نکات کچل کننده.... ذکر اون قسمت از رمانها که با خوندشون موهاتونو میکشین

اینجا تا چه حد آرومتون کرده؟

  • خیلی زیاد

    رای: 30 44.1%
  • تا حدی

    رای: 18 26.5%
  • آروم شدنی نیستم

    رای: 34 50.0%

  • مجموع رای دهندگان
    68

Miss.aysoo

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/05/17
ارسالی ها
3,219
امتیاز واکنش
8,180
امتیاز
703
محل سکونت
سرزمیــن عجـایبO_o
ی
ه چیزیو تواین رمانادقت کردین❓
ن خداییش دقت کردین❓
آقاحتما،حتما ک میگم ینی وحتمناااا باید یه دفه دختره پاش پیچ بخوره یا گیر کنه ب سنگ یا چمدونم خلاصه ی چیزی ک اینو پرت کنه عقب بعد لحظه ای ک چشماشو بسته و داره اشهدشو (ب جون خودم این جمله روتوبیش ازهزارتا رمان خوندم☹️☹️)میخونه حس میکنه ی جفت دست مردونه حلقه شده دورکمرش ک گرمیش بدن سردشوگرم میکنه یا شایدم سردیش بدن گرمشو حالا باز این ب ابتکارنویسنده ی عزیز بستگی داره بعد چشماشوبازمیکنه و بااون چشم تو چشم میشه حالا باز تفسیر نویسنده ازاین موضوع
_چشماموک باز کردم دوجفت چشم عسلیرودیدم داشت باچشمایه جدی وغرورش سرد بهم نگاه میکرد ونگرانی توچشاش بیداد میکرد(من موندم اینا حرف طرف و چجوری ازچشاش میخونن من ب شخصه مامانم وقتی دارم جلو یکی شرو ور میگم بال بال میزنه ک دهنمو ببستم فک میکنم میگه ادامه بده تو میتونیبعد اینا حرف طرف ازتوچشاش میخونن اینا دیگه باید فرار مغز هاکنن)دستشوازدور کمرم برداشت و صاف وایستادوگفت:مواظب باش حواست کجاس؟
منم گفتم:ب توچه دلم میخاد .
این مثلاجایه تشکرشه الان بااین حرف میخاد ی کلکل مزخرفو بچگونرو درس کنه ک بعد کلی چرت گفتن ک ترجیحا پسره برنده میشه ودختره کم میاره میرن سراغ بقیه رمان.
حالا ازبحث بغـ*ـل بگذریم من دیگه حرفی برایه گفتن ندارم
اقاناموسا نکنین این کارو یکم رو رمانی ک مینویسین فک کنین صحنه هایه کلیشه ای ک صدبار تورمانایه دیگه خوندیم ننویسین
مرسی اه
 
  • پیشنهادات
  • big cat

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/06
    ارسالی ها
    165
    امتیاز واکنش
    2,019
    امتیاز
    506
    محل سکونت
    کهکشان
    واقعا طرف بهش تجـ*ـاوز میشه میره پیشه بهترین روانکاوا روانشناسا روانپزشکا بعد جالبه چقدر از قضیه میگذره بازم اون ترس تو وجودش هست حالا اینا میان مینویسن دختره یکم قهر میکنه ناز میکنه دلش برا طرف ضعف میره و بیشتر عاشقش میشه اینا منو نمیسوزونن میدونی چی دیوونم میکنه میای اعتراض کنی بگی بابا این دیگه چیه ملت جبهه میگیرن تو که جای اون نبودی بدونی چه احساسی داره یعنی:aiwan_light_dash2:
     

    Atosa96

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/06/29
    ارسالی ها
    211
    امتیاز واکنش
    1,925
    امتیاز
    346
    سلام
    ممنون از موضوعی که مطرح کردین ولی ای کاش متن رو کمی دوستانه تر مینوشتید.نویسنده این سری از رمانها اکثرا در سنین نوجوانی و بلوغ هستند و نوشته هاشون عمدتا ناشی از احساسات و عواطفشونه و نمیشه به رویاهای یه دختر نوجوان ایراد گرفت بشرطی که مدت این رویاپردازی طولانی نشه.
    متاسفانه در کشور ما بعلت فرهنگ مردسالاری میزان اعتماد به نفس در جنس مونث بشدت پایینه و همین امر باعث میشه تا دختران نوجوان و جوان ما خودشون رو وابسته و محتاج به جنس مذکر بدونند و در همه موارد نیازمند تایید جنس مخالف هستند.از طرفی میخواند در داستانهاشون مثلا پند اخلاقی بدند و شخصیت دختر داستان رو قدیسه ای معرفی میکنند که با پاکیش تونسته یه جوان گمراه رو به راه راست هدایت کنه.
    رمانهای هم خونه ای از همین رمانهاست که در کمال تاسف بحث "همخانه شدن دختر و پسر"رو به شکل"مثبت"جلوه میده غافل از اینکه نویسنده خواسته یا ناخواسته یک معضل اجتماعی رو بعنوان یک امتیاز معرفی کرده.در فرهنگ ما چیزی بعنوان همخونه شدن دختر و پسر نامحرم بهیچ عنوان مقبولیت ندارد و از اون بعنوان"ازدواج سفید" نام بـرده میشه.در آفرینش انسان میل وکشش به جنس مخالف وجود داره پس چطور میشه باور کرد دختر و پسر غریبه بمدت طولانی مدت در یک جا دوتایی درست مثل خواهر و برادر زندگی کنند ؟
    چند وقت پیش داستانی رو تا اواسطش خوندم که در اون سه دختر مجرد با سه پسر مجرد همخونه میشند و به خیال خودشون صیغه محرمیت میخونند و جالبتر اینکه باهم رابـ ـطه هم برقرار میکنند!!.یعنی واقعا نویسنده های عزیز نمیدونن این مثلا ازدواج موقت اصلا مشروعیت نداره؟هیچ دختری بدون اجازه پدر(یا قیمش)بهیچ عنوان نمیتونه بصورت موقت یا دائم به عقد کسی در بیاد.
    در آخر دوستانه از نویسندگان عزیز درخواست میکنم که داستان هاتون رو مطابق با آئین و فرهنگ کشورمون و بر اساس عشقهای واقعی بنویسید و برای هر دو جنسیت زن و مرد احترام قائل بشید.زن یک موجود تو سری خور و ضعیف نیست و مرد هم سست عنصر و غرق گـ ـناه و آلودگی نیست
    قلم همه نویسندگان گرامی پویا
     

    he.s

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/09
    ارسالی ها
    2,495
    امتیاز واکنش
    10,204
    امتیاز
    904

    aida.h

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/02/05
    ارسالی ها
    66
    امتیاز واکنش
    637
    امتیاز
    256
    محل سکونت
    شیراز
    توی 90درصد رمان ها هم دختر وقتی صبح[BCOLOR=rgb(252, 252, 255)] از خواب بیدار میشه تازه یادش میفته به رفتار و دماغ عملی ( که طبیعی هم هست) و چشم رنگی اش فکر کنه تازه جالب اینجاست که یکدفعه نگاهش به ساعت میخوره و خودش رو فحش بارون میکنه که وای من دیرم شده و دارم به چی فکر میکنم![/BCOLOR]
    از همه ی این ها که بگذریم پسر داستان حتما باید چشم ابرو مشکی باشه( در بعضی موارد خاص هم چشم رنگی و مو طلایی)که همه ی دخترا براش میمرنBoredsmiley یعنی آدم هایی که رنگ مو و چشم هاشون قهوه ای هست کلا وجود ندارن؟ یه سوال که خیلی ذهنم رو مشغول کرده اینه که چرا همشون
    مغرور هستن و از جنس مخالفشون متنفر؟ یا چرا وقتی با دوستاشون حرف میزنن از هر ده تا کلمه ای که میگن نه تاش ناسزاست ؟ البته دوستان به همه ی اینا اشاره کردن ولی اگه نمی گفتم رو دلم میموند:campe45on2:
     

    ShAdMeHr_AgHiLi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/03/23
    ارسالی ها
    1,272
    امتیاز واکنش
    9,180
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    قم
    توی 99درصد رمانا دختر قصه یا بیماری معده داره یا طومور مغزی یا ناراحتی قلبی یا سرطان:|
    از این چهار حالت خارج نیست
    جالبیش اینه من به شخصه توی هیچ رمانی ندیدم دختر داستان ببخشید ببخشید این کلمه میگم ولی اسهال داشته باشه
    توی خیلی از رمانا دختر قصه مولتی میلیاردره:|
    مورد بعدی در اکثر نوشته ها دختر قصه زیبایی بی نظیری داره
    و آخرین مورد (بازم مورد هست ولی دوستان خیلی بهشون اشاره کردن)این دختر غرورش از سنگه.به هیچ پسری محل نمیده.پسرا انگار جنایت کار روانین و....
    حالا همه رمانا کنار هم بزارید
    به هر کدوم از رمانا به عنوان یه زندگی نگاه کنید.مثلا ما اگه یک میلیون رمان نوشته شده داریم شما یک میلیون زندگی متفاوت ببینید
    چرا انقدر توی این یک میلیون رمان انقدر دختر زیبا داریم؟ما هم تو خیابونیم ما هم توی این اجتماعیم به خدا انقدر دختر زیبا نیست
    به خدا انقدر دختر نیستش که به پسرا محل نده
    به خدا انقدر پسر نیس که هیکل بدنسازی داشته باشه
    به خدا انقدر زوج وجود نداره که با کل کل عاشق هم بشن
    به خدا همه پسرا اسپایدر من و هالک نیستن کل مردایی که به ناموسش نگاه بد داره لت و پار کنن
    به خدا انقدر دختر تک فرزند نیستش
    به خدا این همه اسمای عجیب و غریب وجود نداره!
    تورو خدا اول بیاید یه چیزی بنویسید که توی جامعه واقعا برای اکثریت باشه بعد به فکر جذاب شدنش باشید
    از همه کسانی که توی این تاپیک برای بهبود رمانا تلاش می کنن تشکر می کنم.خسته نباشن.
     

    hedieh_haffari

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/07
    ارسالی ها
    34
    امتیاز واکنش
    549
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    روی زمین خدا
    هیچکدوم اینا انقدر ادمو نمیسوزونه...
    دختره سر صبحی از خواب پاشده بدون اینکه دست و صورتشو بشوره و بره توالت..جلوی ایینه قدی خیلی خوشگل که کنارش عکساش اویزونه از موهای بلند و تا کمرش میگه و تازه دماغ طبیعیش که دقیقا انگار عمل کرده و چشمای رنگیشو و...
    اغا خدایی همچین ادمایی هستن یا اینا پیاز داغشو زیاد میکنن؟؟
    من که سر صبحی بیدار بشم کلا چشمامو نمیتونم باز کنم ..چشمام سر صبحی باد میکنن و چشم قورباغه ای میشن نه نه ببخشید وزغی تازه انگار کاسه خونن..
    استثنایی که نیوتون داشت موهای من سر صبحیه..موهام وزوزی میشه و در حال پرواز کردن یا بهتر بگم شنا کردن تو هوا هستن...
    تازه من بعضی وقتا دماغمم خالی میکنم چون علاقه ندارم صدام مث کلاه قرمزی باشه و تو دماغی حرف بزنم..اونوقت این از دماغش تعریف میکنه...
    تازه اینا جاشونو خیس نمیکنن سه ساعت جلو اینه خودشونو توصیف میکنن سر صبحی؟؟من که همین که بیدار شدم میپرم تو توالت و تازه اونموقع هست که رنگم به حالت عادی بر میگرده..اخه از فشار دستشویی رنگ عوض میکنم و عین این تام و جری سبز میشم از شدت فشار...
    تازه تا مسواک نزنم بیرون نمیام چون احتمال مسمومیت افراد خانواده با حرف زدن من زیاده...نمیگم ماسک بزنیم تا در امنیت باشیم...:aiwan_light_dash1::aiwan_light_dash1::aiwan_light_dash2:o_Oo_O
     

    گیسو3

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/04
    ارسالی ها
    543
    امتیاز واکنش
    2,946
    امتیاز
    561
    محل سکونت
    تهران
    پردیس عزیزم نکات بسیار ارزنده ای رو فرمودید مهمترینشون هم ثروتی که خیلی از رمان نوبیسها فکر میکنن با نوشتنش یا تو صیفش جذب خواننده میکنن اخه کشوری که نهایت ده میلیون ثروتمند داره چجوریه که همه تو سن 24 یا 25سالگی شرکت دارن کارخونه دارن ماشینهای چند صد میلیونی سوار میشن غرور از سرو صورتشون میچکه و ظاهری بی عیب و نقص که امکان نداره الان عصر ارتباطهاست بچه ها خیلی فهمیده تر ازاونی شدن که با این حرفها عاشق رمان بشن و وقتشون رو تلف کنند طاووس زیباترین موجود روی زمینه پرهاشو که باز میکنه چشمش که به پاهای کجش میفته اونهارو میبنده و اما که دخترا همش در حاله غش و ضعفن همیشه هم اقای عاشق پیشه میاد بغلش میکنه یا با سر میره توی جای سنگی میبینه سـ*ـینه سفت اقا پسر اخه مگه کوری که اون ادمو با اون هیبت نمیبینی و هرروز با صدای زنگ گوشی هروز با جیغ جیغ دوستش و همه خونه ها الله اکبر دوبلکس من نمیدونم با اینهمه رفاه بچه های کار چرا تو کشور انقدر زیادن اگر شما متوجه شدید خوشحال میشم در جریان قرار بگیرم با یک نگاه عاشق میشن
     

    ❤ASAL_M❤

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/02
    ارسالی ها
    5,042
    امتیاز واکنش
    53,626
    امتیاز
    1,121
    محل سکونت
    کهکشان راه شیری ، سیاره ی Exo
    یه چیزی رو دلمه باید حتما بگم
    چرا تو این رمان های ترسناک همیشه نکته ترسناک رمان یه دختر که موهاش ریخته رو صورتش . یعنی غیر از این سوژه دیگه ای ندارین؟ همیشه هم شخصیت ها برای درکردن خستگی به خاطر امتحانات پا میشن میرن شمال یه ویلای مجهز با تمامی امکانات که متعلق به یکیشونه . اکثرا هم تا اتفاقات ترسناک شروع میشه بازم تو اون ویلا میمونن . اگر خودت باشی خداییش در نمیری از اون ویلا؟
     

    ~رُزالْی~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/26
    ارسالی ها
    282
    امتیاز واکنش
    3,888
    امتیاز
    441
    سن
    27
    محل سکونت
    ْطِهْرانْ
    ی نکته خیلی جالب اینه که دختره هروقت دل درد میگیره لوازم مورد نظرو نداره و با خجالت به پسره میگه و پسره میره براش میخره میاره...
    نکته جالب تر فردای عروسیه که دختره بلند میشه میگ اخ...پسره سریع بیدار میشه میگه چی شد خانومی؟درد داری؟بریم دکتر؟والا ما روز پاتختی دامادو از خواب بیدار میکنیم انقد خوابش سنگینه که با شلوار کردی میندازیمش بیرون...
    دختره هم همیشه از ارایش بدش میاد و ی برق لب براش کافیه والا من بدون رژلب قرمز هیچم...تازه پسره که می بوستش دختره ی قطره اشک از چشمش میفته...
    من ی رمان خوندم دختره میره اتاق پسره از روتختی پسره که ارغوانی بوده خوشش نمیاد ولی چیزی نمیگه دفعه ی بعد ک میره اتاق پسرهمیبینه روتختی عوض شده پسره حرف نگاه میخونه ایا؟پس چرا از نگاه ما چیزی نمیخونن؟
     
    بالا