سفر شرقی خود با آنها مواجه شد اندیشه ای فراتر از عصر خود ارائه کرده است.
در واقع در ورای آن رویکردهای سنتی، معماریها و بناهایی هم موجودیت دارند که معاصر همه اعصار و حاضر در همه صحنه های تاریخ بشر بوده اند: خانه مردمان عادی. بناهایی که در سکونتگاههای اغلب روستایی، ساخته شده توسط کسانی بوده اند که آموزش معماری منظمی ندیده اند، و تنها درگیری ذهنشان ساخت سرپناهی است که نیازهای روزمره شان را برطرف سازد، و با شرایط اقلیمی و محیطی شان تناسب داشته باشد. بناهایی که تنها از نیم قرن گذشته در بروز نامنسجم و پراکنده ای در مطالعات معماری ورود پیدا کرده اند و این ورود را پیش از همه مدیون "معماری بدون معماران" برنارد رودوفسکی (1964) بوده اند.
سفرشرقی لوکوربوزیه در بیست و چهار سالگی از آلمان شروع شد. جایی که به دستیاری و حرفه آموزی در دفتر پتر بهرنس(1868-1940) مشغول بود. او در اولین ایستگاه سفر شرقیش به پراگ وارد شد و از آنجا به اتریش، مجارستان، صربستان، رومانی، بلغارستان و ترکیه رفت و در نوامبر همان سال از سوی یونان و ایتالیا به اروپای غربی و خانه پدری رجعت کرد. حاصل سفر او در محتوای اسکچها، تصاویر، نامه ها و مقالاتی مدون شده است. قطعاتی از آن مدارک در همان سالها به چاپ رسید؛ اما با وجود تلاش ابتدایی او برای چاپ همه آنها این امر تا آخرین ماههای عمر او، زمانی که سرانجام آنچه را پیشتر آماده کرده بود با تغییرات اندکی به چاپ رسانید، به تعویق افتاد. با این همه در سایر نوشته های کوربوزیه ارجاعات مفصلی به این مدارک داده شده است (تصویر شماره 1).
اگر افکار و ایده های کوربوزیه تنها با پیشرفتهای تکنولوژی عصر ماشین گره خورده دانسته شوند، و از توجه همزمان او به معماری بومی و تکنولوژی های ساده ساخت عبور شود؛ اینکه چگونه بناهایی پیش پا افتاده و ظاهرا بدون اهمیت در کانون توجه او و تاثیرگذار بر بلوغ سبک معماری او بوده اند؛ پرسشی است که قدری پیچیده تر از آنچه می نماید که واقعا هست. در واقع باید توجه داشت که از بارزترین وجوه ظاهری کارهای او، در واکنش به ماهیت دکوراتیو معماری قرن نوزدهم و متاخر بر آن؛ آرت-نوو، سادگی بصری آنهاست. مدرنیسم معمارانه لوکوربوزیه بیشتر در صدد بازیابی ماهیت بنا بر اساس ظهوری است که تبلور خلوص و منطق است تا جلوه گر اشرافیت و تمنای بروز تجملات. کاربرد نماهای سفید و ساده به نظر او از ضروریات ظهور و خلق چنان معماری بوده است. برای کوربوزیه رنگ سفید نما و پرهیز از تزئینات نمایانگر یک وضوح نبوغ آمیز و از ضروریات تعامل با چالشهای زندگی قرن بیستمی و روبرو شدن با ظرفیت های تکنولوژی نوین بوده است (Corbusier, 1925).
اما تفکر او آنگاه به معماریهای بومی پیوند میخورد که مدعی برتری فرهنگهایی میشود که مشوق تزئینات بنا نیستند. او معتقد است که: " هر کجا انسانها درخور ساختار متوازن یک فرهنگ هارمونیک بوده اند، نماهای کاملا سپید و به دور از تزئینات (White wash) همواره وجود و بروزی (غالب) داشته اند"(Corbusier, 1925). او در عین حال اذعان میکند که درحالی که در سفر شرقی خود روستاها و شهرهای کوچک را به دنبال نشانه های اعصار و حال و گذشته واکاوی کرده است؛ همان مقدار از معماری مردمان ساده آموخته که از تجسمها و بروزهای مهم و خلاقانه هنری. و فراتر از آن، مدعی میشود که این گونه به کشف معماری نایل آمده است (Corbusier, 1925). در واقع لوکوربوزیه بناهای های بومی سفر شرقی خود را گواهی صادق بر اصالت معماری و گونه ای اصیل از معماری بر اساس مبانی و چهارچوبهای معمارانه معرفی میکند؛ هرچند که خود داعیه ای بر آن نداشته باشند.
هر چند لحن کوربوزیه به عریانی کلام آدولف لوس در تزئینات و جنایت (1908)، نیست اما به همان صراحت خانه های تورنوو بلغارستان را (برای نمونه) مورد تحسین قرار میدهد و "نمای سپید و درخشان و پاکیزگی بی نقص" آنها را می ستاید و از سازندگان چنان بناهایی به عنوان "مردانی که بدون اقامه هیچ دلیل و منطقی پیرو حس وغریزه ای اصیل هستند" نام می برد (Corbusier, 1966). در حقیقت وجه مشترک عمده لوس و کوربوزیه در گونه ای مبنای نظری و ساختار فکری مشترک برای ارزیابی، خلق و زیباشناسی فرم و معماری است.
جدا از معماری کوربوزیه، آثار مکتوبش بیانگر احترام او به فرهنگ و معماری های بومی در قیاس با آن نوع نگاه به تمدن بشری به عنوان جریانی مستقیم و بی وقفه است که همواره توسط دستاوردهای صنعتی جهان غرب رهبری می شود. او معتقد است که روح هنری و معنوی والایی در فرهنگهایی نیز نهفته است که از دسترس فرهنگ و تمدن غربی دورر بوده اند؛ همچنان که ستنهای معماری ارزشمندی را در طی قرنها حفظ کرده اند.
در کنار نماهای خالی از تزئینات و ارائه سادگی خیره کننده فرم معمارانه، بناهای بومی که لوکوربوزیه در 1911 با آن مواجه شد اغلب در تعامل با فضاهای جذابی از قبیل گونه هایی از بالکن ، ایوان و حیاطهای داخلی نیز بوده اند، که درتنوعی از موقعیتهای های درونی و بیرونی مکان یابی شده بودند. مکانهایی که رهاوردشان حس آزاد وبیرون بودن و درعین حال حفاظت در برابر آب و هوایی است که کوربوزیه در آن مناطق شاهدش بوده است. او از بالکن خانه های تورنوو به عنوان فضاهای صمیمی و کوچکی نام میبرد، که افراد در آنها به آرامش بر مبلها می نشینند و از موهبت بی مانند فضایی که به آنها اجازه میدهد که همزمان درون و بیرون بنا باشند، بهره مند میشوند.
کوربوزیه چنان فضاهایی را به عنوان فضای درون / بیرون نام گذاری کرده است. ایده چنان فضاهایی بلافاصله بعد از بازگشتش در فرم اتاقهای تابستان، تراسها و بالکنها، در آثار سالهای 1912 تا 1915 او ظاهر شده اند. طرحهای مشهورتر سالهای بیست او نیز فضاهای داخلی را با تراسهای نیمه بیرونی و باغ های سقفی مرتبط میکنند و افراد را به تجربه مداوم درون و بیرون وا می دارد (برای نمونه: The Villa Stein-de - تصویرشماره 2).
ایده فضاهای درون/ بیرون، ذهن او را برای همه عمر حرفه ایش مشغول نگاه داشت. برای نمونه بالکنهای Maseilles Unite’ (پروژه مسکونی نسبتا بزرگتری که در سالهای 1945 تا 1952 ساخته شد) فضاهایی بودند که اساسا به عنوان امتداد اتاق نشیمن در اختیار ساکنین هر آپارتمان قرار گرفته بودند (تصویر شماره 3).
اسکچ پیش رو ( تصویر شماره 4) از فضای داخلی خانه ای در تورنوو را احتملا میتوان از منابع الهام بخش او در چنان طراحی دانست. جایی که دیوار مقابل ماهیتی کاملا شفاف و تقریبا باز دارد و از آنچه در توضیحات لوکوربوزیه بر می آید یک بالکن است. چیدمانی که کاملا شبیه طرح آپارتمانهای Maseilles (تصویر شماره 3) می باشد.
هر چند که امتیازایده پردازی نوع دیگری از فضای درون / بیرون در معماری مدرن - باغهای روی بام- نیز عمدتا به کوربوزیه تعلق میگیرد، این ایده را هم می توان الهام گرفته از معماری بومی سفر شرقی او دانست (تصویر شماره 5).
از جمله اساسی ترین اهداف سبک لوکوربوزیه مواجه ساختن انسان و طبیعت بر اساس معماری و از روشهای معمارانه است. فارغ از اینکه رویکرد لوکوربوزیه به طبیعت رویکردی ایده آلیستی به نظر میرسد؛ او ابعادی از طبیعت را در معماری خود وارد کرده است که درعینی که متضمن این ایده باشند که دنیای طبیعت میتواند نقش مهمی در براورده ساختن نیازهای بشری ایفا کنند، در طراحی او نیز قابل کنترل باشند. اینجا هم اثرگذاری معماری های بومی و سفر شرقی او کاملا عیان است. جایی که خود مینویسد : "از افراد به دور از تمدن بیشتر یاد خواهیم گرفت؛ از مردمانی که آنقدر به طبیعت نزدیکند که هیچگاه هیچ آکادمی چنان نزدیک نبوده است" (Corbusier, 1933). در واقع امتیاز اساسی که او برای معماری های بومی قائل است نیز به ارتباط نزدیک آنها با طبیعت باز میگردد؛ رابـ ـطه ای که احساس میکرد که در غرب صنعتی هم عصر او مفقود است. به عقیده او رشد لجام گسیخته شهرهای صنعتی در اروپای غربی قرن نوزدهم امکان دسترسی به هوای سالم، نور آفتاب و سبزی طبیعت را ازعامه مردم سلب کرده است. اتفاقی که سبب ساز جدایی عمیقی بین فضاهای انسان ساخته و طبیعت شده است. از دید کوربوزیه در اثر چنان جدایی، معماری فاقد اصالتی میشود که او در فرهنگهای ماقبل صنعتی سفر شرقی شخصا با آن مواجه شده بود.
از نظر کوربوزیه فضا میتواند قائم به ذات خود مقدس و منزه تلقی شود، اگر نوع درستی از فضا باشد که در مکان صحیحی آفریده شده باشد. در واقع او معتقد است آنگاه که فرمهای خالصی که به زعم او به تزئینات آلوده نشده باشند، و در عین حال در رابـ ـطه تنگاتنگی با طبیعت باشند طراحی و ارائه شوند، گونه نوینی از معماری که (همانند معماری بومی) ظرفیت باز آفرینی اصالت معمارانه را داشته باشد متولد شده است.
در کنار باور به گزاره که زیبایی و مفاهیم عمیقی که لوکوربوزیه در بناهایِ بومیِ شرق یافت به او در آفرینش هنر مدرن معماری یاری رسانید؛ و با آنکه تحت تاثیر چنان معماری هایی داعی ضرورت اتصال انسان و محیط های انسان ساخته با طبیعت شد؛ لوکوربوزیه به تلاش وسیعی در ارائه و همنشین ساختن آثار خود با مفهومی نوین و عرفی از تقدس بر اساس الهامات فرهنگهای غیر غربی نیز دست زده است، تلاشی که سبب ساز طرح پرسشهای عمیقی شده که میتواند مبتلابه هنر و معماری عصر ما هم باشند.
نوشـــــــــــته ی :
سید مازیار مظلومی -
خــلـاصــــــــــــــه : دیدگاههای حرفه ای لوکوربوزیه (1965-1887) به ظاهر، مشتمل بر تنوعی از رویکردها به معماری بوده اند. تا جایی که گاهی بین معمار ویلا ساوا و مبدع "خانه ماشینی برای زندگی" از سویی و طراح کلیسای رونشان وجوه افتراق، پررنگ تر از پیوندها و شباهتها به چشم می آید. بر خلاف اغلب مطالعات که به وسعت کم نظیری به شرح مجزای آثار معمارانه و نقد ایده های شهرسازانه او پرداخته اند، این سطور به تاثیرات معماری های بومی(Vernacular architecture) در آنچه سفر شرقیش (Journey to the east) نامیده است، برشکل گیری ایده ها و مفاهیم اساسی تر معماری او متمرکز است: نیاز جوامع انسانی به اتصال دوباره به دنیای طبیعت؛ و نیاز به نوع بدیعی از تجربه معنوی در دنیای غرب صنعتی( معاصر او).
امتیاز شما : 1 2 3 4 5
تا کـنون 12 نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
مقالات مرتبط
دیگر مقالات سید مازیار مظلومی
جایی که روایتهای سنتی هنوز تمایل عمده ای دارند که تاریخ معماری را از فراز بناهایی پیگیری کنند که عظیم ترین و مهمترین های عصر خود بوده اند، و اینگونه تعلیم دهند که کاخها و بناهای یادمانی و عبادتگاهی تنها معماری های مهم و قابل بررسی هر عصری بوده اند (برای نمونه Fletcher, 1896)؛ لوکوربوزیه، با ابراز توجه به معماریهای بومی که عمدتا در سفر شرقی خود با آنها مواجه شد اندیشه ای فراتر از عصر خود ارائه کرده است.
در واقع در ورای آن رویکردهای سنتی، معماریها و بناهایی هم موجودیت دارند که معاصر همه اعصار و حاضر در همه صحنه های تاریخ بشر بوده اند: خانه مردمان عادی. بناهایی که در سکونتگاههای اغلب روستایی، ساخته شده توسط کسانی بوده اند که آموزش معماری منظمی ندیده اند، و تنها درگیری ذهنشان ساخت سرپناهی است که نیازهای روزمره شان را برطرف سازد، و با شرایط اقلیمی و محیطی شان تناسب داشته باشد. بناهایی که تنها از نیم قرن گذشته در بروز نامنسجم و پراکنده ای در مطالعات معماری ورود پیدا کرده اند و این ورود را پیش از همه مدیون "معماری بدون معماران" برنارد رودوفسکی (1964) بوده اند.
سفرشرقی لوکوربوزیه در بیست و چهار سالگی از آلمان شروع شد. جایی که به دستیاری و حرفه آموزی در دفتر پتر بهرنس(1868-1940) مشغول بود. او در اولین ایستگاه سفر شرقیش به پراگ وارد شد و از آنجا به اتریش، مجارستان، صربستان، رومانی، بلغارستان و ترکیه رفت و در نوامبر همان سال از سوی یونان و ایتالیا به اروپای غربی و خانه پدری رجعت کرد. حاصل سفر او در محتوای اسکچها، تصاویر، نامه ها و مقالاتی مدون شده است. قطعاتی از آن مدارک در همان سالها به چاپ رسید؛ اما با وجود تلاش ابتدایی او برای چاپ همه آنها این امر تا آخرین ماههای عمر او، زمانی که سرانجام آنچه را پیشتر آماده کرده بود با تغییرات اندکی به چاپ رسانید، به تعویق افتاد. با این همه در سایر نوشته های کوربوزیه ارجاعات مفصلی به این مدارک داده شده است (تصویر شماره 1).
اگر افکار و ایده های کوربوزیه تنها با پیشرفتهای تکنولوژی عصر ماشین گره خورده دانسته شوند، و از توجه همزمان او به معماری بومی و تکنولوژی های ساده ساخت عبور شود؛ اینکه چگونه بناهایی پیش پا افتاده و ظاهرا بدون اهمیت در کانون توجه او و تاثیرگذار بر بلوغ سبک معماری او بوده اند؛ پرسشی است که قدری پیچیده تر از آنچه می نماید که واقعا هست. در واقع باید توجه داشت که از بارزترین وجوه ظاهری کارهای او، در واکنش به ماهیت دکوراتیو معماری قرن نوزدهم و متاخر بر آن؛ آرت-نوو، سادگی بصری آنهاست. مدرنیسم معمارانه لوکوربوزیه بیشتر در صدد بازیابی ماهیت بنا بر اساس ظهوری است که تبلور خلوص و منطق است تا جلوه گر اشرافیت و تمنای بروز تجملات. کاربرد نماهای سفید و ساده به نظر او از ضروریات ظهور و خلق چنان معماری بوده است. برای کوربوزیه رنگ سفید نما و پرهیز از تزئینات نمایانگر یک وضوح نبوغ آمیز و از ضروریات تعامل با چالشهای زندگی قرن بیستمی و روبرو شدن با ظرفیت های تکنولوژی نوین بوده است (Corbusier, 1925).
اما تفکر او آنگاه به معماریهای بومی پیوند میخورد که مدعی برتری فرهنگهایی میشود که مشوق تزئینات بنا نیستند. او معتقد است که: " هر کجا انسانها درخور ساختار متوازن یک فرهنگ هارمونیک بوده اند، نماهای کاملا سپید و به دور از تزئینات (White wash) همواره وجود و بروزی (غالب) داشته اند"(Corbusier, 1925). او در عین حال اذعان میکند که درحالی که در سفر شرقی خود روستاها و شهرهای کوچک را به دنبال نشانه های اعصار و حال و گذشته واکاوی کرده است؛ همان مقدار از معماری مردمان ساده آموخته که از تجسمها و بروزهای مهم و خلاقانه هنری. و فراتر از آن، مدعی میشود که این گونه به کشف معماری نایل آمده است (Corbusier, 1925). در واقع لوکوربوزیه بناهای های بومی سفر شرقی خود را گواهی صادق بر اصالت معماری و گونه ای اصیل از معماری بر اساس مبانی و چهارچوبهای معمارانه معرفی میکند؛ هرچند که خود داعیه ای بر آن نداشته باشند.
هر چند لحن کوربوزیه به عریانی کلام آدولف لوس در تزئینات و جنایت (1908)، نیست اما به همان صراحت خانه های تورنوو بلغارستان را (برای نمونه) مورد تحسین قرار میدهد و "نمای سپید و درخشان و پاکیزگی بی نقص" آنها را می ستاید و از سازندگان چنان بناهایی به عنوان "مردانی که بدون اقامه هیچ دلیل و منطقی پیرو حس وغریزه ای اصیل هستند" نام می برد (Corbusier, 1966). در حقیقت وجه مشترک عمده لوس و کوربوزیه در گونه ای مبنای نظری و ساختار فکری مشترک برای ارزیابی، خلق و زیباشناسی فرم و معماری است.
جدا از معماری کوربوزیه، آثار مکتوبش بیانگر احترام او به فرهنگ و معماری های بومی در قیاس با آن نوع نگاه به تمدن بشری به عنوان جریانی مستقیم و بی وقفه است که همواره توسط دستاوردهای صنعتی جهان غرب رهبری می شود. او معتقد است که روح هنری و معنوی والایی در فرهنگهایی نیز نهفته است که از دسترس فرهنگ و تمدن غربی دورر بوده اند؛ همچنان که ستنهای معماری ارزشمندی را در طی قرنها حفظ کرده اند.
در کنار نماهای خالی از تزئینات و ارائه سادگی خیره کننده فرم معمارانه، بناهای بومی که لوکوربوزیه در 1911 با آن مواجه شد اغلب در تعامل با فضاهای جذابی از قبیل گونه هایی از بالکن ، ایوان و حیاطهای داخلی نیز بوده اند، که درتنوعی از موقعیتهای های درونی و بیرونی مکان یابی شده بودند. مکانهایی که رهاوردشان حس آزاد وبیرون بودن و درعین حال حفاظت در برابر آب و هوایی است که کوربوزیه در آن مناطق شاهدش بوده است. او از بالکن خانه های تورنوو به عنوان فضاهای صمیمی و کوچکی نام میبرد، که افراد در آنها به آرامش بر مبلها می نشینند و از موهبت بی مانند فضایی که به آنها اجازه میدهد که همزمان درون و بیرون بنا باشند، بهره مند میشوند.
کوربوزیه چنان فضاهایی را به عنوان فضای درون / بیرون نام گذاری کرده است. ایده چنان فضاهایی بلافاصله بعد از بازگشتش در فرم اتاقهای تابستان، تراسها و بالکنها، در آثار سالهای 1912 تا 1915 او ظاهر شده اند. طرحهای مشهورتر سالهای بیست او نیز فضاهای داخلی را با تراسهای نیمه بیرونی و باغ های سقفی مرتبط میکنند و افراد را به تجربه مداوم درون و بیرون وا می دارد (برای نمونه: The Villa Stein-de - تصویرشماره 2).
ایده فضاهای درون/ بیرون، ذهن او را برای همه عمر حرفه ایش مشغول نگاه داشت. برای نمونه بالکنهای Maseilles Unite’ (پروژه مسکونی نسبتا بزرگتری که در سالهای 1945 تا 1952 ساخته شد) فضاهایی بودند که اساسا به عنوان امتداد اتاق نشیمن در اختیار ساکنین هر آپارتمان قرار گرفته بودند (تصویر شماره 3).
اسکچ پیش رو ( تصویر شماره 4) از فضای داخلی خانه ای در تورنوو را احتملا میتوان از منابع الهام بخش او در چنان طراحی دانست. جایی که دیوار مقابل ماهیتی کاملا شفاف و تقریبا باز دارد و از آنچه در توضیحات لوکوربوزیه بر می آید یک بالکن است. چیدمانی که کاملا شبیه طرح آپارتمانهای Maseilles (تصویر شماره 3) می باشد.
هر چند که امتیازایده پردازی نوع دیگری از فضای درون / بیرون در معماری مدرن - باغهای روی بام- نیز عمدتا به کوربوزیه تعلق میگیرد، این ایده را هم می توان الهام گرفته از معماری بومی سفر شرقی او دانست (تصویر شماره 5).
از جمله اساسی ترین اهداف سبک لوکوربوزیه مواجه ساختن انسان و طبیعت بر اساس معماری و از روشهای معمارانه است. فارغ از اینکه رویکرد لوکوربوزیه به طبیعت رویکردی ایده آلیستی به نظر میرسد؛ او ابعادی از طبیعت را در معماری خود وارد کرده است که درعینی که متضمن این ایده باشند که دنیای طبیعت میتواند نقش مهمی در براورده ساختن نیازهای بشری ایفا کنند، در طراحی او نیز قابل کنترل باشند. اینجا هم اثرگذاری معماری های بومی و سفر شرقی او کاملا عیان است. جایی که خود مینویسد : "از افراد به دور از تمدن بیشتر یاد خواهیم گرفت؛ از مردمانی که آنقدر به طبیعت نزدیکند که هیچگاه هیچ آکادمی چنان نزدیک نبوده است" (Corbusier, 1933). در واقع امتیاز اساسی که او برای معماری های بومی قائل است نیز به ارتباط نزدیک آنها با طبیعت باز میگردد؛ رابـ ـطه ای که احساس میکرد که در غرب صنعتی هم عصر او مفقود است. به عقیده او رشد لجام گسیخته شهرهای صنعتی در اروپای غربی قرن نوزدهم امکان دسترسی به هوای سالم، نور آفتاب و سبزی طبیعت را ازعامه مردم سلب کرده است. اتفاقی که سبب ساز جدایی عمیقی بین فضاهای انسان ساخته و طبیعت شده است. از دید کوربوزیه در اثر چنان جدایی، معماری فاقد اصالتی میشود که او در فرهنگهای ماقبل صنعتی سفر شرقی شخصا با آن مواجه شده بود.
از نظر کوربوزیه فضا میتواند قائم به ذات خود مقدس و منزه تلقی شود، اگر نوع درستی از فضا باشد که در مکان صحیحی آفریده شده باشد. در واقع او معتقد است آنگاه که فرمهای خالصی که به زعم او به تزئینات آلوده نشده باشند، و در عین حال در رابـ ـطه تنگاتنگی با طبیعت باشند طراحی و ارائه شوند، گونه نوینی از معماری که (همانند معماری بومی) ظرفیت باز آفرینی اصالت معمارانه را داشته باشد متولد شده است.
در کنار باور به گزاره که زیبایی و مفاهیم عمیقی که لوکوربوزیه در بناهایِ بومیِ شرق یافت به او در آفرینش هنر مدرن معماری یاری رسانید؛ و با آنکه تحت تاثیر چنان معماری هایی داعی ضرورت اتصال انسان و محیط های انسان ساخته با طبیعت شد؛ لوکوربوزیه به تلاش وسیعی در ارائه و همنشین ساختن آثار خود با مفهومی نوین و عرفی از تقدس بر اساس الهامات فرهنگهای غیر غربی نیز دست زده است، تلاشی که سبب ساز طرح پرسشهای عمیقی شده که میتواند مبتلابه هنر و معماری عصر ما هم باشند.
تالار نقد نگاه دانلود