- عضویت
- 2016/08/30
- ارسالی ها
- 1,555
- امتیاز واکنش
- 29,224
- امتیاز
- 806
هفته هفتم : زنان و کودکان
مورخ 28 / 4 / 1397
فهرست مطالب :
سرمقاله
فرار دختران، بیش از حد انتظار!
در ایرانشهر چه گذشت؟ خلاصه اخبار و نگاهی تازه
در مدرسه غرب تهران چه گذشت؟
اثرات درمان نکردن کودکان مورد آزار قرار گرفته
تابو و هنجارهای خودساخته، نگاهی به دیدگاه مصطفی رحماندوست
چه عواملی سبب می شوند تجاوزها علنی نشوند؟
از نظر اقتصادی، پژوهش بانک جهانی در گزارش انجام کسب و کار سال 2017
چه چیز هایی سبب می شوند زنان نقش کم رنگ یا بی رنگی در اقتصاد ایفا کنند؟
ازدواج در سنین کم و در بعضی موارد هم، اجباری!
دروازه هایی که جنسیتی به جز جنس ذکور نمی شناسند!
دختران شین آباد را به خاطر دارید؟
سخن آخر
سرمقاله
فرار دختران، بیش از حد انتظار!
در ایرانشهر چه گذشت؟ خلاصه اخبار و نگاهی تازه
در مدرسه غرب تهران چه گذشت؟
اثرات درمان نکردن کودکان مورد آزار قرار گرفته
تابو و هنجارهای خودساخته، نگاهی به دیدگاه مصطفی رحماندوست
چه عواملی سبب می شوند تجاوزها علنی نشوند؟
از نظر اقتصادی، پژوهش بانک جهانی در گزارش انجام کسب و کار سال 2017
چه چیز هایی سبب می شوند زنان نقش کم رنگ یا بی رنگی در اقتصاد ایفا کنند؟
ازدواج در سنین کم و در بعضی موارد هم، اجباری!
دروازه هایی که جنسیتی به جز جنس ذکور نمی شناسند!
دختران شین آباد را به خاطر دارید؟
سخن آخر
سرمقاله
هر سال 40 میلیون کودک مورد آزار و اذیت قرار می گیرند.
تجـ*ـاوز به کودکان هر دو دقیقه یک بار اتفاق می افتد.
یک دختر از هر سه دختر قبل از سن 17 سالگی مورد آزار جنـ*ـسی قرار می گیرد.
موضوع این هفته از هفته نامه انسانیت به دلیل تولد حضرت معصومه س و روز دختر که در 24 تیرماه بود، به موضوع
حقوق پایمال شده زنان و کودکان اختصاص دارد.
متاسفانه به دلیل فیلترینگ ناگهانی سایت و امید به برداشته شدن آن به همین زودی ها، هفته نامه مدتی را پس از
بازگشت دوباره اش دوباره مسکوت ماند. ما تصمیم گرفتیم تغییراتی را اعمال کنیم و بیش از این منتظر نمانیم.
جدا از این که ممکن است از این هفته ها مانند هفته های گذشته استقبال چندانی نشود، ما وظیفه خود را در
زمینه اطلاع رسانی انجام می دهیم.
باشد که باز هم مورد قبول و علاقه شما قرار گیریم. الهی آمین.
فرار دختران از خانه، بیش از حد انتظار!
در سال 95، 5 هزار و 38 مورد در این زمینه به اورژانس مراجعه کردند و در شش ماه نخست سال 96،
3 هزار مورد فرار دختران از خانه اتفاق افتاد!
فرار از خانه، موجب می شود این اعتقاد که خانه مکانی برای آرامش و محبت و امنیت افراد است، مورد شک قرار گیرد.
زیرا با دیدن این آمار به این پی می بریم که آرامش و امنیت در همه خانه ها پیدا نمی شود و این خود از دلایل بزرگ
فرار دختران از خانه است. از مرسوم ترین دلایل دیگر می توان ازدواج اجباری، خشونت های خانگی مثل
آزار جنـ*ـسی، اختلافات خانوادگی و اعتیاد را نام برد.
علاوه بر این از نظر روانشناسی دخترانی که در محیط پدرسالارانه و زیر سلطه قوانین سخت و بیهوده هستند نیز
به فرار از خانه اقدام می کنند. نکته ای که در این زمینه به شدت باید مورد توجه قرار گیرد، این است که دختران فراری
در جامعه از طرف مسئولان مجرم خطاب می شوند و برخورد با آنان مانند برخورد با یک قربانی فقر فرهنگ نیست!
آمار دختران فراری معضلی بزرگ برای جامعه است که هیچ گاه آمار درستی از آن در اختیار عموم قرار نگرفت و دلیلش
مشخص نیست. این دختران باعث بروز معضل های دیگری مانند اعتیاد، فساد، فحشا، فقر و افسردگی می شوند و باید
به جای تمرکز روی معضلاتی که پدید می آورند، روی این دختران تمرکز شود که خود قربانی معضل دیگری به نام
فقر فرهنگی هستند! دختران فراری در ایران، اکثرا برای گریز از فشارها و آزار و اذیت ها و رفتن به سوی یک زندگی
راحت تر اقدام به فرار از خانه می کنند اما هیچ گاه اتفاقات خوبی برای ایشان، نخواهد افتاد.
در برخی موارد که این دختران توسط نهاد های اجتماعی پیدا می شوند، خانواده ها از پذیرش این دختران امتناع می کنند.
در بعضی موارد نیز خانواده ها به دلیل ترس از آبرو، به انکار وجود چنین دخترانی می پردازند!
در ایرانشهر چه گذشت؟ خلاصه اخبار و نگاهی تازه
در روز عید فطر امسال، مولوی محمد طیب ملازهی امام جمعه ایرانشهر که از توابع استان سیستان بلوچستان
است، در سخنرانی خود اعلام کرد که در طی این ماه رمضان، 41 تجـ*ـاوز صورت گرفته که هیچ یک از آنها، این
ظلم را عنوان نکرده و خود او بر اساس تحقیق و پرس و جو اسامی آنان را به دست آورده است.
پس از این خبر، او از غیرت ایرانشهری ها صحبت کرد و خواست که مقابل این تجاوزها بایستند و خود یا دخترشان را
مسبب این ویرانی ندانند. پس از افشای این خبر در مظهر بزرگان شهر، این امام جمعه با نقد هایی کوبنده مواجه شد.
مثل اینکه وقتی دستگاه قضایی پیگیر این پرونده بود، امام جمعه نمی بایست تریبون مقدس نماز جماعت را با
بیان این مسئله آلوده کند! از طرف دیگر، مقامی در دستگاه قضایی کشور اعلام کرد که مسئله به این بزرگی نبوده و در
تعداد تجـ*ـاوز ها بزرگ نمایی شده است و اگر آن شخص موفق به اثبات ادعای خود نشود، به علت تشویش اذهان عمومی
لایق مجازات است. پیش از این هم ما شنیدیم که امام جمعه اهل تسنن ایرانشهر تحت تعقیب می باشد!
90 درصد مردم ایرانشهر اهل تسنن هستند و به خاطر این مسئله که آن را ننگ می پندارند، تظاهراتی انجام دادند
که به آتش زدن داروخانه ای که صاحبش مضنون تجاوزها بود و گم شدن یکی از تظاهر کنندگان منجر شد.
مسئولین ایرانشهر به مردم اطمینان دادند که این مسئله درحال پیگیری است و مضنونین از کشور خارج نشده اند.
همچنین حجتالاسلام ابراهیم حمیدی رئیس کل دادگستری سیستان و بلوچستان گفتند که
عدد 41 صحیح نمی باشد چون ایشان فقط سه مورد شکایت در این زمینه دریافت کردند.
حال این برای ما سوال است که "پس چطور خانم فاطمه فاضلی مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری
سیستان و بلوچستان در مصاحبه ای عنوان کردند که چندین دختر قربانی این پرونده شدند که تنها چند نفر حاضر
به شکایت شده اند؟" آیا از نظر آقای حجت الاسلام ابراهیم حمیدی، فقط شاکی های پرونده موارد تجـ*ـاوز به حساب می آیند؟
پس آن دخترانی که مورد دست درازی قرار می گیرند و خانواده هایشان به علت آبرو این مسئله را پنهان می کنند چه می شوند؟ آیا جزء دختران قربانی پرونده تجـ*ـاوز به حساب نمی آیند؟
جالب تر از آن این است که علی موحدیراد٬ دادستان عمومی و انقلاب زاهدان گفتند که باید معلوم شود
تجـ*ـاوز های گروهی در ایرانشهر، با رضایت بوده یا با اکراه!
جدا از این مسئله، موضوعی که که ما نگرانش هستیم، خطر حذف فیزیکی قربانیان است.
بعضی خانواده ها به علت تعصب شدید و عدم تحمل این اتفاق که آن را بی آبرویی می پندارند، برای پاک کردن
صورت مسئله اقدام به حذف فیزیکی قربانیان می کنند.
محمد بلوچ زهی بخشدار مرکزی نیک شهر در حساب توییتری خود نوشتند :
"ما نگران وضعیت دختران معصومیم، امیدوارم نهادهای متولی مشاوره های لازم را مد نظر قرار دهند."
در خبررسانی های دیگر خواندیم که بعضی از این دختران توسط مردانی که لباس نیروی انتظامی را به تن داشتند
دزدیده می شدند و در فیلمی هم مشاهده کردیم که دزدان نه تنها لباس نیروی انتظامی را، بلکه ماشین ایشان را نیز
در اختیار داشتند. این خبر تایید نشده و مسئولین می گویند که متجاوزان را شناسایی کرده اند!
در مدرسه غرب تهران چه گذشت؟
در خرداد ماه امسال بود که همگی خبر وحشت آوری از مدرسه ای در غرب تهران شنیدیم.
خبر تجاوزهای یک معاون پرورشی به تعداد زیادی از دانش آموزان متوسطه اول.
این خبر واکنش های زیادی را به دنبال داشت اما در کمتر جایی دیدیم که به حقوق این دانش آموزان و کم کاری لایق
سرزنش آموزش و پرورش اشاره شود!
در روزنامه دنیای اقتصاد مصاحبه ای با پدر یکی از این دانش آموزان که قصد آتش زدن مدرسه را داشت
خواندیم، ایشان اشاره کردند که این خانواده ها فقط خواستار مجازات فرد متجاوز نیستند، بلکه می خواهند از
فرزندانشان حمایت شود. این پسران جوان توسط معلم پرورشی مدرسه خود اغفال شده؛ با تلفن همراه او فیلم
مستهجن دیده؛ مشروبات الکلی خورده و وادار به رابـ ـطه جنـ*ـسی با یکدیگر شدند.
و به گفته مادر یکی از دانش آموزان، در برخی موارد هم به مسئولین مدرسه این مسائل را گزارش کردند اما توجهی نشد.
این دانش آموزان در وضعیت روحی بدی قرار دارند و این اتفاق هرگز از ذهنشان پاک نخواهد شد.
حالا، خانواده ها نگران این هستند که هنگام ثبت نام فرزندشان در مدارس دیگر، به این فرزندان انگ های زشتی بزنند
و حاضر به ثبت نامشان نشوند. خانواده ها خواستارند که آموزش و پرورش نامه ای به آنان بدهد که بتوانند در مدرسه ای
ثبت نام شوند. و حالا درباره مسئله ای بگوییم که به خود آموزش و پرورش مربوط می شود : فرد متجاوز!
فرد متجاوز
گفته می شود این فرد از محبوب ترین معلمان مدرسه بوده و رابـ ـطه دوستانه ای با دانش آموزان برقرار می کرده.
دانش آموزان هفته ای دو بار نزد این معاون جوان حاضر می شدند، در اتاق بسته می شده و برخی دانش آموزان قلدر مدرسه کشیک می کشیدند. این اتفاقات از ماه های آبان و آذر شروع شده و بعد از تعطیلات نوروز هم با اردوهایی به خارج شهر
به طرز بدتری ادامه یافت. این معاون جوان، سال اولی بود که به این مدرسه پا می گذاشت و قبل از آن در مدارس
متنوعی کار می کرد که دلیل جابه جایی اش از مدرسه ای به مدرسه دیگر مشخص نیست که البته می توان حدس زد!
دلایل کوتاهیِ آموزش و پرورش
اکنون دقیقا نکته ای که آموزش و پرورش را متهم می کند بازگو می کنیم.
آقای کوهستانی مدیر آموزش و پرورش منطقه دو تهران گفتند که:
"معاون آزارگر برای ورود به مدرسه غیردولتی گزینش شده بود و حتی قرار بوده به عنوان یک نیروی قوی به
پرسنل مدرسه برای خدمت به دانش آموزان تلاش کند." حالا سوال اینجاست که گزینش آموزش و پرورش چگونه
است و به چه دردی می خورد؟
برای استخدام فرد در آموزش و پرورش، بیشتر روی اعتقاد و دین و خانواده فرد تمرکز می کنند اما
هیچگاه آزمون سلامت روانی حسابی از افراد گرفته نمی شود!
این شخص سن کمی داشته و قبل از آن هم در مدارس دیگری مشغول به کار بوده است، سوالی که برای
هفته نامه انسانیت پیش آمده را می پرسیم :
"در این وضعیتی که آموزش و پرورش به دلیل کمبود بودجه به زحمت معلم استخدام می کند، چگونه این
مرد جوان با این سن کم از سال ها پیش مشغول به کار در مدارس بوده است؟
مگر بدون پارتی بازی هم می توان کاری کرد؟"
اکنون هم که اطلاعات این متجاوز را به گزینش آموزش و پرورش داده اند تا دیگر نتواند در جایی استخدام شود.
نکته دیگری که می توان به آن اشاره کرد، تاثیر آموزش دادن یا آموزش ندادن برخی مسائل جنـ*ـسی از طرف مدرسه
یا خانواده به دانش آموزان است.
بعضی از مسئولین از خانواده ها شکایت می کنند که اگر آنان به درستی این مسائل را به فرزندشان می گفتند
شاید می شد از این اتفاق جلوگیری کرد. در شبکه مجازی مردم ایران نگران دانش آموزان کشور بودند و عده ای
از بابت لغو سند 2030 اظهار تاسف کردند. در حالی که نتیجه تحقیقی در انگلیس ثابت می کند که آموزش چنین
مسائلی در مدارس پاسخی برعکس آنچه در نظر داشتند بوده است. شاید بتوان شیوه های محافظت از خود در برابر
چنین مسائلی را به دانش آموزان تعلیم داد و از هر نظر راضی بود.
اما مسئولین با توجه به این سخن آیت الله خامنه ای که کشور ما اسلامی است و آموزش هاهم بر این پایه است، گفتند که
بهتر است خانواده ها این وظیفه را بر عهده بگیرند!
دیدگاه متفاوت مردم، درست یا نادرست؟
نظر برخی مردم مخالف عده ای دیگر است.
مثلا می گویند که تمام تقصیر بر گردن آن معاون نیست و دانش آموزان نیز خود مقصر بوده اند.
چون نمی توان یک پسر 15 ساله به سن بلوغ رسیده را مجبور به کاری کرد!
در نقض چنین نظری می توان از استدلال های متنوعی استفاده کرد،
برای مثال این که اگر خود دانش آموزان راضی بودند، پس چرا اکنون دچار بیماری افسردگی هستند؟
در استدلال دیگر می توان عنوان کرد که در سن 15 سالگی یک نوجوان پسر باید به شیوه صحیح با تغییرات و بحران ها
رو به رو شود و هنوز به برخورد درست و عقلانی با این تغییرات روحی و جسمی آگاه نیست و در این
سن به خصوص، این معاون پرورشی دانش آموزان نیازمند آموزش صحیح را با بدترین شیوه برخورد با تغییرات دوران
بلوغ آشنا کرده است. حالا به ما بگویند، باز هم تقصیر خود دانش آموزان است؟
عده دیگری نیز می گویند که این عمل فقط نوعی آزار و اذیت است و تجـ*ـاوز نام نمی گیرد.
این افراد باید بدانند که حتی آزار روحی در این زمینه هم تجـ*ـاوز محسوب می شود!
عده دیگری تقصیر را گردن والدین می اندازند و می گویند :
این مدرسه غیر انتفاعی بوده و خانواده ها میلیونی برای تحصیل فرزندشان هزینه کرده اند، پس می توان گفت که
قشر ثروتمند جامعه در این مدرسه ثبت نام بوده اند.
بیشتر این دانش آموزان کودک طلاق هستند یا والدینشان به علت مشغله کاری توجه زیادی به آنان نداشتند.
برای همین است که فرزندشان به این راه کشیده شده است!
در جواب این دوستان می توان گفت :
درست است که شاید خانواده ها کم کاری کرده باشند. اما مدرسه فضایی برای تعلیم و تربیت صحیح است.
یعنی معاونین و معلمان بتوانند کمبود نقش والدین را جبران کنند و به نوعی خانواده دوم آنان باشند.
حال که در این مسئله مشکل پیش آمده، چه کسی بیشترین صدمه را به دانش آموز رسانده است؟
نتیجه چه شد؟
تا 12 خرداد ماه که مدیر آموزش و پرورش منطقه 2 تهران اظهار داشتند که هیچ تجاوزی صورت
نگرفته بود، در جای جایی از خبررسان ها نیز درباره تغییر حکم از بازداشت به بازداشت موقت یا چنین چیزهایی خواندیم!
فرد متجاوز یا همان آقای "ح" که در همه جا از او با نام "آزارگر" یاد شد هم اولش همه چیز را اعتراف کردند
اما بعدش بیشتر چیزهارا انکار کرده و گفتند فقط فیلم مستهجن نشان دانش آموزان داده و کمی شوخی زشت کردیم!
به دلایلی نامعلوم هم اعلام شد دادگاه این آقا غیر علنی برگزار می شود.
در 16 تیر دادگاه در یک جلسه 4 ساعته انجام و حکم آقای متهم صادر شد.
آقای "ح" به حبس و شلاق محکوم می باشد. بیشتر مردم خواهان اعدام این فرد در ملاعام هستند و در مقابل
آنان روانشناسان می گویند اعدام پایان ماجرا نیست و این مشکل فقط با فرهنگ سازی درست می شود.
این جریان هفته نامه انسانیت را به یاد یک شخصی می اندازد که نام ایشان با خانواده رنگ ها، مراعات نظیر دارد! شما چطور؟
اثرات درمان نكردن كودكان مورد آزار قرار گرفته
در دی ماه 1391، امیرمهدی. آبان 93، محمدرضا. آذر 93، حسین. مرداد 94، مهدیه و دختر کوچکی در سرویس بهداشتی. اردیبهشت 95، ستایش. مرداد 95، حنانه. مهر 95، کیانا. خرداد 96، آتنا. تیر 96، کیمیا و در مهر 96، اهورا کوچولو.
این یازده تاریخ، تعداد تجاوزات ثبت و رسانه ای شده به کودکان در هفت سال اخیر را نمایش می دهند.
حال می خواهیم بدانیم، اگر این کودکان از نظر روانی درمان نشوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
طبق آمار:
۳۸ درصد افزايش نرخ بازداشت به دليل انجام جرايم خشونتآميز.
۸۴ درصد زندانيان در كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفتهاند.
۵۹ درصد بيشتر احتمال دارد كه در نوجواني دستگير شوند.
۲۸ درصد بيشتر احتمال دارد كه در بزرگسالي دستگير شوند.
۳۰ درصد بيشتر احتمال دارد كه در جرايم خشونتآميز شركت كنند.
۶۵ درصد از افرادي كه در معرض سوءاستفاده مواد مخـ ـدر قرار ميگيرند، در كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفتهاند.
۸۲ درصد از اين افراد ميتوانند به يك «پدوفيل» تبديل شوند.
۸۰ درصد آنها در بزرگسالي حداقل به يك بيماري رواني مبتلا ميشوند.
عواقب طولاني مدت مانند ابتلا به بيماريهاي مزمن به دليل درمان نكردن زخمهاي روحي.
عواقب را خواندید، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در آبان سال 96 گفتند که
"به 90 درصد کودکان کار تجـ*ـاوز می شود."
جدا از مسئله علت وجود کودکان زیر سن شرایط کار، مسئله دیگر تجـ*ـاوز به این کودکان است.
حال ما می رویم اثرات درمان نکردن این کودکان را برای 90 درصد بچه های خیابان بخوانیم. شما چطور؟
تابو و هنجارهای خودساخته؛ نگاهی به دیدگاه مصطفی رحماندوست
در جریان تجاوزات اخیر به کودکان و نوجوانان و دختران، عده ای عقیده داشتند که یکی از راه حل های
اساسی برای فرهنگ سازی و پایان دادن به این اتفاقات، آگاه سازی و اطلاع رسانی کودکان از طریق ادبیات کودک است.
یعنی عینا وظیفه را به دوش شاعران و نویسندگان گذاشتند.
برخی از نویسندگان از این نظر استقبال کرده و دنباله اش را گرفتند.
اما برخی دیگر، به این نظر واکنش نشان داده و اعتراضاتی را به آن وارد ساختند.
آقای منوچهر اکبرلو اعلام کردند که می توانند نمایشنامه هایی برای گروه سنی کودکان در این باره بنویسد
اما موضوع اصلی این است که کدام کارگردان آن را روی پرده می برد؟!
آقای مصطفی رحماندوست که همگی شعر صد دانه یاقوتشان را در مجلات رشد و کتاب ها به یاد داریم
در این باره گفتند: "تا زمانی که رسانهها، آموزش و پرورش و خانوادهها کاری برای آگاهیبخشی به کودکان
نکنند، ادبیات هم کاری نمیتواند بکند.
بگذارید داغ این گـ ـناه به گردن دیگران باشد نه ادبیات."
همچنین ایشان تاکید کردند که مشکل فقط با ادبیات حل نمی شود و بلکه ریشه از جای دیگری است.
طبق گفته این شاعر، ما از بسیاری از چیز ها برای خودمان هنجار و تابو ساخته ایم.
درباره چنین مسائلی حتی برای آگاه سازی کودکان و مصون نگاه داشتنشان از این خطر، در رادیو و تلوزیون حرف نمی زنیم.
با برنامه های کودک سیاست مخلوط است اما چنین مسائلی نه!
آقای رحماندوست به صراحت گفتند : "وقتی رسانه ملی، مطبوعات کودک و نوجوان و خانواده درباره این موضوع
کاری نمیکنند، ادبیات هم نمیتواند کاری بکند.
ما جامعهای نداریم که گروههای متفکر و برنامهریز اجتماعی آیندهنگر داشته باشد.
مسائل همینطور میآید و میرود. خدا به داد بچهها برسد."
چه عواملی سبب می شوند که تجاوزها علنی نشوند؟
بیشتر تجـ*ـاوز های پنهان شده، تجـ*ـاوز به محارم هستند که اکثرا پدر به دختر، برادر به دختر و دیگر
اعضای خانواده و فامیل به فرزند هستند.
یکی از دلایل پنهان کاری این جنایت، ترس از دست دادن پدر خانواده به عنوان یک نان آور است.
از دلایل دیگر، ترس از کشته شدن توسط همان فرد متجاوز می باشد.
برای مثال دختر 13 ساله ای که از پدرش باردار شده بود، به خاطر چاقویی که پدر زیر رخت خوابش می گذاشت سکوت می کرد. ناگفته نماند که همین پدر در دادگاه چندین سال پیش، یک میلیون تومان جریمه شد و پدربزرگ دختر
یعنی پدر متجاوز، با وثیقه پسرش را آزاد کرد.
در حالی که حکم تجـ*ـاوز به محارم اعدام است و در صورتی اعدام نمی باشد که طرفین از جزای این عمل باخبر
نبوده و یا اصلا مسئله تجـ*ـاوز نباشد!
بر این اساس، طبق گفته برخی کارشناسان یکی دیگر از دلایل مطرح نکردن تجـ*ـاوز، ترس از عقوبت قضایی است.
یعنی دختر یا آن شخص، از مجرم شناخته نشدن خودش مطمئن نیست و می ترسد که قانون او را مجازات کند.
چون حکم اعدام برای او نیز ممکن است.
نوع دیگر این ترس، این است که شخص نتواند ادعای تجـ*ـاوز را ثابت کند و پس از آن، توسط افراد متجاوز در خانه اش
مورد آزار و اذیت بیشتر یا حتی مرگ قرار گیرد!
این شرایط و موقعیتی است که در آن قربانی جنـ*ـسی از هر طرف قربانی محسوب خواهد شد.
از نظر اقتصادی؛ طبق پژوهش بانک جهانی در گزارش انجام کسب و کار سال 2017 :
* در 23 کشور، زنان متاهل برای شروع کسب و کار نیاز به طی مراحل بیشتری در مقایسه با مردان دارند.
* 70 درصد از اقتصاد های خاورمیانه ای برای کارآفرینان زن مانع ایجاد می کنند!
* در اقتصادهای ضعیف، زنان نسبت به مردان با موانع بیشتری برای پیدا کردن شغل مواجه هستند.
* در 155 کشور، زنان حقوق قانونی برابر نسبت به مردان ندارند.
* در بازارهای نوظهور بین 31 تا 38 درصد از کسبوکارهای کوچک و متوسط، حداقل یک مالک زن دارد.
و میانگین رشد آنها نسبت به مردان صاحب شرکت، به میزان قابل توجهی پایینتر است.
* شکاف جنسیتی برای مشارکت اقتصادی زنان در خاورمیانه 27 درصد، در جنوب آسیا 19 درصد،
در آمریکای شمالی 14 درصد و در اروپا 10 درصد است.
* در سراسر جهان، اگر زنان از بازار کار حذف شوند، درآمد سرانه 40 درصد سقوط خواهد کرد.
چه چیز هایی سبب می شوند زنان نقش کم رنگ یا بی رنگی در اقتصاد ایفا کنند؟
بررسی ها نشان داده که قوانین کشور و دولت ها محدودیت هایی برای ورود زنان به اقتصاد ایجاد می کند.
برای مثال در برخی کشور ها زنان بی اجازه شوهر حق خروج از خانه را ندارند.
یا این که شرکت های متعلق به زنان در مقایسه با مردان الزامات متفاوتی برای ثبت دارند و یا برای ثبت نیازمند
مدارک اضافی مثل اجازه کتبی شوهر هستند!
همچنین دسترسی زنان به اعتبار هم با محدودیت مواجه است زیر در انتقال مالکیت و دارایی آنان نیز موانعی وجود دارد.
در این 17 کشور که زن برای خروج از خانه نیازمند کسب اجازه از شوهر یا پدر است، اعتماد به خویشتن
پایین آمده و سبب می شود زنان نتوانند به درستی وارد بازار و اقتصاد شده و قدرت ریسک های کاری را پیدا کنند.
این مشکل فقط مربوط به زنان نیست. همان طور که خواندید، با حذف زنان از بازار، در آمد سرانه جهان با
سقوط 40 درصدی همراه خواهد بود و دولت ها برای پیشرفت در مسائل اقتصادی و در کنار آن رسیدن به
رفاه کامل، نیازمند ورود بانوان به بازار و اقتصادشان هستند.
زیرا مشاهدات بانک جهانی نشان میدهد "اقتصادهایی که زنان آنها با سرعت بیشتری در بازار کار ادغام
شدهاند، در بازار رقابتی بینالمللی بیشتر پیشرفت کردهاند."
به گفته پایگاه خبری اقتصاد ایران، طبق آمارهای بانک جهانی، تبعیض جنسیتی قانونی علیه زنان ارتباط
مستقیمی با مشارکت اقتصادی آن ها دارد.
همچنین جالب توجه است که توانمند سازی اقتصادی زنان، موجب کاهش میزان تجـ*ـاوز به محارم در خانه می شود.
برای مثال، زنی که شوهرش به او تجـ*ـاوز می کند دیگر از این نمی ترسد که اگر این موضوع را در دادگاه مطرح
کند، دیگر سقفی بالای سرش نخواهد بود. یا زنی که تجـ*ـاوز شوهر به کودکانش را می بیند، بی ترس از بی خانمان
شدن و با شجاعتی که از طریق ورود به بازار کار به دست آورده، به اداره پلیس مراجعه خواهد کرد.
ازدواج در سنین کم و در بعضی موارد هم، اجباری!
در هر 7 ثانیه، یک دختر زیر 15 سال ازدواج می کند!
ازدواج در سنین پایین موافقان و مخالفان زیادی دارد که در ادامه دیدگاه ایشان نسبت به این مسئله را مطرح می کنیم. روانشناسان معتقدند که ازدواج در سن پایین موجب می شود که کودک یا دختری که به
اجبار سر سفره عقد می نشیند، دچار سرخوردگی شود.
دور ماندن از تفریحات سنین خود، منع از ادامه تحصیل، فرزند پروری در حالی که خود مادر یا پدر به هیچ بلوغ فکری
دست نیافته و فقط به بلوغ جسمی رسیده اند.
این ها عواملی هستند که شخص پس از سال ها که آن ها را در می یابد، این حس سرخوردگی از درون او را
آزار می دهد و این باعث طلاق می شود.
عده ای از روانشناسان همین ازدواج در سنین پایین را دلیل عمده میزان بالای طلاق در ایران می دانند.
و طلاق در سنین جوانی یکی از عوامل فساد و فحشا در جامعه می باشد.
از طرف دیگر، مسئولین و روحانیون بر این باورند که ازدواج در سنین پایین باعث می شود پایه های
خانواده تحکیم شود و از فساد اخلاقی جامعه می کاهد.
چرا که افرادی که به سن بلوغ می رسند نیاز ها و خواسته هایی در آنان پدیدار می شود که اگر در نهایت به ازدواج
منتهی نشود، باعث دوستی دختر و پسر با یکدیگر و فساد اخلاقی خواهد شد!
باید این را دانست که ازدواج در سنین پایین پیامد هایی نظیر ظهور پدیده کودک بیوه، خشونت خانگی و همسرآزاری،
رشد بی رویه جمعیت پنهان در مناطق حاشیه، محرومیت تحصیلی، فاصله سنی زیاد با همسر، خودکشی،
محدودیت حمایت اجتماعی و قانونی با تولید چرخه اعتیاد، نداشتن مهارت برای ورود به بازار کار،
نداشتن مهارت فرزندپروری، بازتولید چرخه فقر، افزایش سقط، زایمان زودرس،
افزایش تولد نوزادان کم وزن در سنین نوجوانی، فشار زیاد برای بارداری، افزایش آسیب پذیری در برابر انزوای اجتماعی،
بلوغ زودرس، شیوع اختلالات خلقی از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، وسواس،
فقدان رسیدن به استقلال شخصی و بلوغ فکری، جدایی از خانواده و دوستان،
از دست دادن حمایت آنها همچنین از دست دادن آزادی تعامل با همسالان و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی،
تضعیف فرصتهای رشد و توسعه و طی کردن ناقص مراحل رشد روانی اجتماعی را در پی خواهد داشت.
دروازه هایی که جنسیتی به جز جنس ذکور نمی شناسند
بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷، در راستای سیاست های نظام جدید - جمهوری اسلامی- و نظرات
مراجع تقلید و روحانیون، حضور زنان ایرانی ( توجه داشته باشید که تنها زنان ایرانی) در ورزشگاه ها
محدود و در نهایت ممنوع شد.
بیش از دو دهه است که زنان با پشتیبانی کنفدراسیون های ورزشی آسیایی و جهانی در تلاش برای باز کردن این
دروازه هستند اما هیچ یک از این تلاش به نتیجه ی دلخواه نرسید و هر دفعه مسئولان مربوطه با بهانه هایی واهی
از پاسخ دادن طفره رفته اند.
آشنا ترین نقل قول برای کسانی که در تلاش برای باز کردن دروازه های ورزشگاه ها - به خصوص ورزشگاه آزادی- هستند
این است که"دیدن یک مسابقه از نزدیک که دردیو دوا نمی کنه" و یا "مشکلات بزرگ تری هم هست" و حتی
"یه ورزشگاه رفتن یا نرفتن که مسئله مهمی نیست" ، غافل از اینکه ممنوعیت تماشا کردن بازی در ورزشگاه ها
برای زنان، تبعیض جنسیتی به شمار می آید.
یکی از بهانه های مسئولان درباره ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها، دشنام دادن ها و شعار های غیر اخلاقی آنها است.
هفته نامه انسایت به مسئولین پیشنهاد می دهد برای یک بار که شده بدون ماشین های ضد گلوله و بادیگارد به میان مردم
بیایند و ببینند که بر سر زبان مردان در کوچه ها و خیابان ها غزلیات حافظ و حکایات سعدی جاری نیست، بلکه
همان دشنام هاست و شاید هم از آنها بدتر!
ما در تعجبیم که مسئولین حرف های هزاران زن، فعال سیـاس*ـی و اجتماعی و هنرمندان و به قولی سلبریتی ها را
نشیدند ولی حرف یکی به مذاقشان خیلی خوش آمد.
اما بدانید که زنان به خاطر حضور در ورزشگاه و تماشای بازی در کنار مردان منقلب نخواهند شد و این را هم بدانید
که زنان دست از تلاش برنخواهند داشت.
دختران شین آباد را به خاطر دارید؟
6 سال از حادثه تلخ آتش سوزی در مدرسه روستای شین آباد ایرانشهر می گذرد.
این حادثه در 15 آذر ماه سال 1391 اتفاق افتاد و دلیلش نقص تجهیزات گرمایشی در مدرسه بود.
در پی این اتفاق دو کودک جان خود را از دست داده، از 37 دانش آموز 29 تن از آنان دچار سوختگی شدند و
چهره و قسمت هایی از بدن و انگشتان خود را از دست دادند!
این اتفاق زمانی افتاد که بخاری نفتی کلاس دچار آتش سوزی شد و وقتی سرایدار مدرسه نتوانست آن را خاموش
کند، اقدام به خارج کردن بخاری از کلاس کرد که در همین لحظه، بخاری منفجر شده و آتش به تمام کلاس شعله کشید.
یکی از واکنش ها به این مسئله، واکنش مرتضی رئیسی معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان تجهیز و نوسازی
مدارس بود. که ایشان امکانات موجود در مدرسه را استاندارد توصیف کردند و گفتند :
"کپسول آتشنشانی در پشت کلاس درس بوده و حتی از آن برای خاموش کردن آتش استفاده شده است و تمام مسئولان
مدرسه به خصوص سرایدار در خصوص رعایت ایمنی مدارس آموزشهای لازم را فرا گرفتهاند".
در حالی که وزیر آموزش و پرورش در مهرماه سال 96 اعلام کردند که
"در 40 تا 42 درصد مدارس کشور وسایل گرمایشی ایمن وجود ندارد"
چه می توان گفت؟!
در سال 91، دیه دو کودک فوت شده و آنان که مراحل درمان را پشت سر گذاشته بودند پرداخت شد اما آنانی
که هنوز نیازمند درمان و ادامه مراحل بودند، خیر!
اما به گفته وکیل این پرونده در نامه ای به حسن روحانی، علی رغم وعده های داده شده هنوز نصف دیه
دو کودک از بین رفته هم پرداخت نشده است. وی افزود که در ایران هنوز جنسیت مبنای دیه است و این نابرابری
موجب تضییع حقوق این دختران و هزاران دختر دیگر ایرانزمین شده است.
درمان این دختران 15 سال دیگر ادامه خواهد داشت و خانواده های آنان در پی رفت و آمد به تهران و درمان و خرید
داروها نیازمند حق و حقوق خود هستند که هنوز پرداخت نشده.
شش سال از این حادثه گذشته و این دختران اکنون به سن نوجوانی رسیده اند و عدم وجود زیبایی را درک می کنند.
هزینه های این دختران پرداخت نشده در صورتی که رسول خضری، نماینده پیرانشهر در مجلس گفته بود که
"طبق پروتکل مصوبه دولت، تمامی هزینههای مربوط به عمل پلاستیک و بیمه عمر و دیه دانشآموزان
شینآبادی و درودزن بر عهده دولت است."
این دختران چند بار در طی این سال ها اعتراض خود را نسبت به این مسئله به گوش مسئولین رساندند اما دردی دوا نشد.
آخرین بار، اعتراض این دختران در 27 تیر امسال انجام شد.
آنان برای رساندن صدای خود به گوش رئیس جمهور، جلوی نهاد ریاست جمهوری تجمع کردند و خواهان رسیدگی
به وضعیت خود شدند. آنان خواستار پرداخت هزینه برای خروج از کشور و ادامه درمان خود با جراحی پلاستیک
در کشور خارجه هستند. دیدن عکس های این دختران بسیار دلخراش است.
داستان این دختران هم تفاوتی با دختران قربانی اسیدپاشی ندارد.
سخن آخر
چندی پیش، پوستری در بوشهر توجه مردم در شبکات مجازی را به خود جلب کرد.
روی این پوستر، شکل دو خانم که یکی با حجاب کامل و دیگری تقریبا بی حجاب بود را کشیده بودند و پرسیده بودند :
"ترجیح می دهید کدام زن همکار شوهر شما باشد؟"
این پوستر واکنش های منفی عده زیادی را به دنبال داشت و کاربران به سوال چنین پاسخ دادند:
"فرد متخصص تر را انتخاب می کنیم."
قصد هفته نامه انسانیت اطلاع رسانی درباره حقوق زنان و کودکان در زمینه های گوناگون بود که متاسفانه نتوانستیم
به علت زیاد شدن مطالب هفته نامه، به موضوعات دیگری نیز اشاره کنیم.
وضعیت کشورمان در این روزها وخیم و نگران کننده است و مشکلاتی از قبیل قطعی برق در سراسر کشور
و نبود آب در استان های بی باران و تجمع مردم به همین دلیل و حقوق های پرداخت نشده و عقب افتاده کارگران و کارمندان،
نرخ دلار و ... مردم را غمگین تر از گذشته ساخته است.
اکنون زمان خوبی برای ماست که از طرف هفته نامه انسانیت به کاربران کردستانی به خاطر حادثه ای که چندی پیش
در کردستان اتفاق افتاد، تسلیت بگوییم.
به امید جهانی بهتر برای همه و ایرانی سرافراز برای ما.
می توانید نظر خود را زیر همین تاپیک با ما در میان بگذارید.
اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید با روی خوش پذیرایتان خواهیم بود.
لطفا در نظرسنجی بالای صفحه شرکت کنید.
"دوست دارید موضوع هفته بعد ما، چه باشد؟"
دل هایتان شاد و تن هایتان سلامت.
در پناه حق
همراز و نسترن
هر سال 40 میلیون کودک مورد آزار و اذیت قرار می گیرند.
تجـ*ـاوز به کودکان هر دو دقیقه یک بار اتفاق می افتد.
یک دختر از هر سه دختر قبل از سن 17 سالگی مورد آزار جنـ*ـسی قرار می گیرد.
موضوع این هفته از هفته نامه انسانیت به دلیل تولد حضرت معصومه س و روز دختر که در 24 تیرماه بود، به موضوع
حقوق پایمال شده زنان و کودکان اختصاص دارد.
متاسفانه به دلیل فیلترینگ ناگهانی سایت و امید به برداشته شدن آن به همین زودی ها، هفته نامه مدتی را پس از
بازگشت دوباره اش دوباره مسکوت ماند. ما تصمیم گرفتیم تغییراتی را اعمال کنیم و بیش از این منتظر نمانیم.
جدا از این که ممکن است از این هفته ها مانند هفته های گذشته استقبال چندانی نشود، ما وظیفه خود را در
زمینه اطلاع رسانی انجام می دهیم.
باشد که باز هم مورد قبول و علاقه شما قرار گیریم. الهی آمین.
فرار دختران از خانه، بیش از حد انتظار!
در سال 95، 5 هزار و 38 مورد در این زمینه به اورژانس مراجعه کردند و در شش ماه نخست سال 96،
3 هزار مورد فرار دختران از خانه اتفاق افتاد!
فرار از خانه، موجب می شود این اعتقاد که خانه مکانی برای آرامش و محبت و امنیت افراد است، مورد شک قرار گیرد.
زیرا با دیدن این آمار به این پی می بریم که آرامش و امنیت در همه خانه ها پیدا نمی شود و این خود از دلایل بزرگ
فرار دختران از خانه است. از مرسوم ترین دلایل دیگر می توان ازدواج اجباری، خشونت های خانگی مثل
آزار جنـ*ـسی، اختلافات خانوادگی و اعتیاد را نام برد.
علاوه بر این از نظر روانشناسی دخترانی که در محیط پدرسالارانه و زیر سلطه قوانین سخت و بیهوده هستند نیز
به فرار از خانه اقدام می کنند. نکته ای که در این زمینه به شدت باید مورد توجه قرار گیرد، این است که دختران فراری
در جامعه از طرف مسئولان مجرم خطاب می شوند و برخورد با آنان مانند برخورد با یک قربانی فقر فرهنگ نیست!
آمار دختران فراری معضلی بزرگ برای جامعه است که هیچ گاه آمار درستی از آن در اختیار عموم قرار نگرفت و دلیلش
مشخص نیست. این دختران باعث بروز معضل های دیگری مانند اعتیاد، فساد، فحشا، فقر و افسردگی می شوند و باید
به جای تمرکز روی معضلاتی که پدید می آورند، روی این دختران تمرکز شود که خود قربانی معضل دیگری به نام
فقر فرهنگی هستند! دختران فراری در ایران، اکثرا برای گریز از فشارها و آزار و اذیت ها و رفتن به سوی یک زندگی
راحت تر اقدام به فرار از خانه می کنند اما هیچ گاه اتفاقات خوبی برای ایشان، نخواهد افتاد.
در برخی موارد که این دختران توسط نهاد های اجتماعی پیدا می شوند، خانواده ها از پذیرش این دختران امتناع می کنند.
در بعضی موارد نیز خانواده ها به دلیل ترس از آبرو، به انکار وجود چنین دخترانی می پردازند!
در ایرانشهر چه گذشت؟ خلاصه اخبار و نگاهی تازه
در روز عید فطر امسال، مولوی محمد طیب ملازهی امام جمعه ایرانشهر که از توابع استان سیستان بلوچستان
است، در سخنرانی خود اعلام کرد که در طی این ماه رمضان، 41 تجـ*ـاوز صورت گرفته که هیچ یک از آنها، این
ظلم را عنوان نکرده و خود او بر اساس تحقیق و پرس و جو اسامی آنان را به دست آورده است.
پس از این خبر، او از غیرت ایرانشهری ها صحبت کرد و خواست که مقابل این تجاوزها بایستند و خود یا دخترشان را
مسبب این ویرانی ندانند. پس از افشای این خبر در مظهر بزرگان شهر، این امام جمعه با نقد هایی کوبنده مواجه شد.
مثل اینکه وقتی دستگاه قضایی پیگیر این پرونده بود، امام جمعه نمی بایست تریبون مقدس نماز جماعت را با
بیان این مسئله آلوده کند! از طرف دیگر، مقامی در دستگاه قضایی کشور اعلام کرد که مسئله به این بزرگی نبوده و در
تعداد تجـ*ـاوز ها بزرگ نمایی شده است و اگر آن شخص موفق به اثبات ادعای خود نشود، به علت تشویش اذهان عمومی
لایق مجازات است. پیش از این هم ما شنیدیم که امام جمعه اهل تسنن ایرانشهر تحت تعقیب می باشد!
90 درصد مردم ایرانشهر اهل تسنن هستند و به خاطر این مسئله که آن را ننگ می پندارند، تظاهراتی انجام دادند
که به آتش زدن داروخانه ای که صاحبش مضنون تجاوزها بود و گم شدن یکی از تظاهر کنندگان منجر شد.
مسئولین ایرانشهر به مردم اطمینان دادند که این مسئله درحال پیگیری است و مضنونین از کشور خارج نشده اند.
همچنین حجتالاسلام ابراهیم حمیدی رئیس کل دادگستری سیستان و بلوچستان گفتند که
عدد 41 صحیح نمی باشد چون ایشان فقط سه مورد شکایت در این زمینه دریافت کردند.
حال این برای ما سوال است که "پس چطور خانم فاطمه فاضلی مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری
سیستان و بلوچستان در مصاحبه ای عنوان کردند که چندین دختر قربانی این پرونده شدند که تنها چند نفر حاضر
به شکایت شده اند؟" آیا از نظر آقای حجت الاسلام ابراهیم حمیدی، فقط شاکی های پرونده موارد تجـ*ـاوز به حساب می آیند؟
پس آن دخترانی که مورد دست درازی قرار می گیرند و خانواده هایشان به علت آبرو این مسئله را پنهان می کنند چه می شوند؟ آیا جزء دختران قربانی پرونده تجـ*ـاوز به حساب نمی آیند؟
جالب تر از آن این است که علی موحدیراد٬ دادستان عمومی و انقلاب زاهدان گفتند که باید معلوم شود
تجـ*ـاوز های گروهی در ایرانشهر، با رضایت بوده یا با اکراه!
جدا از این مسئله، موضوعی که که ما نگرانش هستیم، خطر حذف فیزیکی قربانیان است.
بعضی خانواده ها به علت تعصب شدید و عدم تحمل این اتفاق که آن را بی آبرویی می پندارند، برای پاک کردن
صورت مسئله اقدام به حذف فیزیکی قربانیان می کنند.
محمد بلوچ زهی بخشدار مرکزی نیک شهر در حساب توییتری خود نوشتند :
"ما نگران وضعیت دختران معصومیم، امیدوارم نهادهای متولی مشاوره های لازم را مد نظر قرار دهند."
در خبررسانی های دیگر خواندیم که بعضی از این دختران توسط مردانی که لباس نیروی انتظامی را به تن داشتند
دزدیده می شدند و در فیلمی هم مشاهده کردیم که دزدان نه تنها لباس نیروی انتظامی را، بلکه ماشین ایشان را نیز
در اختیار داشتند. این خبر تایید نشده و مسئولین می گویند که متجاوزان را شناسایی کرده اند!
در مدرسه غرب تهران چه گذشت؟
در خرداد ماه امسال بود که همگی خبر وحشت آوری از مدرسه ای در غرب تهران شنیدیم.
خبر تجاوزهای یک معاون پرورشی به تعداد زیادی از دانش آموزان متوسطه اول.
این خبر واکنش های زیادی را به دنبال داشت اما در کمتر جایی دیدیم که به حقوق این دانش آموزان و کم کاری لایق
سرزنش آموزش و پرورش اشاره شود!
در روزنامه دنیای اقتصاد مصاحبه ای با پدر یکی از این دانش آموزان که قصد آتش زدن مدرسه را داشت
خواندیم، ایشان اشاره کردند که این خانواده ها فقط خواستار مجازات فرد متجاوز نیستند، بلکه می خواهند از
فرزندانشان حمایت شود. این پسران جوان توسط معلم پرورشی مدرسه خود اغفال شده؛ با تلفن همراه او فیلم
مستهجن دیده؛ مشروبات الکلی خورده و وادار به رابـ ـطه جنـ*ـسی با یکدیگر شدند.
و به گفته مادر یکی از دانش آموزان، در برخی موارد هم به مسئولین مدرسه این مسائل را گزارش کردند اما توجهی نشد.
این دانش آموزان در وضعیت روحی بدی قرار دارند و این اتفاق هرگز از ذهنشان پاک نخواهد شد.
حالا، خانواده ها نگران این هستند که هنگام ثبت نام فرزندشان در مدارس دیگر، به این فرزندان انگ های زشتی بزنند
و حاضر به ثبت نامشان نشوند. خانواده ها خواستارند که آموزش و پرورش نامه ای به آنان بدهد که بتوانند در مدرسه ای
ثبت نام شوند. و حالا درباره مسئله ای بگوییم که به خود آموزش و پرورش مربوط می شود : فرد متجاوز!
فرد متجاوز
گفته می شود این فرد از محبوب ترین معلمان مدرسه بوده و رابـ ـطه دوستانه ای با دانش آموزان برقرار می کرده.
دانش آموزان هفته ای دو بار نزد این معاون جوان حاضر می شدند، در اتاق بسته می شده و برخی دانش آموزان قلدر مدرسه کشیک می کشیدند. این اتفاقات از ماه های آبان و آذر شروع شده و بعد از تعطیلات نوروز هم با اردوهایی به خارج شهر
به طرز بدتری ادامه یافت. این معاون جوان، سال اولی بود که به این مدرسه پا می گذاشت و قبل از آن در مدارس
متنوعی کار می کرد که دلیل جابه جایی اش از مدرسه ای به مدرسه دیگر مشخص نیست که البته می توان حدس زد!
دلایل کوتاهیِ آموزش و پرورش
اکنون دقیقا نکته ای که آموزش و پرورش را متهم می کند بازگو می کنیم.
آقای کوهستانی مدیر آموزش و پرورش منطقه دو تهران گفتند که:
"معاون آزارگر برای ورود به مدرسه غیردولتی گزینش شده بود و حتی قرار بوده به عنوان یک نیروی قوی به
پرسنل مدرسه برای خدمت به دانش آموزان تلاش کند." حالا سوال اینجاست که گزینش آموزش و پرورش چگونه
است و به چه دردی می خورد؟
برای استخدام فرد در آموزش و پرورش، بیشتر روی اعتقاد و دین و خانواده فرد تمرکز می کنند اما
هیچگاه آزمون سلامت روانی حسابی از افراد گرفته نمی شود!
این شخص سن کمی داشته و قبل از آن هم در مدارس دیگری مشغول به کار بوده است، سوالی که برای
هفته نامه انسانیت پیش آمده را می پرسیم :
"در این وضعیتی که آموزش و پرورش به دلیل کمبود بودجه به زحمت معلم استخدام می کند، چگونه این
مرد جوان با این سن کم از سال ها پیش مشغول به کار در مدارس بوده است؟
مگر بدون پارتی بازی هم می توان کاری کرد؟"
اکنون هم که اطلاعات این متجاوز را به گزینش آموزش و پرورش داده اند تا دیگر نتواند در جایی استخدام شود.
نکته دیگری که می توان به آن اشاره کرد، تاثیر آموزش دادن یا آموزش ندادن برخی مسائل جنـ*ـسی از طرف مدرسه
یا خانواده به دانش آموزان است.
بعضی از مسئولین از خانواده ها شکایت می کنند که اگر آنان به درستی این مسائل را به فرزندشان می گفتند
شاید می شد از این اتفاق جلوگیری کرد. در شبکه مجازی مردم ایران نگران دانش آموزان کشور بودند و عده ای
از بابت لغو سند 2030 اظهار تاسف کردند. در حالی که نتیجه تحقیقی در انگلیس ثابت می کند که آموزش چنین
مسائلی در مدارس پاسخی برعکس آنچه در نظر داشتند بوده است. شاید بتوان شیوه های محافظت از خود در برابر
چنین مسائلی را به دانش آموزان تعلیم داد و از هر نظر راضی بود.
اما مسئولین با توجه به این سخن آیت الله خامنه ای که کشور ما اسلامی است و آموزش هاهم بر این پایه است، گفتند که
بهتر است خانواده ها این وظیفه را بر عهده بگیرند!
دیدگاه متفاوت مردم، درست یا نادرست؟
نظر برخی مردم مخالف عده ای دیگر است.
مثلا می گویند که تمام تقصیر بر گردن آن معاون نیست و دانش آموزان نیز خود مقصر بوده اند.
چون نمی توان یک پسر 15 ساله به سن بلوغ رسیده را مجبور به کاری کرد!
در نقض چنین نظری می توان از استدلال های متنوعی استفاده کرد،
برای مثال این که اگر خود دانش آموزان راضی بودند، پس چرا اکنون دچار بیماری افسردگی هستند؟
در استدلال دیگر می توان عنوان کرد که در سن 15 سالگی یک نوجوان پسر باید به شیوه صحیح با تغییرات و بحران ها
رو به رو شود و هنوز به برخورد درست و عقلانی با این تغییرات روحی و جسمی آگاه نیست و در این
سن به خصوص، این معاون پرورشی دانش آموزان نیازمند آموزش صحیح را با بدترین شیوه برخورد با تغییرات دوران
بلوغ آشنا کرده است. حالا به ما بگویند، باز هم تقصیر خود دانش آموزان است؟
عده دیگری نیز می گویند که این عمل فقط نوعی آزار و اذیت است و تجـ*ـاوز نام نمی گیرد.
این افراد باید بدانند که حتی آزار روحی در این زمینه هم تجـ*ـاوز محسوب می شود!
عده دیگری تقصیر را گردن والدین می اندازند و می گویند :
این مدرسه غیر انتفاعی بوده و خانواده ها میلیونی برای تحصیل فرزندشان هزینه کرده اند، پس می توان گفت که
قشر ثروتمند جامعه در این مدرسه ثبت نام بوده اند.
بیشتر این دانش آموزان کودک طلاق هستند یا والدینشان به علت مشغله کاری توجه زیادی به آنان نداشتند.
برای همین است که فرزندشان به این راه کشیده شده است!
در جواب این دوستان می توان گفت :
درست است که شاید خانواده ها کم کاری کرده باشند. اما مدرسه فضایی برای تعلیم و تربیت صحیح است.
یعنی معاونین و معلمان بتوانند کمبود نقش والدین را جبران کنند و به نوعی خانواده دوم آنان باشند.
حال که در این مسئله مشکل پیش آمده، چه کسی بیشترین صدمه را به دانش آموز رسانده است؟
نتیجه چه شد؟
تا 12 خرداد ماه که مدیر آموزش و پرورش منطقه 2 تهران اظهار داشتند که هیچ تجاوزی صورت
نگرفته بود، در جای جایی از خبررسان ها نیز درباره تغییر حکم از بازداشت به بازداشت موقت یا چنین چیزهایی خواندیم!
فرد متجاوز یا همان آقای "ح" که در همه جا از او با نام "آزارگر" یاد شد هم اولش همه چیز را اعتراف کردند
اما بعدش بیشتر چیزهارا انکار کرده و گفتند فقط فیلم مستهجن نشان دانش آموزان داده و کمی شوخی زشت کردیم!
به دلایلی نامعلوم هم اعلام شد دادگاه این آقا غیر علنی برگزار می شود.
در 16 تیر دادگاه در یک جلسه 4 ساعته انجام و حکم آقای متهم صادر شد.
آقای "ح" به حبس و شلاق محکوم می باشد. بیشتر مردم خواهان اعدام این فرد در ملاعام هستند و در مقابل
آنان روانشناسان می گویند اعدام پایان ماجرا نیست و این مشکل فقط با فرهنگ سازی درست می شود.
این جریان هفته نامه انسانیت را به یاد یک شخصی می اندازد که نام ایشان با خانواده رنگ ها، مراعات نظیر دارد! شما چطور؟
اثرات درمان نكردن كودكان مورد آزار قرار گرفته
در دی ماه 1391، امیرمهدی. آبان 93، محمدرضا. آذر 93، حسین. مرداد 94، مهدیه و دختر کوچکی در سرویس بهداشتی. اردیبهشت 95، ستایش. مرداد 95، حنانه. مهر 95، کیانا. خرداد 96، آتنا. تیر 96، کیمیا و در مهر 96، اهورا کوچولو.
این یازده تاریخ، تعداد تجاوزات ثبت و رسانه ای شده به کودکان در هفت سال اخیر را نمایش می دهند.
حال می خواهیم بدانیم، اگر این کودکان از نظر روانی درمان نشوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
طبق آمار:
۳۸ درصد افزايش نرخ بازداشت به دليل انجام جرايم خشونتآميز.
۸۴ درصد زندانيان در كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفتهاند.
۵۹ درصد بيشتر احتمال دارد كه در نوجواني دستگير شوند.
۲۸ درصد بيشتر احتمال دارد كه در بزرگسالي دستگير شوند.
۳۰ درصد بيشتر احتمال دارد كه در جرايم خشونتآميز شركت كنند.
۶۵ درصد از افرادي كه در معرض سوءاستفاده مواد مخـ ـدر قرار ميگيرند، در كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفتهاند.
۸۲ درصد از اين افراد ميتوانند به يك «پدوفيل» تبديل شوند.
۸۰ درصد آنها در بزرگسالي حداقل به يك بيماري رواني مبتلا ميشوند.
عواقب طولاني مدت مانند ابتلا به بيماريهاي مزمن به دليل درمان نكردن زخمهاي روحي.
عواقب را خواندید، مدیرعامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در آبان سال 96 گفتند که
"به 90 درصد کودکان کار تجـ*ـاوز می شود."
جدا از مسئله علت وجود کودکان زیر سن شرایط کار، مسئله دیگر تجـ*ـاوز به این کودکان است.
حال ما می رویم اثرات درمان نکردن این کودکان را برای 90 درصد بچه های خیابان بخوانیم. شما چطور؟
تابو و هنجارهای خودساخته؛ نگاهی به دیدگاه مصطفی رحماندوست
در جریان تجاوزات اخیر به کودکان و نوجوانان و دختران، عده ای عقیده داشتند که یکی از راه حل های
اساسی برای فرهنگ سازی و پایان دادن به این اتفاقات، آگاه سازی و اطلاع رسانی کودکان از طریق ادبیات کودک است.
یعنی عینا وظیفه را به دوش شاعران و نویسندگان گذاشتند.
برخی از نویسندگان از این نظر استقبال کرده و دنباله اش را گرفتند.
اما برخی دیگر، به این نظر واکنش نشان داده و اعتراضاتی را به آن وارد ساختند.
آقای منوچهر اکبرلو اعلام کردند که می توانند نمایشنامه هایی برای گروه سنی کودکان در این باره بنویسد
اما موضوع اصلی این است که کدام کارگردان آن را روی پرده می برد؟!
آقای مصطفی رحماندوست که همگی شعر صد دانه یاقوتشان را در مجلات رشد و کتاب ها به یاد داریم
در این باره گفتند: "تا زمانی که رسانهها، آموزش و پرورش و خانوادهها کاری برای آگاهیبخشی به کودکان
نکنند، ادبیات هم کاری نمیتواند بکند.
بگذارید داغ این گـ ـناه به گردن دیگران باشد نه ادبیات."
همچنین ایشان تاکید کردند که مشکل فقط با ادبیات حل نمی شود و بلکه ریشه از جای دیگری است.
طبق گفته این شاعر، ما از بسیاری از چیز ها برای خودمان هنجار و تابو ساخته ایم.
درباره چنین مسائلی حتی برای آگاه سازی کودکان و مصون نگاه داشتنشان از این خطر، در رادیو و تلوزیون حرف نمی زنیم.
با برنامه های کودک سیاست مخلوط است اما چنین مسائلی نه!
آقای رحماندوست به صراحت گفتند : "وقتی رسانه ملی، مطبوعات کودک و نوجوان و خانواده درباره این موضوع
کاری نمیکنند، ادبیات هم نمیتواند کاری بکند.
ما جامعهای نداریم که گروههای متفکر و برنامهریز اجتماعی آیندهنگر داشته باشد.
مسائل همینطور میآید و میرود. خدا به داد بچهها برسد."
چه عواملی سبب می شوند که تجاوزها علنی نشوند؟
بیشتر تجـ*ـاوز های پنهان شده، تجـ*ـاوز به محارم هستند که اکثرا پدر به دختر، برادر به دختر و دیگر
اعضای خانواده و فامیل به فرزند هستند.
یکی از دلایل پنهان کاری این جنایت، ترس از دست دادن پدر خانواده به عنوان یک نان آور است.
از دلایل دیگر، ترس از کشته شدن توسط همان فرد متجاوز می باشد.
برای مثال دختر 13 ساله ای که از پدرش باردار شده بود، به خاطر چاقویی که پدر زیر رخت خوابش می گذاشت سکوت می کرد. ناگفته نماند که همین پدر در دادگاه چندین سال پیش، یک میلیون تومان جریمه شد و پدربزرگ دختر
یعنی پدر متجاوز، با وثیقه پسرش را آزاد کرد.
در حالی که حکم تجـ*ـاوز به محارم اعدام است و در صورتی اعدام نمی باشد که طرفین از جزای این عمل باخبر
نبوده و یا اصلا مسئله تجـ*ـاوز نباشد!
بر این اساس، طبق گفته برخی کارشناسان یکی دیگر از دلایل مطرح نکردن تجـ*ـاوز، ترس از عقوبت قضایی است.
یعنی دختر یا آن شخص، از مجرم شناخته نشدن خودش مطمئن نیست و می ترسد که قانون او را مجازات کند.
چون حکم اعدام برای او نیز ممکن است.
نوع دیگر این ترس، این است که شخص نتواند ادعای تجـ*ـاوز را ثابت کند و پس از آن، توسط افراد متجاوز در خانه اش
مورد آزار و اذیت بیشتر یا حتی مرگ قرار گیرد!
این شرایط و موقعیتی است که در آن قربانی جنـ*ـسی از هر طرف قربانی محسوب خواهد شد.
از نظر اقتصادی؛ طبق پژوهش بانک جهانی در گزارش انجام کسب و کار سال 2017 :
* در 23 کشور، زنان متاهل برای شروع کسب و کار نیاز به طی مراحل بیشتری در مقایسه با مردان دارند.
* 70 درصد از اقتصاد های خاورمیانه ای برای کارآفرینان زن مانع ایجاد می کنند!
* در اقتصادهای ضعیف، زنان نسبت به مردان با موانع بیشتری برای پیدا کردن شغل مواجه هستند.
* در 155 کشور، زنان حقوق قانونی برابر نسبت به مردان ندارند.
* در بازارهای نوظهور بین 31 تا 38 درصد از کسبوکارهای کوچک و متوسط، حداقل یک مالک زن دارد.
و میانگین رشد آنها نسبت به مردان صاحب شرکت، به میزان قابل توجهی پایینتر است.
* شکاف جنسیتی برای مشارکت اقتصادی زنان در خاورمیانه 27 درصد، در جنوب آسیا 19 درصد،
در آمریکای شمالی 14 درصد و در اروپا 10 درصد است.
* در سراسر جهان، اگر زنان از بازار کار حذف شوند، درآمد سرانه 40 درصد سقوط خواهد کرد.
چه چیز هایی سبب می شوند زنان نقش کم رنگ یا بی رنگی در اقتصاد ایفا کنند؟
بررسی ها نشان داده که قوانین کشور و دولت ها محدودیت هایی برای ورود زنان به اقتصاد ایجاد می کند.
برای مثال در برخی کشور ها زنان بی اجازه شوهر حق خروج از خانه را ندارند.
یا این که شرکت های متعلق به زنان در مقایسه با مردان الزامات متفاوتی برای ثبت دارند و یا برای ثبت نیازمند
مدارک اضافی مثل اجازه کتبی شوهر هستند!
همچنین دسترسی زنان به اعتبار هم با محدودیت مواجه است زیر در انتقال مالکیت و دارایی آنان نیز موانعی وجود دارد.
در این 17 کشور که زن برای خروج از خانه نیازمند کسب اجازه از شوهر یا پدر است، اعتماد به خویشتن
پایین آمده و سبب می شود زنان نتوانند به درستی وارد بازار و اقتصاد شده و قدرت ریسک های کاری را پیدا کنند.
این مشکل فقط مربوط به زنان نیست. همان طور که خواندید، با حذف زنان از بازار، در آمد سرانه جهان با
سقوط 40 درصدی همراه خواهد بود و دولت ها برای پیشرفت در مسائل اقتصادی و در کنار آن رسیدن به
رفاه کامل، نیازمند ورود بانوان به بازار و اقتصادشان هستند.
زیرا مشاهدات بانک جهانی نشان میدهد "اقتصادهایی که زنان آنها با سرعت بیشتری در بازار کار ادغام
شدهاند، در بازار رقابتی بینالمللی بیشتر پیشرفت کردهاند."
به گفته پایگاه خبری اقتصاد ایران، طبق آمارهای بانک جهانی، تبعیض جنسیتی قانونی علیه زنان ارتباط
مستقیمی با مشارکت اقتصادی آن ها دارد.
همچنین جالب توجه است که توانمند سازی اقتصادی زنان، موجب کاهش میزان تجـ*ـاوز به محارم در خانه می شود.
برای مثال، زنی که شوهرش به او تجـ*ـاوز می کند دیگر از این نمی ترسد که اگر این موضوع را در دادگاه مطرح
کند، دیگر سقفی بالای سرش نخواهد بود. یا زنی که تجـ*ـاوز شوهر به کودکانش را می بیند، بی ترس از بی خانمان
شدن و با شجاعتی که از طریق ورود به بازار کار به دست آورده، به اداره پلیس مراجعه خواهد کرد.
ازدواج در سنین کم و در بعضی موارد هم، اجباری!
در هر 7 ثانیه، یک دختر زیر 15 سال ازدواج می کند!
ازدواج در سنین پایین موافقان و مخالفان زیادی دارد که در ادامه دیدگاه ایشان نسبت به این مسئله را مطرح می کنیم. روانشناسان معتقدند که ازدواج در سن پایین موجب می شود که کودک یا دختری که به
اجبار سر سفره عقد می نشیند، دچار سرخوردگی شود.
دور ماندن از تفریحات سنین خود، منع از ادامه تحصیل، فرزند پروری در حالی که خود مادر یا پدر به هیچ بلوغ فکری
دست نیافته و فقط به بلوغ جسمی رسیده اند.
این ها عواملی هستند که شخص پس از سال ها که آن ها را در می یابد، این حس سرخوردگی از درون او را
آزار می دهد و این باعث طلاق می شود.
عده ای از روانشناسان همین ازدواج در سنین پایین را دلیل عمده میزان بالای طلاق در ایران می دانند.
و طلاق در سنین جوانی یکی از عوامل فساد و فحشا در جامعه می باشد.
از طرف دیگر، مسئولین و روحانیون بر این باورند که ازدواج در سنین پایین باعث می شود پایه های
خانواده تحکیم شود و از فساد اخلاقی جامعه می کاهد.
چرا که افرادی که به سن بلوغ می رسند نیاز ها و خواسته هایی در آنان پدیدار می شود که اگر در نهایت به ازدواج
منتهی نشود، باعث دوستی دختر و پسر با یکدیگر و فساد اخلاقی خواهد شد!
باید این را دانست که ازدواج در سنین پایین پیامد هایی نظیر ظهور پدیده کودک بیوه، خشونت خانگی و همسرآزاری،
رشد بی رویه جمعیت پنهان در مناطق حاشیه، محرومیت تحصیلی، فاصله سنی زیاد با همسر، خودکشی،
محدودیت حمایت اجتماعی و قانونی با تولید چرخه اعتیاد، نداشتن مهارت برای ورود به بازار کار،
نداشتن مهارت فرزندپروری، بازتولید چرخه فقر، افزایش سقط، زایمان زودرس،
افزایش تولد نوزادان کم وزن در سنین نوجوانی، فشار زیاد برای بارداری، افزایش آسیب پذیری در برابر انزوای اجتماعی،
بلوغ زودرس، شیوع اختلالات خلقی از جمله افسردگی، اختلالات اضطرابی، وسواس،
فقدان رسیدن به استقلال شخصی و بلوغ فکری، جدایی از خانواده و دوستان،
از دست دادن حمایت آنها همچنین از دست دادن آزادی تعامل با همسالان و مشارکت در فعالیتهای اجتماعی،
تضعیف فرصتهای رشد و توسعه و طی کردن ناقص مراحل رشد روانی اجتماعی را در پی خواهد داشت.
دروازه هایی که جنسیتی به جز جنس ذکور نمی شناسند
بعد از انقلاب در سال ۱۳۵۷، در راستای سیاست های نظام جدید - جمهوری اسلامی- و نظرات
مراجع تقلید و روحانیون، حضور زنان ایرانی ( توجه داشته باشید که تنها زنان ایرانی) در ورزشگاه ها
محدود و در نهایت ممنوع شد.
بیش از دو دهه است که زنان با پشتیبانی کنفدراسیون های ورزشی آسیایی و جهانی در تلاش برای باز کردن این
دروازه هستند اما هیچ یک از این تلاش به نتیجه ی دلخواه نرسید و هر دفعه مسئولان مربوطه با بهانه هایی واهی
از پاسخ دادن طفره رفته اند.
آشنا ترین نقل قول برای کسانی که در تلاش برای باز کردن دروازه های ورزشگاه ها - به خصوص ورزشگاه آزادی- هستند
این است که"دیدن یک مسابقه از نزدیک که دردیو دوا نمی کنه" و یا "مشکلات بزرگ تری هم هست" و حتی
"یه ورزشگاه رفتن یا نرفتن که مسئله مهمی نیست" ، غافل از اینکه ممنوعیت تماشا کردن بازی در ورزشگاه ها
برای زنان، تبعیض جنسیتی به شمار می آید.
یکی از بهانه های مسئولان درباره ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها، دشنام دادن ها و شعار های غیر اخلاقی آنها است.
هفته نامه انسایت به مسئولین پیشنهاد می دهد برای یک بار که شده بدون ماشین های ضد گلوله و بادیگارد به میان مردم
بیایند و ببینند که بر سر زبان مردان در کوچه ها و خیابان ها غزلیات حافظ و حکایات سعدی جاری نیست، بلکه
همان دشنام هاست و شاید هم از آنها بدتر!
ما در تعجبیم که مسئولین حرف های هزاران زن، فعال سیـاس*ـی و اجتماعی و هنرمندان و به قولی سلبریتی ها را
نشیدند ولی حرف یکی به مذاقشان خیلی خوش آمد.
اما بدانید که زنان به خاطر حضور در ورزشگاه و تماشای بازی در کنار مردان منقلب نخواهند شد و این را هم بدانید
که زنان دست از تلاش برنخواهند داشت.
دختران شین آباد را به خاطر دارید؟
6 سال از حادثه تلخ آتش سوزی در مدرسه روستای شین آباد ایرانشهر می گذرد.
این حادثه در 15 آذر ماه سال 1391 اتفاق افتاد و دلیلش نقص تجهیزات گرمایشی در مدرسه بود.
در پی این اتفاق دو کودک جان خود را از دست داده، از 37 دانش آموز 29 تن از آنان دچار سوختگی شدند و
چهره و قسمت هایی از بدن و انگشتان خود را از دست دادند!
این اتفاق زمانی افتاد که بخاری نفتی کلاس دچار آتش سوزی شد و وقتی سرایدار مدرسه نتوانست آن را خاموش
کند، اقدام به خارج کردن بخاری از کلاس کرد که در همین لحظه، بخاری منفجر شده و آتش به تمام کلاس شعله کشید.
یکی از واکنش ها به این مسئله، واکنش مرتضی رئیسی معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان تجهیز و نوسازی
مدارس بود. که ایشان امکانات موجود در مدرسه را استاندارد توصیف کردند و گفتند :
"کپسول آتشنشانی در پشت کلاس درس بوده و حتی از آن برای خاموش کردن آتش استفاده شده است و تمام مسئولان
مدرسه به خصوص سرایدار در خصوص رعایت ایمنی مدارس آموزشهای لازم را فرا گرفتهاند".
در حالی که وزیر آموزش و پرورش در مهرماه سال 96 اعلام کردند که
"در 40 تا 42 درصد مدارس کشور وسایل گرمایشی ایمن وجود ندارد"
چه می توان گفت؟!
در سال 91، دیه دو کودک فوت شده و آنان که مراحل درمان را پشت سر گذاشته بودند پرداخت شد اما آنانی
که هنوز نیازمند درمان و ادامه مراحل بودند، خیر!
اما به گفته وکیل این پرونده در نامه ای به حسن روحانی، علی رغم وعده های داده شده هنوز نصف دیه
دو کودک از بین رفته هم پرداخت نشده است. وی افزود که در ایران هنوز جنسیت مبنای دیه است و این نابرابری
موجب تضییع حقوق این دختران و هزاران دختر دیگر ایرانزمین شده است.
درمان این دختران 15 سال دیگر ادامه خواهد داشت و خانواده های آنان در پی رفت و آمد به تهران و درمان و خرید
داروها نیازمند حق و حقوق خود هستند که هنوز پرداخت نشده.
شش سال از این حادثه گذشته و این دختران اکنون به سن نوجوانی رسیده اند و عدم وجود زیبایی را درک می کنند.
هزینه های این دختران پرداخت نشده در صورتی که رسول خضری، نماینده پیرانشهر در مجلس گفته بود که
"طبق پروتکل مصوبه دولت، تمامی هزینههای مربوط به عمل پلاستیک و بیمه عمر و دیه دانشآموزان
شینآبادی و درودزن بر عهده دولت است."
این دختران چند بار در طی این سال ها اعتراض خود را نسبت به این مسئله به گوش مسئولین رساندند اما دردی دوا نشد.
آخرین بار، اعتراض این دختران در 27 تیر امسال انجام شد.
آنان برای رساندن صدای خود به گوش رئیس جمهور، جلوی نهاد ریاست جمهوری تجمع کردند و خواهان رسیدگی
به وضعیت خود شدند. آنان خواستار پرداخت هزینه برای خروج از کشور و ادامه درمان خود با جراحی پلاستیک
در کشور خارجه هستند. دیدن عکس های این دختران بسیار دلخراش است.
داستان این دختران هم تفاوتی با دختران قربانی اسیدپاشی ندارد.
سخن آخر
چندی پیش، پوستری در بوشهر توجه مردم در شبکات مجازی را به خود جلب کرد.
روی این پوستر، شکل دو خانم که یکی با حجاب کامل و دیگری تقریبا بی حجاب بود را کشیده بودند و پرسیده بودند :
"ترجیح می دهید کدام زن همکار شوهر شما باشد؟"
این پوستر واکنش های منفی عده زیادی را به دنبال داشت و کاربران به سوال چنین پاسخ دادند:
"فرد متخصص تر را انتخاب می کنیم."
قصد هفته نامه انسانیت اطلاع رسانی درباره حقوق زنان و کودکان در زمینه های گوناگون بود که متاسفانه نتوانستیم
به علت زیاد شدن مطالب هفته نامه، به موضوعات دیگری نیز اشاره کنیم.
وضعیت کشورمان در این روزها وخیم و نگران کننده است و مشکلاتی از قبیل قطعی برق در سراسر کشور
و نبود آب در استان های بی باران و تجمع مردم به همین دلیل و حقوق های پرداخت نشده و عقب افتاده کارگران و کارمندان،
نرخ دلار و ... مردم را غمگین تر از گذشته ساخته است.
اکنون زمان خوبی برای ماست که از طرف هفته نامه انسانیت به کاربران کردستانی به خاطر حادثه ای که چندی پیش
در کردستان اتفاق افتاد، تسلیت بگوییم.
به امید جهانی بهتر برای همه و ایرانی سرافراز برای ما.
می توانید نظر خود را زیر همین تاپیک با ما در میان بگذارید.
اگر انتقاد یا پیشنهادی دارید با روی خوش پذیرایتان خواهیم بود.
لطفا در نظرسنجی بالای صفحه شرکت کنید.
"دوست دارید موضوع هفته بعد ما، چه باشد؟"
دل هایتان شاد و تن هایتان سلامت.
در پناه حق
همراز و نسترن
آخرین ویرایش: