آمریکایی نقد و بررسی سریال مردگان متحرک The Walking Dead فصل 9 قسمت 10

  • شروع کننده موضوع sadeghi-m
  • بازدیدها 92
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

sadeghi-m

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/04/23
ارسالی ها
11
امتیاز واکنش
3
امتیاز
11
سن
41
نقد و بررسی سریال مردگان متحرک The Walking Dead فصل 9 قسمت 10

TWD_911_GP_0910_0129_RT_FULL.jpg

قسمت 10 فصل 9 سریال مردگان متحرک The Walking Dead به نام امگا Omega منتشر شد. در مورد امگا باید توضیح بدهم که چون مادر لیدیا آلفا است بقیه در گله گرگ به معنی امگا هستند. پس نتیجه می گیریم که لیدیا امگا است و این قسمت حول محور او می تابد و با لیدیا و خانواده اش بیشتر آشنا می شویم.

گروهی برای پیدا کردن لوک و آلدن رفته اند و اسب های آنها را که توسط زامبی ها خورده شده اند پیدا می کنند. کانی متوجه می شود بدن آنها توسط کسی بریده شده است. پس احتمال اینکه اینکار عمدی باشد زیاد می شود و ممکن است دوستانشان گروگان گرفته یا کشته شده باشند.

تارا با دیدن این صحنه متوجه می شود که بیشتر از این ادامه دادن خطرناک است و می فهمد که لیدیا دروغ گفته است که غیر از مادرش کس دیگری نیست. تارا نمی خواهد با ریسک دانستن این قضیه که تعداد بیشتری از آنها بیرون هستند باعث کشته شدن افراد زیادی شود، پس دستور می دهد همه به هیل تاپ برگردند تا نقشه بکشند.

چرا نویسندگان شخصیت ها را احمق جلوه می دهند. وقتی نویسنده نتوانسته یک دلیل خوب برای بیرون رفتن دوستان لوک پیدا کند، آنها را احمق جلوه داده است. یومیکو اصرار به رفتن دارد و با رای گیری تصمیم میگیرند که شب دنبال لوک بگردند، اما در ادامه وقتی در تاریکی زامبی ها به آنها حمله می کنند یک دفعه یومیکو متوجه می شود که چقدر تصمیمشان خطرناک بوده است. بعد از 9 فصل همه ما می دانیم که نباید شب در دنیای مردگان حرکت کنید حتی الان با قضیه زمزمه کننده ها خطرناک تر هم شده است.



MV5BMTU3MTQ3NDY4OV5BMl5BanBnXkFtZTgwMjcyMjA0NzM@._V1_SX1500_CR001500999_AL_.jpg




داستانهایی که لیدیا در مورد پدر و مادرش می گوید و با فلش بک آنها را می بینیم، باعث می شود تا بیشتر با خانواده اش آشنا شویم. در داستانهای ابتدایی پدر لیدیا یک آدم بد و مادر او خوب است، اما با توجه به ابتدای سریال که لیدیا در مورد مادرش گفت او آدمی است که نباید سر به سرش بگذارید کمی مغایرت دارد.

هنری آنقدر احمق است که به لیدیا راجع به قلمرو اطلاعات می دهد اما با مداخله دریل این موضوع قطع می شود. دلم می خواهد هنری را بزنم، خیلی روی مخ است. هنری احمق وقتی متوجه می شود که دریل به حرفهای آنها گوش می دهد ناراحت می شود یکی نیست بگوید تو آنقدر احمقی که معلوم است دیگران از تو استفاده می کنند. دستم بهش نمیرسد وگرنه خودم می کشتمش که زحمت دوستان زمزمه کننده و زامبی ها کم شود. تازه همه اینها به کنار به دریل میگوید تو عوضی هستی.

من هدف زمزمه کننده ها را نمی فهمم. می خواهند جامعه ها را نابود کنند که چه اتفاقی بیفتد؟ نیگان هدفش مشخص بود اینکه از دیگر جامعه ها احتیاجاتشان را می گرفت، اما زمزمه کننده ها با حرفهای لیدیا که راجع به نابودی جامعه ها می گوید، مشخص نیست. شاید در قسمت های بعد مشخص شود.

وقتی میکو و دوستان بیرون می روند و دنبال لوک می گردند میکو در مورد کوالپرت می گوید که این اولین بار است که ما در مورد گذشته آنها چیزی متوجه می شویم. فکر می کنم جامعه ای باشد که قبلا در آنجا زندگی می کردند و با توجه به حرفهایشان به نظر می رسد که پست هایشان را ترک کردند. اما میکو جور دیگری فکر می کند، که نباید فرار می کردند.

بعد از دیدن اینکه در شب نمی توانند کاری کنند( مشخصا) تصمیم می گیرند که برگردند، اما کلی به خاطر اینکه وقتی کوالپورت به هم ریخته بود لوک او را پیدا کرده فکر می کند که به او مدیون است و باید او را پیدا کند. پس کانی هم خواهرش را تنها نمی گذارد. چهار نفر بهتر از دو نفر نیست؟ چرا دو نفر دیگر باید برگردند و دو نفر بمانند؟ می توانستند همه با هم باشند اینطوری امن تر هم بود. اما باز هم تصمیمات احمقانه و نویسندگی ضعیف دیده می شود.

جهت مطالعه بیشتر اینجا کلیک نمایید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

برخی موضوعات مشابه

بالا