نکات کچل کننده.... ذکر اون قسمت از رمانها که با خوندشون موهاتونو میکشین

اینجا تا چه حد آرومتون کرده؟

  • خیلی زیاد

    رای: 30 44.1%
  • تا حدی

    رای: 18 26.5%
  • آروم شدنی نیستم

    رای: 34 50.0%

  • مجموع رای دهندگان
    68

mahaflaki

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/06/09
ارسالی ها
491
امتیاز واکنش
37,621
امتیاز
911
والا این قصه سر دراز دارد...

تو این ۴۳ صفحه به اندازه کافی حرف از کلیشه ها زده شده..
والا من در حال حاظر مشکلم موضوع کلیشه ای نییییست!
مشکل من واژه ها و دیالوگای کلیشه ایه :///
کوه غروووور؟
کوووه یخ؟
اعترااااف عاشقانه؟؟؟
در حال حاظر این سه تا خیلی رو مخه :/
و سه تا نقطه دیگه :/
تمومش کنین این بازی کثیفو :/
 
  • پیشنهادات
  • Slyidaes

    منتقد آزمایشی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/06/11
    ارسالی ها
    194
    امتیاز واکنش
    2,095
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    Shomal_دخمه اسلیترین
    این مسئله شروع بعضی رمانها خیلی رو اعصاب منه!

    چرا دختره همه اش باید با تابیدن نور آفتاب به چشماش تو اتاق رویاییش یا صداهای سروصدای بیرون از خواب نازش بیدار شه؟

    نمی شه با صدای جارو برقی مامانش یا تابیدن نور مهتابی به چشماش از خواب نیمروزش تو حال خونه بیدار شه!؟

    اینجوری که ما تو رمانا مشاهده می کنیم همه خونه ها حتماً باید دوبلکس باشن! یا خونه ویلایی باشه که خانواده پولدارن؛ اگه نباشه هم حتماً یه واحد روبه رویی، واحد بالایی، واحد رو به رویی تو آپارتمان هست که دل دختر شیطون و سرزندمون(ایش=|) رو که به خاطر دانشگاهش اومده تهران رو ببره!

    خونه دوبلکسه که دختر هجده ساله یا بیست و دو ساله مون از پله ها سر می خوره و یکراست میره تو آشپزخونه؛ مامانش هم یجوری به تصویر می کشن که فرقی با زنای معمولی نداره! بابا اگه اینقدر به جماعت پولدار علاقه دارید، حداقل یکم واقعی به تصویر بکشیدشون :| والا من وقتی این کولی بازی هایی امثال پرت کردن ملاقه و هم جوابی رو می بینم با خودم می گم اینا تازه به دوران رسیده هایی بیش نیستند!

    دختره مامانش رو می ترسونه! توجه کنید، حتماً باید بترسونه!

    بعد میره رو پای باباش میشینه و...

    باباهام که همه بیکار! کلا تو خونه دارن روزنامه می خونن...یچیز فرمالیته به اسم شرکت هم لابد اتوماتیک اداره می شه!

    ماشین رو که نگم براتون! آلبالویی ...آقا من از آلبالویی بدم میاد! از پسرایی که همه اش تیپ مشکی سرمه ای میزنن و به ظاهر خیلی جذاب هستن بدم میاد!

    چی میشه یه پسری مثل حبیب سر تا پاش قهوه ای باشه اصلا؟ یا دختره مثل ژاله دباغ ساده و بی شیله پیله؟؟؟؟

    تصادف، دانشگاه، کل کل...

    اونقدر که اسم این دو تا دانشجو اسمشون به خاطر پروژه با هم افتاده اسم هری پاتر از تو جام آتش نيفتاده!:|

    آقا من در کمدمو باز می کنم دلم براش می سوزه؛ مثل قفسه های نامرتب سوپرمارکت میمونه که صد رحمت به اون! البته دوران مدرسه اینجوریه ها:aiwan_lightsds_blum:

    دختره کمدش مثل لباس فروشی میمونه=/

    چرا حتما باید پالتو بپوشه؟ سوییشرت چه اشکالی داره؟

    بیخیال دستم درد گرفت!
     

    ^Fatemeh.R80

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/06/10
    ارسالی ها
    4,329
    امتیاز واکنش
    25,892
    امتیاز
    906
    سن
    22
    محل سکونت
    BARAN
    خوشم میاد بیشتره رمانا از اول صبح شروع میشه
    و اینکه دانشگاهشون هم دیر شده25r30wi

    ماشالله تو بیشتره رمانا هم دختره خوشگله هم پسره لامصب همشونم ک پولدار یا حداقل پسره پولداره دختره گدا و برعکس اخه چرا؟:aiwan_lightff_blum:

    چرا حتما باید بیشتر از یه نفر تو یه رمان عاشق دختره باشه؟ واقعا چرااا خیلی حیاتی؟:aiwan_light_blfbum:

    هر پسری باید بااااااید یه دوست بامزه و مسخره داشته باش:aiwan_ligkht_blum:

    خیلی کم پیش میاد دختره قبل آشنایی با شخص اصلی داستان دوس پسر داشته باشه از بس پاک و نجیبن :aiwan_light_girl_sigh:

    یه کوچولو آرایش می کننا فقط یه برق لب همین و بس ولی فرشته میشن فرشتهههههههه جوری ک پسره دوساعت فقط بهش زل میزنه:aiwan_light_angel: اره اره تو راس می گی:afiwan_light_blum:

    ماشالله هزار ماشالله همشونم ک پنجه آفتاب نقاشی خدا بدون عمل زیبا:aiwan_ligtht_blum:

    عشقشونم ک خدا تو آسمون نوشته راسته ک میگن عشق فقط تو رمانا و داستاناست:aiwan_ligkht_blum:

    وسط رقصیدن توی یه مجلس حتما حتما یهو آهنگ تانگو پخش میشه دختره نمی خواداااا ولی خب دیگه پخش شده چه میشه کرد؟:aiwan_vvvlight_blum:

    دست شما درد نکنه ک اینقدر مارو سرگرم می کنید:aiwan_light_girl_hide:
     

    نگار 1373

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/09
    ارسالی ها
    365
    امتیاز واکنش
    15,770
    امتیاز
    641
    سن
    29
    محل سکونت
    همدان
    من همیشه برام سوال بود که سرمنشاء این رمانای کلیشه ای و خز دقیقا چی میتونه باشه؟
    چرا همشون یه جورن؟ چرا شخصیتا یا بدبخت و بی پول مطلقن یا پولدار و خوشبخت مطلق؟ یا زشت مطلق، یا زیبای کاملا بی نقص. همه هم از جنس مخالف متنفر و فراری، اونم بدون دلیل خاص!

    جوابش ساده بود: صدا و سیما! حالا بگذریم از این فیلمای مزخرف ترکیه ای که خونه ی هر کی هم میریم طرف نشسته داره با دهنش هم فیلمه رو تماشا میکنه، ولی انصافا یه بار به سریالا و فیلمای ایرانی دقیق بشید. همشون جفت همین رمان کلیشه ای هان!
    قشنگ معما براتون حل میشه که افکار این نویسنده ها داره دقیقا از کجا سرچشمه میگیره. خونه های فوق لوکس، بازیگرای زن خوشگل (که اصولا فقط با ارایش شاخن، زیر ارایشه هیچی نیست) و پسرای سیکس پکی و لوس و ننر حال به هم زن با بهترین ماشین و خونه.

    ذهن خلاق نویسنده ها داره زیر بار این چرت و پرتایی که به اسم سریال به خورد خلق الله میدن، میترکه! تلف میشه! شستشوی مغزی داده میشه! نتیجه چیه؟
    طرف فکر میکنه باید و باید شخصیتاش محشر باشن و دشمنای شخصیتاش، مزخرف و نچسب و زشت! فکر میکنه کمال سعادت در داشتن چشم رنگی و لب غنچه ایه. فکر میکنه کسی که بدبخته، هم زشته هم بی پول. فکر میکنه طنز یعنی فحاشی کردن، یعنی اگه یکی به اون یکی فحش بده خیلی بانمکه و جذابه!
    جالب تر از همه اینکه، دختره و پسره با هم قرار میذارن، کافی شاپشونو میرن، صفاشونو میکنن، عاشق هم هستن، تا نصف شب هم با هم بیرون علافن (اونم با رعایت تمام موارد دینی و شئونات اسلامی!!!) بعد لابد ما بوقیم که اگه حتی رفیقمون هم بهمون زنگ بزنه باید هزار جور ثابت کنیم که بیچاره دختر بوده و هیچ پسری در زندگی ما جای نداره. :|

    ذهنا نابود شدن. سریالا و فیلما و حتی فیلمای سینما هم ماشالا روز به روز آبکی تر و ابدوغ خیاری تر از گذشته...
     
    آخرین ویرایش:

    *نونا بانو*

    مشاورِ نویسندگی
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/10
    ارسالی ها
    1,861
    امتیاز واکنش
    49,905
    امتیاز
    893
    محل سکونت
    پایتخت
    دباغ25r30wi25r30wi25r30wi
    دباغی.....
    یادش بخیر...تنها شخصیت رمانی بود که دختره پرنسس نبود...برعکس جوجه اردک زشت داستان بود!:aiwan_light_biggrin::aiwan_lightsds_blum:
    لامپ بترکونیم....:aiwan_ligsdht_blum:
     

    Nora_78

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/07/28
    ارسالی ها
    287
    امتیاز واکنش
    7,334
    امتیاز
    531
    عاقا من همه نظراتو خوندم و با نود و پنج درصد از دوستان موافقم.در خصوص قیافه و رنگ چشم که هم من هم خواهرم دلمون خونه.
    مثلا من هشتاد نود درصد از رمانایی که خوندم دختره میره جلوی آینه و شروع میکنه به توصیف خودش.چشمام رنگ اصلیش آبیه ولی بیشتر سبزه.دور آبی چشمام یه هاله سفید هست و توی هاله سفید خط های خاکستری و عسلیه.ناااااموسا این چرت و پرتا چیه؟؟؟مگه فقط چشم رنگیا خوشگلن؟؟؟مگه چشم قهوه ای چشه؟والا بلا من دختر دیدم رنگ چشماش قهوه ای بوده و دماغشم گوشتی بوده اما بخدا خیلی جذاب و خوشگلن.از این گذشته مگه مجبورید این همه رنگ و قاطی میکنید؟؟؟عسلی مایل به خاکستری.یا سبز لجنی.تازه بعضیا هم میگن خودمم نمیدونم چشمام چه رنگیه یه رنگ خاصه که تو هر موقعیتی متفاوت میشه:aiwan_light_dash1::aiwan_light_dash1::aiwan_light_dash1:

    بخدا دیگه دیگه نمیکشم دارم روانی میشم.یعنی نمیشه یه رمان بنویسید که شخصیتش زبون دراز و مو بلوند و چشم عسلی نباشه؟؟؟
    اما از حق نگذریم با بعضی از دوستان مخالفم.مهمونیای مخلتط تو تهران وجود داره و شاید از خارجیا هم بدتر باشه .واقعا چنین مهمونیایی هست و من الکی اینو نمیگم دیدم که میگمBoredsmiley
    یه چیز دیگه اینکه خواااااهشا وقتی هنوز دهنتون بوی شیر میده و چندتا رمان آبکی خوندید جوگیر نشید و رمان ننویسید چون هم مطمئنا رمان خوبی نمیشه هم اسم بقیه نویسنده های خوب با قوی بد درمیاد و خواننده ها همه نویسنده ها رو به یک چشم نگاه میکنن.
     

    Explainer

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/06
    ارسالی ها
    348
    امتیاز واکنش
    5,158
    امتیاز
    641
    محل سکونت
    تهران
    بذارید رمان پلیسی ایرانی رو براتون تعریف کنم.
    احتمال نود و هشت درصد برگرفته از یک ذهن زیر پونزده ساله که در حین اینکه هیچ اطلاعاتی نداره و بزرگترین دغدغه اش ساعت خوابش هست، تلاش می کنه صحنه های خطرناک و مهیج خلق کنه که معمولاً موفق هم نمی شه!
    شخصیت های داستان هم اینجوری هستن:
    یه آقای فوق العاده جذاب و سرمایه دار که همه فن حریفه و یه قدرت اساطیری داره و از پس همه چیز بر میاد. با وجود سن کمش هم خیلی مطرحه و جزو درجه دار هاست.
    احتمالا پلیس مخفی هست و از نیروهای نفوذیه.
    این آقا تو یکی از ماموریت ها کنار یه دختر خانوم بی طرف که از زیبایی چیزی کم نداره و به احتمال زیاد چشم هاش آبی یا سبز هست، کار می کنه و بر خلاف اینکه این دو تا شخصیت روی اعصاب همدیگه هستن و از هم متنفرن، بالاخره عاشق هم می شن و ازدواج می کنن.
    م
    چقد دلم پر بود42kmoig:campe45on2:
     

    Explainer

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/06
    ارسالی ها
    348
    امتیاز واکنش
    5,158
    امتیاز
    641
    محل سکونت
    تهران
    بعضی نویسنده ها یاد بگیرن قبل از نوشتن دست از دیدن فیلم ترکی بردارن. همه چی حل می شه!!!!!!
     

    Ghazal.hj

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/10/22
    ارسالی ها
    150
    امتیاز واکنش
    1,639
    امتیاز
    346
    محل سکونت
    تهران
    دقیقا بااین موضوع موافقم امیدوارم ک نویسنده ها سعی کنن ازااین سبک کلیشه ای بیان بیرون و ملموس تررمان بنویسن
     
    بالا