- عضویت
- 2016/12/22
- ارسالی ها
- 2,377
- امتیاز واکنش
- 12,176
- امتیاز
- 838
تهيه كننده: همايون اسعديان
فيلمنامه: امير عربي
صداگذاري: ساسان نخعي
تدوين: محمدرضا موييني
بازيگران: ليلا حاتمي، حامد بهداد، مهناز افشار، هنگامه قاضياني، حسين ياري، امير آقايي
خلاصه داستان:
یاسی (لیلا حاتمی) در تدارک روز تولد شوهرش محسن (حامد بهداد) در تدارک مهمانی کوچکی با حضور دوستان خانوادگی شان در منزلش واقع در سعادت آباد تهران است. در این مهمانی لاله (مهناز افشار) و شوهرش علی (امیر آقایی) همچنین بهرام (حسین یاری) و همسرش تهمینه (هنگامه قاضیانی) حضور دارند. یاسی برای بهتر برگزار شدن این مهمانی دختر کوچکش را همراه پرستار بچه (مینا ساداتیان) روانه منزل او می کند.
بهرام و تهمینه هم وارد می شوند. رابـ ـطه بین آنها هم متزلزل به نظر می رسد. تهمینه از کم توجهی بهرام ناراحت است. او و بهرام در آستانه جدا شدن از هم هستند و تلاش می کنند دیگران بویی از این قضیه نبرند.
وقتی لاله و تهمینه و یاسی با هم صحبت می کنند، علی متوجه می شود چیزی که لاله از او مخفی کرده جدی است. و بعد با نگاه کردن به شماره نلفن های موبایل تهمینه متوجه می شود لاله نه آنطور که می گوید با آرایشگرش، بلکه با یک دکتر صحبت کرده است. و بعد از پیگیری و سماجت بیشتر متوجه می شود این دکتر برخلاف آنچه لاله و بعد تهمینه و یاسی به او می گویند، نه دکتر پوست و داخلی، بلکه متخصص زنان است.
یاسی که می دانسته شوهرش سرمایه ای برای واردات نداشته از محسن می پرسد که دویست میلیون تومان پول را از کجا آورده. محسن پاسخ روشنی به او نمی دهد. از طرف دیگر تهمینه که متوجه می شویم در زندگی زناشویی با بهرام، او مدیر و صاحب سرمایه است، به خاطر نبودن پول در حساب بهرام از او بازخواست می کند. محسن به بهرام و علی می گوید که چه بلایی بر سر اجناش اش آمده. بهرام به او توصیه می کند حرفهای طرف تجاری اش در بندر را جدی نگیرد. چراکه به احتمال زیاد به او دروغ گفته اند. محسن به توصیه بهرام عمل می کند. در نتیجه طرف تجاری او خبر می دهد که اجناس پیدا شده است!
علی که متوجه می شود لاله باردار بوده و بچه اش را سقط کرده، برمی آشوبد و نه تنها او را کتک می زند، بلکه بهرام هم که قصد جدا کردن آنها را داشته مضروب می کند. او به خاطر اینکه تهمینه و یاسی از طریق راهنمایی لاله برای انتخاب پزشک و همچنین در اختیار گذاشتن آپارتمان یاسی برای گذراندن دوران نقاهت لاله، به او در سقط جنین کمک کرده اند از آنها دل چرکین می شود و آپارتمان را ترک می کند.
تهمینه و بهرام هم با پایان مهمانی از آنجا می روند. تهمینه متوجه سابقه دلدادگی بهرام به یاسی و اینکه خالی شدن حساب بهرام به خاطر این است که او پول را به خاطر یاسی، به محسن داده شده است. قرار است او به لندن پیش بچه هایش (احتمالاً از ازازدواج اولش) برگردد و مدتی دور از بهرام باشد. شاید این زمینه جدایی رسمی او و بهرام باشد.
لاله به آپارتمانش برمی گردد. بین او و بهرام همه چیز در سکوت می گذرد.
یاسی که دچار سردرد شدیدی شده است، از محسن می خواهد که به منزل پرستارشان برود و دخترشان را که حالا خوابش بـرده به خانه برگرداند. اما وقتی ساعتی بعد از خواب بیدار می شود و به منزل پرستار بچه زنگ می زند، پاسخ می شنود که هنوز محسن به آنجا نرسیده. در حالی که محسن آنجاست و کادوی تولدش را از پرستار می گیرد. بین او و پرستار رابـ ـطه عاشقانه ای هست که یاسی از آن بی خبر مانده. پرستار بچه به محسن می گوید که یاسی باردار است. در حالی که محسن اگرچه متوجه حالت تهوع یاسی حین مشاجره و دعوای علی و لاله شده، اما هیچ شکی نکرده یاسی باردار است.
یاسی در آپارتمانش تنهاست. او به توصیه تهمینه قرصی را که مدتی مصرف می کرده، نمی خورد و باقیمانده لیوان آبش را پای گلدان می ریزد.
**********
یک شاهکار تمام عیار. یکی از بهترین کارگردانی ها در سال های اخیر، بهترین فیلم اجتماعی یک دهه اخیر، بهترین فیلمی که درباره شهر تهران ساخته است، مجموعه ای از بهترین و درست ترین بازی ها، بهترین فیلمی که در تمام تاریخ سینمای ایران درباره رابـ ـطه زن و مرد ساخته شده است، از نظر فنی بهترین و از نظر درونمایه باریک بینانه ترین فیلمنامه تمام تاریخ سینمای ایران. خانم ها! آقایان! سعادت آباد.
فکر نمی کنم غفلتی بزرگ تر و مذمت بارتر از این را در عمرم دیده باشم که وقتی سعادت آباد در جشنواره ای باشد، سرها به سمتجدایی نادر از سیمین بچرخد! حقیقت اش فکر می کنم سعادت آبادآنقدر بزرگ است که نه تنها در جشنواره امسال هیچ فیلمی با آن قابل مقایسه نیست، بلکه این فیلم دست فیلم هایی از این دست در سال های دورتر (از به همین سادگی گرفته تا چهارشنبه سوری) را از پشت می بندد. مجموعه شگفت آور و عظیمی از ظرافت ها که حتیچه کسی از ویرجینیاوولف می ترسد؟ مایک نیکولز هم در برابرش زمخت و ناشیانه جلوه می کند.
حامد بهداد بهترین، درست ترین و شیرین ترین بازی زندگی اش را در این فیلم ارائه کرده. لیلا حاتمی عالی، مهناز افشار فوق العاده، فیلمنامه بی نظیر و کارگردانی سنجیده است. اما چیزی مهم تر از همه این ها در فیلم وجود دارد که باعث شده سعادت آباد یک فیلم استثنایی باشد. چیزی که راستش هنوز درست نمی دانم چیست و خیال دارم آن را کشف کنم!
یک بخش تکان دهنده فیلم واگذاری سهم قابل توجهی از کشف مناسبات و روابط بین آدم ها به تماشاگر است. امکان این را به تماشاگر دادن که خودش پیش برود. توازن عجیبی در فیلم وجود دارد که باعث می شود در عین حال که ریتم آن همواره پویاست، هیچ چیز اضافه ای در آن گفته نشود. فیلم یک اثر هنری است که در حد یک بازی هوش پیش می رود و ما را وامی دارد که خودمان مناسبات را کشف کنیم. نقش «دانای کل» در فیلم به حداقل می رسد و بیشتر چیزها به ذهن بیننده واگذار می شود. یاسی زن خوش قلب، معصوم و پاک نیتی است. بهرام سال ها قبل عاشق یاسی بوده و هنوز هم خاطرخواه اوست. تهمینه قبلاً ازدواج کرده و در شب مهمانی متوجه عشق پنهان بهرام به یاسی می شود. یاسی با وجود دروغ ها و خــ ـیانـت های محسن از او جدا نخواهد شد. محسن قصد دارد پول های بهرام را بالا بکشد. یاسی باردار است. هیچکدام از این مفاهیم به طور صریح و آشکاری در فیلم گفته نمی شوند. اگر هنگام نمایش فیلم با بغـ*ـل دستی مان صحبت کنیم خیلی چیزها از دست مان درخواهد رفت. سعادت آباد شبیه بازی های هوش داخل مجلات است. آزمون های هوشی که یک نقاشی پیش روی خواننده قرار می دهند. نقاشی مثلاً یک درخت را نشان می دهد. اما از خواننده خواسته می شود مثلاً یک آدم، یک دوچرخه، یک مداد، و خیلی چیزهای دیگر را که در تصویر درخت مخفی شده اند کشف کند. چنین چیزی در سینما خیلی هیجان انگیز است. نمونه هایی از این هیجان در چهارشنبه سوری و درباره الی وجود داشت. اما حالا درسعادت آباد در برابر هیجان و مکاشفه ای خیلی بزرگتر قرار می گیریم. این فیلم را می شود بارها و بارها تماشا کرد و هر بار چیز جدیدی از میان آن کشف نمود.
**********
سعادت آباد تصویری واقعی و تکان دهنده از جامعه (و شاید به خصوص تهران امروز) به ما ارائه می کند و شاید این همان نکته بزرگ فیلم است که باعث شده فیلم استثنایی باشد. حال و هوایی که این فیلم از تهران ارائه می دهد تصنعی و غلو شده نیست. بلکه آنقدر واقعی و راستین ثبت شده که امروز و امسال اصلاً واقعی بودن آن را حس نمی کنیم. قدر این تصویر از زندگی شهری معاصر ما، اما در سال ها و دهه های بعد دانسته خواهد شد. بیشتر از هر فیلم مستندی درباره زندگی امروز در این سال های پر التهاب، سعادت آباد دنیایی محصور شده در گوشی های موبایل، پیامک ها و تماس های تلفنی را به ما نشان می دهد. دنیایی احاطه شده به وسیله آپارتمان ها که با دروغ های رنگارنگ و خــ ـیانـت های مکرر مزین شده است. تصویری کهسعادت آباد از این دنیا به ما ارائه می دهد نه آنقدر تلخ است که رمانتیک بودنش ما را تحت تأثیر قرار دهد (چهارشنبه سوری)، نه آنقدر بی شور و حال است که شبهه ی ناب بودن را به ما القا کند (به همین سادگی) و نه آنقدر سرخوشانه است که با تماشای آن از خود بی خود شویم و با رها شده در پایانی کم و بیش مبهم گره تعلیقی را که با آن به فیلم زنجیر شده ایم را نبینیم. (درباره الی). چراکه این فیلم ها تصویری از زندگی اجتماعی را به ما نشان می دادند که به اندازه ی قیل و قال استنلی کوبریک در 2001: یک ادیسه فضایی از جهان امروزی دور، و در عین حال به اندازه رم شهر بی دفاع داعیه ی واقعی بودن را داشتند. اگرچه همه این فیلم ها طرفداران سفت و سختی دارند و خواهند داشت، اما من ناخودآگاهانه وارد یک مقایسه قدیمی می شوم. مقایسه ای مثل قیاس کوروساوا و اوزو. مقایسه بین هفت سامورایی و داستان توکیو. من همیشه کارگردان دوم و فیلم دوم را ترجیح داده ام. اگرچه شاهین اقبال همیشه روی شانه ی کوروساوا و هفت سامورایی نشسته است.
حالا در سعادت آباد با فیلمی مواجه هستیم که هم فوق العاده اجتماعی است، و هم در خصوص ظرافت های روابط زن و مرد بی نهایت باریک بین است. عجیب تر و مهم تر از همه اینکه این بعد اجتماعی و این باریک بینی را با لحنی کاملاً متوازن و معتدل بیان می کند. به اندازه حرف می زند. در پایان سعادت آباد نه همدردی سوزناک و رقت باری نسبت به شخصیت اصلی پیدا می کنیم، نه دربند این هستیم که بدانیم حقیقت چیست و فردا چه خواهد شد. آنچه به دست آورده ایم فقط تصویر شدن لحظاتی ناب از زندگی انسان، مثل لحظه ای که وقت خوردن یک قرص یاد توصیه دوستی می افتیم و از مصرف آن منصرف می شویم نیست؛ بلکه یک آگاهی بزرگ است از چیزی که دور و بر ما می گذرد و ما هم بارها ابعادی از آن را تجربه کرده ایم ولی شاید هرگز به آن اهمیتی نداده ایم. نمی دانم این «آگاهی» چقدر در سینما ارزش دارد؟ اما می دانم هیچ فیلمی تا امروز نتوانسته مثل سعادت آباد ما را به آن نزدیک کند.
منبع :
سایت پرده سینما- منتقد : غلامعباس فاضلی
دانلود رمان های عاشقانه