دلایل گستردگی و پیچیدگی واژه فرهنگ:
وجود این همه معانی و تعاریف برای فرهنگ دارای علل و توجیهات گوناگونی است که بر غنا، گستردگی و پیچیدگی هر چه بیشتر این مفهوم دلالت دارند.
میچویف، از نویسندگان شوروی سابق نیز در این باره میگوید:« تعدد معانی مفهوم فرهنگ و تعینات آن در علم، علی الظاهر بر می گردد به بکارگیری وسیع این اصطلاح در شاخه های علمی مشخصی، و طبیعی است که هر شاخه ای با توجه به نیازها و مسائل خاص خود به این مفهوم نزدیک و معنایی برای آن قائل می شود که برای حل مسائلش مهمتر یا راه گشاتر است.»
مارکایان از شوروی سابق یادآور می شود:« تعدد کارکردهای اصطلاح فرهنگ قبل از هر چیز نتیجه مستقیمی است از تعدد جوانب پدیده ای که از آن تعبیر می گردد و این تعدد در هنگام مطالعه منجر به ایجاد موضوعات و موضع گیری های مختلف و تکلیف های معرفتی می شود. برای مثال هنگامی که جامعه شناسی، به طور نظری، عنصر فرهنگ را مطالعه می کند، مسائل معرفتی معینی مد نظر قرار میدهد. اما مردم شناس مسائل دیگری، و بحث های تجربی اجتماعی برای گروه های اجتماعی کوچک، مسائل دیگری. و به همین مناسبت می توان گفت واقعیت وجود مسائل شناخت گوناگون امروزی آن بازی کرده، تعیناتی که نه تنها با هم منطبق نیستند بلکه احیانا " با هم متضاد هم هستند. و نیز مفهوم فرهنگ از مرز شناخت اجتماعی انسانی فراتر می رود و وجود این پیچیدگی نه تنها بر اسباب علمی بلکه بر اسباب اجتماعی تاریخی عمیق تری نیز دلالت دارد.»
وجود این همه معانی و تعاریف برای فرهنگ دارای علل و توجیهات گوناگونی است که بر غنا، گستردگی و پیچیدگی هر چه بیشتر این مفهوم دلالت دارند.
میچویف، از نویسندگان شوروی سابق نیز در این باره میگوید:« تعدد معانی مفهوم فرهنگ و تعینات آن در علم، علی الظاهر بر می گردد به بکارگیری وسیع این اصطلاح در شاخه های علمی مشخصی، و طبیعی است که هر شاخه ای با توجه به نیازها و مسائل خاص خود به این مفهوم نزدیک و معنایی برای آن قائل می شود که برای حل مسائلش مهمتر یا راه گشاتر است.»
مارکایان از شوروی سابق یادآور می شود:« تعدد کارکردهای اصطلاح فرهنگ قبل از هر چیز نتیجه مستقیمی است از تعدد جوانب پدیده ای که از آن تعبیر می گردد و این تعدد در هنگام مطالعه منجر به ایجاد موضوعات و موضع گیری های مختلف و تکلیف های معرفتی می شود. برای مثال هنگامی که جامعه شناسی، به طور نظری، عنصر فرهنگ را مطالعه می کند، مسائل معرفتی معینی مد نظر قرار میدهد. اما مردم شناس مسائل دیگری، و بحث های تجربی اجتماعی برای گروه های اجتماعی کوچک، مسائل دیگری. و به همین مناسبت می توان گفت واقعیت وجود مسائل شناخت گوناگون امروزی آن بازی کرده، تعیناتی که نه تنها با هم منطبق نیستند بلکه احیانا " با هم متضاد هم هستند. و نیز مفهوم فرهنگ از مرز شناخت اجتماعی انسانی فراتر می رود و وجود این پیچیدگی نه تنها بر اسباب علمی بلکه بر اسباب اجتماعی تاریخی عمیق تری نیز دلالت دارد.»