- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
منزلگاه های اشکانی
پیشگفتار :
منزلگاه های اشکانی ایسیدور خاراکسی ، که بخشی از آن موجود است ، یکی از معدود گزارش ها دربارۀ مسیر بازرگانی میان سرزمین اشکانیان و روم در زمان نبرد میان این دو امپراطوری است . همانطور که از عنوان اثر برمی آید ، گزارش ایسیدور خط سیر مسیر کاروان رو را از انطاکیه تا مرزهای هند به دست می دهد ، یعنی ذکری است از منزلگاه های تدارکات یا ، آنچنان که امروزه می نامند ، کاروانسراهای تحت نظارت شاهنشاهی اشکانیان برای آسایش بازرگانان . با آنکه گزارش ایسیدور تقریباً چیزی نیست جز نام منزلگاه ها و فاصلۀ میان آنها ، ولی از بررسی مسیر می توان نتایج متعددی دربارۀ روابط پادشاهی اشکانی با حکومت های زیردست آن و با قدرت های همسایه به دست می آورد .
از روی شواهد خود متن ظاهراً برمی آید که گزارش ایسیدور در زمان حکومت آوگوستوس [1] نوشته شده است ، احتمالاً نزدیک به آغاز عصر میلادی . به نظر می رسد منزلگاه های اشکانی در شکل نسخۀ خطی آن صرفاً خلاصه یا رونوشتی از یک اثر گسترده و بزرگ تر باشد ؛ و خلاصۀ دیگری که آتنایوس نقل کرده و به ایسیدور نسبت داده ، عنوان « سفر به دور سرزمین اشکانیان » دارد و قطعات مختلفی که در تاریخ طبیعی پلینی از ایسیدور نقل شده نشان می دهد ایسیدور نویسندۀ اثری عمومی دربارۀ جغرافیا بوده است .
حتی زادگاه وی نیز مسئله ای است که باید آن را از متن استنباط کرد . نسخۀ خطی از او به عنوان ایسیدور « خاراکسی » یاد می کند و « خاراکس » یعنی « شهر حصاردار » ، اما ظاهراً اینجا منظور خاراکس اسپاسینی ، لنگرگاهی تجاری در مصب خلیج فارس است و طبق گفتۀ مولر ، نویسندۀ « توصیف جهان » که پلینی از او در کتاب 6 ، بند 31 یاد کرده و می گوید که از طرف آوگوستوس گسیل شده « تا اطلاعات ضروری را دربارۀ شرق جمع آوری کند ، در آن زمان که بزرگ ترین پسر آوگوستوس عازم ارمنستان شده بود تا فرماندهی نبرد علیه اشکانیان و اعراب را بر عهده گیرد » ، کسی جز ایسیدور نیست . نسخۀ پلینی در اینجا این اثر را به دیونیوسیوس نسبت می دهد ، اما همانطور که مولر و برنهاردی نشان داده اند ، اشتباهی در اینجا رخ داده و احتمالاً منظور ایسیدور است .
اما دربارۀ تاریخ ایسیدور ؛ چون ایسیدور از شورش دوم تیرداد علیه فرهاد [2] ، که در سال 26 ق.م اتفاق افتاده ، یاد می کند ، کتاب باید دیرتر از آن تاریخ نوشته شده باشد ، و همانطور که گیلز نشان داده ، یک اشارۀ او به گوایسوس ، پادشاه « سرزمین کندر » در جنوب عربستان ، به زمانی بسیار نزدیک به آغاز عصر مسیحی دلالت می کند ، هرچند تاریخ های این شاه کاملاً روشن و آشکار نیستند .
مسیری که در منزلگاه های اشکانی آمده از انطاکیه شروع می شود و در زوگما ، بیریجیک ( Birijik ) کنونی در ترکیه ، از فرات می گذرد . این مسیر در شاهراهی که به رُها و ارمنستان می رفت قرار داشت . این جادۀ اشکانی بعد از عبور از فرات ، بدون آنکه پیچ طولانی رودخانه را بگذراند ، مستقیماً به سمت پایین ادامه پیدا می کرد تا به نئاپولیس می رسید و در آنجا فرات را پشت سر می گذاشت و از راه زمینی به سلوکیۀ دجله می رسید . جاده در اینجا از تپه های ماد بالا رفته ، پس از گذر از دروازه های کاسپین و دره های حاصلخیز شرقی ، مسیر خراسان را پیش می گرفت تا برسد به رودخانۀ هرات . جادۀ اشکانی در اینجا در عوضِ پیشروی به سوی شرق تا بلخ و پامیر ، تغییر جهت می داد و به سمت جنوب ، به طرف دریاچۀ هیرمند و قندهار می رفت . گزارش در اینجا پایان می یابد .
اگر جاده ای که در منزلگاه های اشکانی آمده مسیر اصلی تجاری در زمان شاهنشاهی اشکانیان باشد ، نشان می دهد که این شاهنشاهی در سرتاسر سرزمین های زیر سلطه اش مقررات دقیق و تجاری اعمال می کرده است . از طرف دیگر ، خبر از نبودِ نظارت تجاری در دیگر ایالاتی می دهد که عموماً خراج گزار اشکانیان تلقی می شوند و ظاهراً مشغول کارهای تجاری خودشان بوده اند . ایسیدور از دو شورش علیه فرهاد یاد می کند که ، همچنان که از نوشته های مورخان یونانی بر ما معلوم شده ، پیامد آنها طرد وی از پایتخت و فرار وی نزد سکاها بود . فرهاد به کمک سکاها تاج و تختش را دوباره به دست آورد . از پادشاه سکاها نامی بـرده نشده ، اما او احتمالاً بر سکاهایی فرمان می راند که تحت فشار قوم یوئه – چی ( Yue – Chi ) از قلمرو چین به سمت غرب رانده شده بودند ؛ یعنی قومی که در محل سابق پادشاهی یونانیِ بلخ زیر فرمان سلسلۀ کوشانی ، پادشاهیِ قدرتمندی ایجاد کردند – حدود 50 سال قبل از زمان ایسیدور . قبایل سکایی ( اسکیت ) در برابر فشار قوم یوئه چی دوام نیاوردند و دست به مهاجرت زدند و با پذیرش قدری سرسپردگی به شاهنشاهی اشکانی ، در درۀ هیرمند ساکن شدند . در تاریخ هند از تاخت و تازهای هندواشکانی ها به ناحیۀ کَمبای در سدۀ اول بعد از میلاد یاد شده ؛ نیز از ائتلافی یاد شده که در گزارش های هندی به سکاها ، یَونه ها ، پلّوه ها معروف است و از این گزارش ها برمی آید که اینان در دو سدۀ بعد ، بیشتر به طرف نواحی جنوبی تر تاخت و تاز می کرده اند . بدون شک اینها همان قبایلی هستند که به فرهاد علیه زیردستان شورشی اش یاری رساندند . سرسپردگی سکاها به شاهنشاهی اشکانی باید بیشتر ظاهری بوده باشد . رؤسای آنها در هند سروری پادشاهان کوشانی را پذیرفتند و به نظر می رسد که آزاد بوده اند . در مسائل تجاری ظاهراً نه تنها منزلگاه نهاییِ جادۀ تجاری اشکانیان بوده اند ، بلکه با پادشاهان کوشانی نیز در حفظ روابط تجاری با حکومت های عرب میشان و خاراکنه در مصب خلیج فارس ( از طریق کرمان و پارس ) همکاری می کردند .
در طول این مسیر تجاری ، ابریشم های چین از پامیر به خاراکس اسپاسینی حمل می شد و از آنجا به وسیلۀ کشتی های بادبانی عربستان را دور می زد و سرانجام از طریق بازار پترا ( بطراء ) به لوانت ( شرق طالع ) می رسید . این جادۀ تجاری که از میان قلمرو اشکانیان می گذشت و مستقیماً تحت نظارت پادشاهی اشکانی قرار داشت ، از همان مسیری می گذشت که ایسیدور ترسیم کرده و سرانجام در انطاکیه به پایان می رسید . نکتۀ جالب توجه این است که جادۀ اشکانی فاصلۀ بین قندهار و دریاچۀ هیرمند را نیز شامل می شد . به طوری که مسافرانی که عازم خلیج فارس بودند مجبور بودند آن را بپیمایند . روشن است که پادشاهی های جنوبیِ تابع و باج گزار حکومت اشکانی هم خود تا حدودی با این مسئله کنار آمده بودند ؛ در غیر این صورت ، تغییر جهت تجارت بین جاده های شمالی و جنوبیِ دریاچۀ هیرمند نمی توانسته به طور صلح آمیز رخ داده باشد .
منزلگاه های اشکانی حدود جادۀ تجاری کهن مادها و آشوریان را روشن می کند . خیزش قدرت پارس بخش قابل توجهی از تجارت را به جادۀ شاهی انتقال داد که به شوش و از آنجا به دریاچۀ هیرمند منتهی می شد . ظاهراً در زمان اشکانیان یک سیاست دولت تشویق داد و ستد کالاها از دریاچۀ هیرمند به جادۀ شمالی قدیم بوده است ، اما تفاهم بین پادشاهی کوشان و شاهزادگان نبطیْ سیاست حکومت اشکانی در جهت انحصار تجارت از طریق پایتختش تیسفون را عقیم می ساخت .
ممکن است بتوان چنین استنباط کرد که نویسندۀ سفر به دور سرزمین اشکانیان هر دوی این شاهراهه های زمینی را توصیف کرده است . جای بسی تأسف است که اثر او جز در نقل قول هایی گذرا ، از بین رفته و ما تنها خلاصه ای کوتاه از جادۀ شمالی آن را در اختیار داریم .
سیاست امپراطوری روم در طول دو سدۀ بعد از میلاد مسیح تشویق تجارت دریایی مستقیم با هند و دور زدن تمام جاده های زمینی بود که از شاهنشاهی اشکانی می گذشت . قصدش این بود که از دردسر وابستگی مالی به دشمن همیشگی اش خلاص شود . در مورد کتاب ایسیدور باید روابط میان اشکانیان و روم را در سال های پیش از ایسیدور را هم در نظر داشت . زمانی که کراسوس در سال 55 ق.م کنسول روم شد و بر فرماندهی شرق منصوب گردید ، مقرّ حکومتش را در انطاکیه ، پایتخت پیشین سلوکیان مستقر کرد و هدف خود را رساندن سپاهیان روم به بلخ و هند و اقیانوس شرقی اعلام کرد . شیوخ عرب مجاور ایالت سوریه که بعضی از آنها با روم متحد شده بودند ، در مواضع خود تغییر رویه دادند ، چون مایل نبودند با تهاجمات بیشتر از طرف غرب مواجه شوند . کراسوس در زوگما ، که گزارش منزلگاه های اشکانی از آنجا شروع می شود ، از فرات عبور کرد .
کراسوس به جای آنکه در پای تپه ها از جاده ای برود که به رُها و ارمنستان می رفت ، یا جایش را در فرات نگاه دارد ، مستقیم راه زمینی ای که ایسیدور از آن گذشته ، در پیش گرفت و به طرز فاجعه آمیزی در حرّان شکست خورد ؛ نیمی از سپاهیانش به قتل رسیدند و یک چهارم آنها دستگیر شدند و به دست اشکانیان به واحه های دور مرو انتقال یافتند . پیامدهای مثبتی که این نبرد برای اشکانیان به ارمغان آورد با تهاجم پاکور ، پسر ارد ( دوم ) ، به سوریه در سال 51 ق.م ادامه یافت ، به طوری که سپاهیان روم تقریباً از مدیترانۀ شرقی به عقب رانده شدند . اشکانیان نتوانستند قلمروی را که به تصرف درآورده بودند حفظ کنند ، به همین دلیل سال بعد عقب نشینی کردند . اشکانیان در سال 40 ق.م در طول جنگ داخلی ای که در روم درگرفته بود ، مجدداً به سوریه حمله کردند ، انطاکیه را سرکوب کردند و فنیقیه و فلسطین و آسیای صغیر را عرصۀ تاخت و تاز خود کردند . بعد از عملیات جنگی توان فرسا و سختی که مارکوس آنتونیوس به راه انداخت ، سردارش ونتیدیوس ، در نبردی در نزدیکی فرات شکست بزرگی بر اشکانیان وارد ساخت و در اثنای آن پاکور ، فرزند ارد دوم هم کشته شد . در این گیر و دارها ، ارد به نفع یکی از پسرانش ، یعنی فرهاد چهارم ( همانطور که ایسیدور نام او را آورده است ) ، کناره گیری کرد و به زودی به دست همین فرهاد هم کشته شد .
پس از آن مارکوس آنتونیوس در سال 37 ق.م با سپاهی در حدود صدهزار نفر به قلمرو اشکانیان یورش برد . آنتونی در عبور از فرات با دفاع سختی مواجه شد ؛ به ارمنستان برگشت و عملیات جنگی یک ساله ای را در ماد علیا ادامه داد ، اما بعد از مدتی مجبور به عقب نشینی شد . پس از آن ، فرهاد ( چهارم ) به ماد حمله برد و ضمن بیرون راندن رومیان ، با پیروزی به پایتختش بازگشت ، اما بی رحمی ها و تندروی های او در آنجا به شورش اتباعش در سال 33 ق.م منجر شد . فرهاد مجبور شد کشور را آرام کند و شورشیان نیز تیرداد را پادشاه خواندند . اما فرهاد به زودی با سپاهی متشکل از متحدان سکایی اش بازگشت و تیرداد را بیرون کرد . تیرداد از سرزمین های اشکانی فرار کرد و در سوریه به اوکتاویوس ، امپراطور آوگوستوس آینده ، که در سال 30 ق.م در بازگشت از مصر در سوریه به سر می برد ، تسلیم شد .
تیرداد یک پسر جوان فرهاد را که دزیده بود به عنوان گروگان همراه خود بـرده بود . اوکتاویوس شاهزادۀ جوان ( پسر فرهاد چهارم ) را بازگردانید ، اما تیرداد را تحت حمایت خود نگه داشت ، زیرا سیاست او نگه داشتن این مدعی مفیدِ تاج و تخت اشکانی بود . تیرداد در سال 26 ق.م مجدداً به قلمرو اشکانیان لشگر کشید و خودش را با عنوان ارشکِ « دوستدار روم » تثبیت کرد . تعدادی از سکه های آن سال را که نام او بر آنهاست ، می توان در مجموعه های امروزی یافت . مدت زمانی که تیرداد بار دوم قدرت را به دست گرفت ، تنها چند ماه به طول کشید ، اما دوباره اخراج شد و در اسپانیا به آوگوستوس ملحق شد .
فرهاد چهارم بعد از مذاکرات طولانی با آوگوستوس ، در سال 20 ق.م بیرق هایی را که 35 سال قبل از کراسوس گرفته شده بود بازگردانید و پس از آن ، تا تهاجم ترایانوس ( تراژان ) به قلمرو اشکانیان در سدۀ دوم بعد از میلاد ، پیمان صلح به طور جدی برهم نخورد . البته بعضی اختلافات کوچک بر سر ارمنستان در سدۀ اول میلادی به لشکرکشی های هر دو سو منجر شد ، اما تأثیری بر مرزها یا روابط تجاری نگذاشت . جنگ های بین سال های 55 و 20 ق.م باعث ایجاد یک حالت احترام متقابل میان دو امپراطوری شده بود و پس از آن آوگوستوس هم سیاست امپراطوری بر این قرار گرفت که کرانۀ غربی فرات مرز امپراطوری روم باشد و در آن سوی آن ، قدرت روم نتوانست توفیق چندانی به دست آورد . اشکانیان با افزودن شهرهای مهم دیگری چون هرات ، مرو ، پارت ، هکاتوم پولوس و سلوکیه به مسیر راه شاهی ( در عهد هخامنشی ) ، مسیری تجاری ساختند و ارتباط میان پایتخت ها و شهرهای عهد هخامنشی ( بلخ ، همدان ، بابل ) را از جنبه های گوناگون بیشتر کردند .
در گزارش ایسیدور ، نقطۀ شروع تا پایان منزلگاه های اشکانی ، بیانگر حد و حدود شاهنشاهی اشکانی در اوج قدرت خود بوده است . دور از ذهن نیست که اساس . پایۀ اسناد منزلگاه های اشکانی بر فهرست سادۀ منزلگاه هایی باشد که به دست بازرگانان طراحی شده و در اختیار دربار مرکزی قرار گرفته است . بخش دیگری از این اسناد که اصل آرامی دارد ( و این از نام های آرامی منزلگاه ها معلوم می شود ) ممکن است سبب این تصور شود که شاید ایسیدور اسنادش را به آرامی نوشته که زبان بومی منطقه از زوگما تا سلوکیۀ دجله بوده است . با توجه به سکونت وی در این قسمت از قلمرو اشکانی ، بعید نیست که از زوگما تا سلوکیۀ دجله را شخصاً پیموده باشد ، اما نیم دیگر خط سیر ، یعنی خط سیری که ساتراپ های علیا را به هم وصل می کرد و از ماد شروع و به آراخوسیا ( رُخَج ) منتهی می شد ، برآمده از سیر و سفر شخص وی نبوده است .
بین النهرین و سرزمین های شرقی دریای مدیترانه مراکز مهمی به لحاظ اقتصادی ، تجاری و استراتژیکی به شمار می آمده اند . در دوران حکومت هخامنشیان ، که جادۀ شاهی از شوش به سارد می رفت ، بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگی که در این مسیر قرار داشتند نسبتاً پر رونق بودند . از بعضی گزارش ها چنین برمی آید که این مسیر را پارسیان علامت گذاری کرده بودند . هرودوت ، که ظاهراً اطلاعاتی از این مسیر داشته ، اشاره می کند که این منزلگاه های شاهی بسیار بهتر از منزلگاه های معمولی اداره می شدند . همین نویسنده اظهار می دارد که داریوش اریتره ای های تبعیدی را در منزلگاه معروف به « اردریکا » در سرزمین کیسیان ، در 120 کیلومتری شوش مستقر ساخت . اردریکا تنها منزلگاه شاهی است که به جز شوش و سارد نامش به ما رسیده است . گذشته از این به لطف خلاصۀ فوتیوس نیز می دانیم که کتسیاس در پرسیکا فهرستی از منزلگاه های جادۀ شاهی پارسیان از افسوس تا بلخ تهیه کرده بود . از گزارش هرودوت و کتسیاس می توان چنین استنباط کرد که دو مسیر اصلی در دوران هخامنشی وجود داشته ، یکی که هرودوت از آن به نام جادۀ شاهی شوش به سارد یاد می کند و دیگری که کتسیاس از آن به عنوان جادۀ شاهی افسوس به بلخ نام می برد .
با فروپاشی شاهنشاهی هخامنشیان و روی کار آمدن سلوکیان و به دنبال آن تأسیس دو شهر جدید سلوکیه در غرب ساتراپ نشین های ایران ( علیا ) و انطاکیه در شرق دریای مدیترانه و بر کنار رود نهرالعاصی ( اورونتس ) ، این منطقه بیش از پیش در مسیرهای بازرگانی قرار گرفت ؛ به ویژه اینکه از زمان اشکانیان مسیر تجاری جادۀ ابریشم از ایالت های ایران مستقیم وارد سلوکیه و بین النهرین می شد و با عبور از فرات به دریای مدیترانه و از آنجا به روم منتهی می شد ، باعث شد تا تمام راه های تجاری و بازرگانی که از شرق و غرب می آمد در این منطقه به هم وصل شوند . از این رو کاملاً طبیعی بود که کسی همچون ایسیدور خاراکسی در صدد برآید نقطۀ شروع منزلگاه های اشکانی را در ناحیه ای در بین النهرین و در نزدیکی فرات ( مرز غربی اشکانیان ) گزارش کند ، و این مسیر آنچنان اهمیت داشته باشد که حتی فاصلۀ منزلگاه ها را از یکدیگر مشخص کند .
فهرست ایسیدور را می توان مانند فهرست منزلگاه های جادۀ شاهی کتسیاس پنداشت ، با این تفاوت که فهرست کتسیاس از آسیای صغیر ، یعنی از محلی شروع می شد که در قلمرو حکومت هخامنشی و مرگز ثقل سیاست های مرزی این شاهنشاهی بود ، در حالی که فهرست ایسیدور از جایی شروع می شود که در آنجا مهم ترین رویدادهای تاریخی عهد اشکانی به وقوع پیوسته است ، یعنی از فرات . اما سرزمین ها و ایالات ایران که در نزد نویسندگان باستان به ساتراپ نشین های علیا معروف هستند ، در خط سیر ایسیدور در همان مسیری قرار می گیرند که تا مدت های مدیدی بعد از آن جادۀ ابریشم از آنها عبور می کرد . فهرست ایسیدور سندی منحصر به فرد است که با آن می توان اطلاعات مندرج در دیگر منابع را تکمیل و به ترسیم موقعیت جغرافیایی ایالات شرق و غرب ایران کمک نمود .
با اینکه ایسیدور در زمینۀ جغرافیا و نقشه برداری تجربۀ خوبی داشته است ، وی همچون آپولودوروس آرتمیتایی ، که اهل آرتمیتا در شرق دجله بود ، جزو ساکنان قلمرو اشکانیان به شمار می رفته و در نتیجه اطلاعات فراوانی از قلمرو اشکانیان داشته است و همچنین بسیاری از محققان بر این عقیده هستند که وی در تهیۀ فهرست ساتراپ نشین های علیا ، از اسنادی استفاده کرده که متعلق به نقشه برداری جغرافیای عهد مهرداد دوم در حدود سال های 100 ق.م بوده اند . این گزارش نشان می دهد که نقطۀ شرقی منزلگاه های اشکانی ، یعنی قندهار ، حد شرقی اشکانیان در زمان مهرداد دوم بوده است ؛ به این معنی که در زمان مهرداد دوم ، این منطقه بعد از شکست و عقب راندن سکاهای مهاجم ، به تصرف شاه اشکانی درآمده است .
در خط سیر ایسیدور ، شهرها به دو سبک شمارش شده اند ؛ در مورد نخست ، او معمولاً پیش از نام شهر ، واژۀ « پس از آن ، آنسوتر » آورده که معرف شهرهای مهم ، سوق الجیشی و بیشتر مرکز ایالت بوده اند ؛ در مورد دوم ، او واژۀ « آنجا » را آورده که نشان دهندۀ شهرها و روستاهایی است در درون ایالت یا در اطراف شهر اصلی بودند . این شهرها و روستاها که معمولاً با واژۀ « آنجا » توصیف شده اند ، بیشتر در مسافتی دور از مسیر اصلی قرار داشتند .
همۀ فاصله ها در خط سیر به فرسنگ ( شوئنی ) ارائه شده اند . اندازۀ شوئنی برای تمام خط سیر یکسان است . هر شوئنی برابر 6/5 کیلومتر ( 58/5 ، 56/5 کیلومتر ) یا 5/3 مایل است که هر مایل تقریباً برابر با 8 استاد یا ( 196 متر ) است .
متن ایسیدور در نسخه های زیر موجود است :
- نسخۀ پاریس 443 ( پیوست ص. 106 ، 2-111 ، 9 )
- نسخۀ واتیکان ( ورق 236 پشت تا 238 پشت )
- نسخۀ موناکو ( ورق 50 به بعد )
- نسخۀ پاریس 571 ( ورق 417 پشت تا 418 )
منبع متن حاضر از کتاب مولر به عنوان کتب جغرافیایی کوچک یونانی ( پاریس 1853 ، ج 1 ، صص 244-256 ) می باشد که توسط استاد علی اصغر میرزایی به فارسی برگردان شده است . [3]
پیشگفتار :
منزلگاه های اشکانی ایسیدور خاراکسی ، که بخشی از آن موجود است ، یکی از معدود گزارش ها دربارۀ مسیر بازرگانی میان سرزمین اشکانیان و روم در زمان نبرد میان این دو امپراطوری است . همانطور که از عنوان اثر برمی آید ، گزارش ایسیدور خط سیر مسیر کاروان رو را از انطاکیه تا مرزهای هند به دست می دهد ، یعنی ذکری است از منزلگاه های تدارکات یا ، آنچنان که امروزه می نامند ، کاروانسراهای تحت نظارت شاهنشاهی اشکانیان برای آسایش بازرگانان . با آنکه گزارش ایسیدور تقریباً چیزی نیست جز نام منزلگاه ها و فاصلۀ میان آنها ، ولی از بررسی مسیر می توان نتایج متعددی دربارۀ روابط پادشاهی اشکانی با حکومت های زیردست آن و با قدرت های همسایه به دست می آورد .
از روی شواهد خود متن ظاهراً برمی آید که گزارش ایسیدور در زمان حکومت آوگوستوس [1] نوشته شده است ، احتمالاً نزدیک به آغاز عصر میلادی . به نظر می رسد منزلگاه های اشکانی در شکل نسخۀ خطی آن صرفاً خلاصه یا رونوشتی از یک اثر گسترده و بزرگ تر باشد ؛ و خلاصۀ دیگری که آتنایوس نقل کرده و به ایسیدور نسبت داده ، عنوان « سفر به دور سرزمین اشکانیان » دارد و قطعات مختلفی که در تاریخ طبیعی پلینی از ایسیدور نقل شده نشان می دهد ایسیدور نویسندۀ اثری عمومی دربارۀ جغرافیا بوده است .
حتی زادگاه وی نیز مسئله ای است که باید آن را از متن استنباط کرد . نسخۀ خطی از او به عنوان ایسیدور « خاراکسی » یاد می کند و « خاراکس » یعنی « شهر حصاردار » ، اما ظاهراً اینجا منظور خاراکس اسپاسینی ، لنگرگاهی تجاری در مصب خلیج فارس است و طبق گفتۀ مولر ، نویسندۀ « توصیف جهان » که پلینی از او در کتاب 6 ، بند 31 یاد کرده و می گوید که از طرف آوگوستوس گسیل شده « تا اطلاعات ضروری را دربارۀ شرق جمع آوری کند ، در آن زمان که بزرگ ترین پسر آوگوستوس عازم ارمنستان شده بود تا فرماندهی نبرد علیه اشکانیان و اعراب را بر عهده گیرد » ، کسی جز ایسیدور نیست . نسخۀ پلینی در اینجا این اثر را به دیونیوسیوس نسبت می دهد ، اما همانطور که مولر و برنهاردی نشان داده اند ، اشتباهی در اینجا رخ داده و احتمالاً منظور ایسیدور است .
اما دربارۀ تاریخ ایسیدور ؛ چون ایسیدور از شورش دوم تیرداد علیه فرهاد [2] ، که در سال 26 ق.م اتفاق افتاده ، یاد می کند ، کتاب باید دیرتر از آن تاریخ نوشته شده باشد ، و همانطور که گیلز نشان داده ، یک اشارۀ او به گوایسوس ، پادشاه « سرزمین کندر » در جنوب عربستان ، به زمانی بسیار نزدیک به آغاز عصر مسیحی دلالت می کند ، هرچند تاریخ های این شاه کاملاً روشن و آشکار نیستند .
مسیری که در منزلگاه های اشکانی آمده از انطاکیه شروع می شود و در زوگما ، بیریجیک ( Birijik ) کنونی در ترکیه ، از فرات می گذرد . این مسیر در شاهراهی که به رُها و ارمنستان می رفت قرار داشت . این جادۀ اشکانی بعد از عبور از فرات ، بدون آنکه پیچ طولانی رودخانه را بگذراند ، مستقیماً به سمت پایین ادامه پیدا می کرد تا به نئاپولیس می رسید و در آنجا فرات را پشت سر می گذاشت و از راه زمینی به سلوکیۀ دجله می رسید . جاده در اینجا از تپه های ماد بالا رفته ، پس از گذر از دروازه های کاسپین و دره های حاصلخیز شرقی ، مسیر خراسان را پیش می گرفت تا برسد به رودخانۀ هرات . جادۀ اشکانی در اینجا در عوضِ پیشروی به سوی شرق تا بلخ و پامیر ، تغییر جهت می داد و به سمت جنوب ، به طرف دریاچۀ هیرمند و قندهار می رفت . گزارش در اینجا پایان می یابد .
اگر جاده ای که در منزلگاه های اشکانی آمده مسیر اصلی تجاری در زمان شاهنشاهی اشکانیان باشد ، نشان می دهد که این شاهنشاهی در سرتاسر سرزمین های زیر سلطه اش مقررات دقیق و تجاری اعمال می کرده است . از طرف دیگر ، خبر از نبودِ نظارت تجاری در دیگر ایالاتی می دهد که عموماً خراج گزار اشکانیان تلقی می شوند و ظاهراً مشغول کارهای تجاری خودشان بوده اند . ایسیدور از دو شورش علیه فرهاد یاد می کند که ، همچنان که از نوشته های مورخان یونانی بر ما معلوم شده ، پیامد آنها طرد وی از پایتخت و فرار وی نزد سکاها بود . فرهاد به کمک سکاها تاج و تختش را دوباره به دست آورد . از پادشاه سکاها نامی بـرده نشده ، اما او احتمالاً بر سکاهایی فرمان می راند که تحت فشار قوم یوئه – چی ( Yue – Chi ) از قلمرو چین به سمت غرب رانده شده بودند ؛ یعنی قومی که در محل سابق پادشاهی یونانیِ بلخ زیر فرمان سلسلۀ کوشانی ، پادشاهیِ قدرتمندی ایجاد کردند – حدود 50 سال قبل از زمان ایسیدور . قبایل سکایی ( اسکیت ) در برابر فشار قوم یوئه چی دوام نیاوردند و دست به مهاجرت زدند و با پذیرش قدری سرسپردگی به شاهنشاهی اشکانی ، در درۀ هیرمند ساکن شدند . در تاریخ هند از تاخت و تازهای هندواشکانی ها به ناحیۀ کَمبای در سدۀ اول بعد از میلاد یاد شده ؛ نیز از ائتلافی یاد شده که در گزارش های هندی به سکاها ، یَونه ها ، پلّوه ها معروف است و از این گزارش ها برمی آید که اینان در دو سدۀ بعد ، بیشتر به طرف نواحی جنوبی تر تاخت و تاز می کرده اند . بدون شک اینها همان قبایلی هستند که به فرهاد علیه زیردستان شورشی اش یاری رساندند . سرسپردگی سکاها به شاهنشاهی اشکانی باید بیشتر ظاهری بوده باشد . رؤسای آنها در هند سروری پادشاهان کوشانی را پذیرفتند و به نظر می رسد که آزاد بوده اند . در مسائل تجاری ظاهراً نه تنها منزلگاه نهاییِ جادۀ تجاری اشکانیان بوده اند ، بلکه با پادشاهان کوشانی نیز در حفظ روابط تجاری با حکومت های عرب میشان و خاراکنه در مصب خلیج فارس ( از طریق کرمان و پارس ) همکاری می کردند .
در طول این مسیر تجاری ، ابریشم های چین از پامیر به خاراکس اسپاسینی حمل می شد و از آنجا به وسیلۀ کشتی های بادبانی عربستان را دور می زد و سرانجام از طریق بازار پترا ( بطراء ) به لوانت ( شرق طالع ) می رسید . این جادۀ تجاری که از میان قلمرو اشکانیان می گذشت و مستقیماً تحت نظارت پادشاهی اشکانی قرار داشت ، از همان مسیری می گذشت که ایسیدور ترسیم کرده و سرانجام در انطاکیه به پایان می رسید . نکتۀ جالب توجه این است که جادۀ اشکانی فاصلۀ بین قندهار و دریاچۀ هیرمند را نیز شامل می شد . به طوری که مسافرانی که عازم خلیج فارس بودند مجبور بودند آن را بپیمایند . روشن است که پادشاهی های جنوبیِ تابع و باج گزار حکومت اشکانی هم خود تا حدودی با این مسئله کنار آمده بودند ؛ در غیر این صورت ، تغییر جهت تجارت بین جاده های شمالی و جنوبیِ دریاچۀ هیرمند نمی توانسته به طور صلح آمیز رخ داده باشد .
منزلگاه های اشکانی حدود جادۀ تجاری کهن مادها و آشوریان را روشن می کند . خیزش قدرت پارس بخش قابل توجهی از تجارت را به جادۀ شاهی انتقال داد که به شوش و از آنجا به دریاچۀ هیرمند منتهی می شد . ظاهراً در زمان اشکانیان یک سیاست دولت تشویق داد و ستد کالاها از دریاچۀ هیرمند به جادۀ شمالی قدیم بوده است ، اما تفاهم بین پادشاهی کوشان و شاهزادگان نبطیْ سیاست حکومت اشکانی در جهت انحصار تجارت از طریق پایتختش تیسفون را عقیم می ساخت .
ممکن است بتوان چنین استنباط کرد که نویسندۀ سفر به دور سرزمین اشکانیان هر دوی این شاهراهه های زمینی را توصیف کرده است . جای بسی تأسف است که اثر او جز در نقل قول هایی گذرا ، از بین رفته و ما تنها خلاصه ای کوتاه از جادۀ شمالی آن را در اختیار داریم .
سیاست امپراطوری روم در طول دو سدۀ بعد از میلاد مسیح تشویق تجارت دریایی مستقیم با هند و دور زدن تمام جاده های زمینی بود که از شاهنشاهی اشکانی می گذشت . قصدش این بود که از دردسر وابستگی مالی به دشمن همیشگی اش خلاص شود . در مورد کتاب ایسیدور باید روابط میان اشکانیان و روم را در سال های پیش از ایسیدور را هم در نظر داشت . زمانی که کراسوس در سال 55 ق.م کنسول روم شد و بر فرماندهی شرق منصوب گردید ، مقرّ حکومتش را در انطاکیه ، پایتخت پیشین سلوکیان مستقر کرد و هدف خود را رساندن سپاهیان روم به بلخ و هند و اقیانوس شرقی اعلام کرد . شیوخ عرب مجاور ایالت سوریه که بعضی از آنها با روم متحد شده بودند ، در مواضع خود تغییر رویه دادند ، چون مایل نبودند با تهاجمات بیشتر از طرف غرب مواجه شوند . کراسوس در زوگما ، که گزارش منزلگاه های اشکانی از آنجا شروع می شود ، از فرات عبور کرد .
کراسوس به جای آنکه در پای تپه ها از جاده ای برود که به رُها و ارمنستان می رفت ، یا جایش را در فرات نگاه دارد ، مستقیم راه زمینی ای که ایسیدور از آن گذشته ، در پیش گرفت و به طرز فاجعه آمیزی در حرّان شکست خورد ؛ نیمی از سپاهیانش به قتل رسیدند و یک چهارم آنها دستگیر شدند و به دست اشکانیان به واحه های دور مرو انتقال یافتند . پیامدهای مثبتی که این نبرد برای اشکانیان به ارمغان آورد با تهاجم پاکور ، پسر ارد ( دوم ) ، به سوریه در سال 51 ق.م ادامه یافت ، به طوری که سپاهیان روم تقریباً از مدیترانۀ شرقی به عقب رانده شدند . اشکانیان نتوانستند قلمروی را که به تصرف درآورده بودند حفظ کنند ، به همین دلیل سال بعد عقب نشینی کردند . اشکانیان در سال 40 ق.م در طول جنگ داخلی ای که در روم درگرفته بود ، مجدداً به سوریه حمله کردند ، انطاکیه را سرکوب کردند و فنیقیه و فلسطین و آسیای صغیر را عرصۀ تاخت و تاز خود کردند . بعد از عملیات جنگی توان فرسا و سختی که مارکوس آنتونیوس به راه انداخت ، سردارش ونتیدیوس ، در نبردی در نزدیکی فرات شکست بزرگی بر اشکانیان وارد ساخت و در اثنای آن پاکور ، فرزند ارد دوم هم کشته شد . در این گیر و دارها ، ارد به نفع یکی از پسرانش ، یعنی فرهاد چهارم ( همانطور که ایسیدور نام او را آورده است ) ، کناره گیری کرد و به زودی به دست همین فرهاد هم کشته شد .
پس از آن مارکوس آنتونیوس در سال 37 ق.م با سپاهی در حدود صدهزار نفر به قلمرو اشکانیان یورش برد . آنتونی در عبور از فرات با دفاع سختی مواجه شد ؛ به ارمنستان برگشت و عملیات جنگی یک ساله ای را در ماد علیا ادامه داد ، اما بعد از مدتی مجبور به عقب نشینی شد . پس از آن ، فرهاد ( چهارم ) به ماد حمله برد و ضمن بیرون راندن رومیان ، با پیروزی به پایتختش بازگشت ، اما بی رحمی ها و تندروی های او در آنجا به شورش اتباعش در سال 33 ق.م منجر شد . فرهاد مجبور شد کشور را آرام کند و شورشیان نیز تیرداد را پادشاه خواندند . اما فرهاد به زودی با سپاهی متشکل از متحدان سکایی اش بازگشت و تیرداد را بیرون کرد . تیرداد از سرزمین های اشکانی فرار کرد و در سوریه به اوکتاویوس ، امپراطور آوگوستوس آینده ، که در سال 30 ق.م در بازگشت از مصر در سوریه به سر می برد ، تسلیم شد .
تیرداد یک پسر جوان فرهاد را که دزیده بود به عنوان گروگان همراه خود بـرده بود . اوکتاویوس شاهزادۀ جوان ( پسر فرهاد چهارم ) را بازگردانید ، اما تیرداد را تحت حمایت خود نگه داشت ، زیرا سیاست او نگه داشتن این مدعی مفیدِ تاج و تخت اشکانی بود . تیرداد در سال 26 ق.م مجدداً به قلمرو اشکانیان لشگر کشید و خودش را با عنوان ارشکِ « دوستدار روم » تثبیت کرد . تعدادی از سکه های آن سال را که نام او بر آنهاست ، می توان در مجموعه های امروزی یافت . مدت زمانی که تیرداد بار دوم قدرت را به دست گرفت ، تنها چند ماه به طول کشید ، اما دوباره اخراج شد و در اسپانیا به آوگوستوس ملحق شد .
فرهاد چهارم بعد از مذاکرات طولانی با آوگوستوس ، در سال 20 ق.م بیرق هایی را که 35 سال قبل از کراسوس گرفته شده بود بازگردانید و پس از آن ، تا تهاجم ترایانوس ( تراژان ) به قلمرو اشکانیان در سدۀ دوم بعد از میلاد ، پیمان صلح به طور جدی برهم نخورد . البته بعضی اختلافات کوچک بر سر ارمنستان در سدۀ اول میلادی به لشکرکشی های هر دو سو منجر شد ، اما تأثیری بر مرزها یا روابط تجاری نگذاشت . جنگ های بین سال های 55 و 20 ق.م باعث ایجاد یک حالت احترام متقابل میان دو امپراطوری شده بود و پس از آن آوگوستوس هم سیاست امپراطوری بر این قرار گرفت که کرانۀ غربی فرات مرز امپراطوری روم باشد و در آن سوی آن ، قدرت روم نتوانست توفیق چندانی به دست آورد . اشکانیان با افزودن شهرهای مهم دیگری چون هرات ، مرو ، پارت ، هکاتوم پولوس و سلوکیه به مسیر راه شاهی ( در عهد هخامنشی ) ، مسیری تجاری ساختند و ارتباط میان پایتخت ها و شهرهای عهد هخامنشی ( بلخ ، همدان ، بابل ) را از جنبه های گوناگون بیشتر کردند .
در گزارش ایسیدور ، نقطۀ شروع تا پایان منزلگاه های اشکانی ، بیانگر حد و حدود شاهنشاهی اشکانی در اوج قدرت خود بوده است . دور از ذهن نیست که اساس . پایۀ اسناد منزلگاه های اشکانی بر فهرست سادۀ منزلگاه هایی باشد که به دست بازرگانان طراحی شده و در اختیار دربار مرکزی قرار گرفته است . بخش دیگری از این اسناد که اصل آرامی دارد ( و این از نام های آرامی منزلگاه ها معلوم می شود ) ممکن است سبب این تصور شود که شاید ایسیدور اسنادش را به آرامی نوشته که زبان بومی منطقه از زوگما تا سلوکیۀ دجله بوده است . با توجه به سکونت وی در این قسمت از قلمرو اشکانی ، بعید نیست که از زوگما تا سلوکیۀ دجله را شخصاً پیموده باشد ، اما نیم دیگر خط سیر ، یعنی خط سیری که ساتراپ های علیا را به هم وصل می کرد و از ماد شروع و به آراخوسیا ( رُخَج ) منتهی می شد ، برآمده از سیر و سفر شخص وی نبوده است .
بین النهرین و سرزمین های شرقی دریای مدیترانه مراکز مهمی به لحاظ اقتصادی ، تجاری و استراتژیکی به شمار می آمده اند . در دوران حکومت هخامنشیان ، که جادۀ شاهی از شوش به سارد می رفت ، بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگی که در این مسیر قرار داشتند نسبتاً پر رونق بودند . از بعضی گزارش ها چنین برمی آید که این مسیر را پارسیان علامت گذاری کرده بودند . هرودوت ، که ظاهراً اطلاعاتی از این مسیر داشته ، اشاره می کند که این منزلگاه های شاهی بسیار بهتر از منزلگاه های معمولی اداره می شدند . همین نویسنده اظهار می دارد که داریوش اریتره ای های تبعیدی را در منزلگاه معروف به « اردریکا » در سرزمین کیسیان ، در 120 کیلومتری شوش مستقر ساخت . اردریکا تنها منزلگاه شاهی است که به جز شوش و سارد نامش به ما رسیده است . گذشته از این به لطف خلاصۀ فوتیوس نیز می دانیم که کتسیاس در پرسیکا فهرستی از منزلگاه های جادۀ شاهی پارسیان از افسوس تا بلخ تهیه کرده بود . از گزارش هرودوت و کتسیاس می توان چنین استنباط کرد که دو مسیر اصلی در دوران هخامنشی وجود داشته ، یکی که هرودوت از آن به نام جادۀ شاهی شوش به سارد یاد می کند و دیگری که کتسیاس از آن به عنوان جادۀ شاهی افسوس به بلخ نام می برد .
با فروپاشی شاهنشاهی هخامنشیان و روی کار آمدن سلوکیان و به دنبال آن تأسیس دو شهر جدید سلوکیه در غرب ساتراپ نشین های ایران ( علیا ) و انطاکیه در شرق دریای مدیترانه و بر کنار رود نهرالعاصی ( اورونتس ) ، این منطقه بیش از پیش در مسیرهای بازرگانی قرار گرفت ؛ به ویژه اینکه از زمان اشکانیان مسیر تجاری جادۀ ابریشم از ایالت های ایران مستقیم وارد سلوکیه و بین النهرین می شد و با عبور از فرات به دریای مدیترانه و از آنجا به روم منتهی می شد ، باعث شد تا تمام راه های تجاری و بازرگانی که از شرق و غرب می آمد در این منطقه به هم وصل شوند . از این رو کاملاً طبیعی بود که کسی همچون ایسیدور خاراکسی در صدد برآید نقطۀ شروع منزلگاه های اشکانی را در ناحیه ای در بین النهرین و در نزدیکی فرات ( مرز غربی اشکانیان ) گزارش کند ، و این مسیر آنچنان اهمیت داشته باشد که حتی فاصلۀ منزلگاه ها را از یکدیگر مشخص کند .
فهرست ایسیدور را می توان مانند فهرست منزلگاه های جادۀ شاهی کتسیاس پنداشت ، با این تفاوت که فهرست کتسیاس از آسیای صغیر ، یعنی از محلی شروع می شد که در قلمرو حکومت هخامنشی و مرگز ثقل سیاست های مرزی این شاهنشاهی بود ، در حالی که فهرست ایسیدور از جایی شروع می شود که در آنجا مهم ترین رویدادهای تاریخی عهد اشکانی به وقوع پیوسته است ، یعنی از فرات . اما سرزمین ها و ایالات ایران که در نزد نویسندگان باستان به ساتراپ نشین های علیا معروف هستند ، در خط سیر ایسیدور در همان مسیری قرار می گیرند که تا مدت های مدیدی بعد از آن جادۀ ابریشم از آنها عبور می کرد . فهرست ایسیدور سندی منحصر به فرد است که با آن می توان اطلاعات مندرج در دیگر منابع را تکمیل و به ترسیم موقعیت جغرافیایی ایالات شرق و غرب ایران کمک نمود .
با اینکه ایسیدور در زمینۀ جغرافیا و نقشه برداری تجربۀ خوبی داشته است ، وی همچون آپولودوروس آرتمیتایی ، که اهل آرتمیتا در شرق دجله بود ، جزو ساکنان قلمرو اشکانیان به شمار می رفته و در نتیجه اطلاعات فراوانی از قلمرو اشکانیان داشته است و همچنین بسیاری از محققان بر این عقیده هستند که وی در تهیۀ فهرست ساتراپ نشین های علیا ، از اسنادی استفاده کرده که متعلق به نقشه برداری جغرافیای عهد مهرداد دوم در حدود سال های 100 ق.م بوده اند . این گزارش نشان می دهد که نقطۀ شرقی منزلگاه های اشکانی ، یعنی قندهار ، حد شرقی اشکانیان در زمان مهرداد دوم بوده است ؛ به این معنی که در زمان مهرداد دوم ، این منطقه بعد از شکست و عقب راندن سکاهای مهاجم ، به تصرف شاه اشکانی درآمده است .
در خط سیر ایسیدور ، شهرها به دو سبک شمارش شده اند ؛ در مورد نخست ، او معمولاً پیش از نام شهر ، واژۀ « پس از آن ، آنسوتر » آورده که معرف شهرهای مهم ، سوق الجیشی و بیشتر مرکز ایالت بوده اند ؛ در مورد دوم ، او واژۀ « آنجا » را آورده که نشان دهندۀ شهرها و روستاهایی است در درون ایالت یا در اطراف شهر اصلی بودند . این شهرها و روستاها که معمولاً با واژۀ « آنجا » توصیف شده اند ، بیشتر در مسافتی دور از مسیر اصلی قرار داشتند .
همۀ فاصله ها در خط سیر به فرسنگ ( شوئنی ) ارائه شده اند . اندازۀ شوئنی برای تمام خط سیر یکسان است . هر شوئنی برابر 6/5 کیلومتر ( 58/5 ، 56/5 کیلومتر ) یا 5/3 مایل است که هر مایل تقریباً برابر با 8 استاد یا ( 196 متر ) است .
متن ایسیدور در نسخه های زیر موجود است :
- نسخۀ پاریس 443 ( پیوست ص. 106 ، 2-111 ، 9 )
- نسخۀ واتیکان ( ورق 236 پشت تا 238 پشت )
- نسخۀ موناکو ( ورق 50 به بعد )
- نسخۀ پاریس 571 ( ورق 417 پشت تا 418 )
منبع متن حاضر از کتاب مولر به عنوان کتب جغرافیایی کوچک یونانی ( پاریس 1853 ، ج 1 ، صص 244-256 ) می باشد که توسط استاد علی اصغر میرزایی به فارسی برگردان شده است . [3]