در جستجو برای یافتن معنی لغوی معرق در فرهنگهای فارسی به یک وجه اشتراک معنایی میرسیم و تقریبا همگی در یک جمله متفقالقول بودند، ... قسمتی از خشت کاشی منقش که نقشها را مانند عرق در آن قرار دادهاند ... عِرق به معنی رگ و معرق از عِرق گرفته شده و رگ از بیان تصویری خط است، در واقع قرار گرفتن خط در کنار خط میباشد و اما برداشت هنرمندان هنرهای سنتی از این کلمه، سطوح مختلف کاشیهای لعابدار و معرق چوبهای رنگین در کنار هم است و یا... قسمتی از کاشی مرکب از قطعات مختلف و رنگهای گوناگون زمانی که کنار هم قرار گیرند نقشی بدیع به وجود آورند ...، و در جای دیگر معرق کاری را ساختن کاشی معرق، نصب کاشیهای معرق دانستهاند. و یا در جای دیگر این طور معنی شده است: قسمی کاشی مرکب از قطعات مختلف ریز ریز که آنها را بر حسب نقش مورد نظر بریده و کنار هم قرار دهند. با این تعاریف در فرهنگها بیشتر به کاشی معرق اشاره شده است و حرفی از هنر معرق چوب بیان نشده است و دلیل آن نبودن و یا خیلی کم بودن آن میتواند باشد.
در حقیقت کلمه معرق را میتوان یک غلط مصطلح نامید، که با کثرت استعمال هنرمندان و محققان ایرانی جا افتاده است. در بعضی از کتب که خارجیها دربارهی هنر کشور ما نوشتهاند و تعدادی از آنها ترجمه شدهاند هر جا به اثری از معرق چوب برخورد کرده بودند چون اطلاع مستندی از کلمه نداشتند گاهی آن را منبت چوب و یا نقاشی با چوب خواندهاند. اصولا محققان خارجی بر عکس ما به اسناد و مدارک موجود خیلی تأکید دارند و همواره با سند صحبت میکنند.
شکل صحیح این کلمه مرقع به معنای رقعه رقعه میباشد که از شاهکارهای ادبی هم میتوان نمونه آورد به طور مثال ″مرقع گلشن" و یا در زمینه رودوزی و تکه دوزی، چهل تکه دوزی نیز نوعی معرق است و اما تعریفی که برای معرق چوب میتوان کرد این است که: هنر گرد هم آوردن تکههای کوچک رنگین چوب با داشتن طرح از پیش تعیین شده به منظور ایجاد نقش مورد نظر و زیباتر جلوه دادن آن طرح با استفاده از رنگهای طبیعی چوب. در هر صورت معرق (و یا مرقع) چه از نوع کاشی، چوب، سرامیک و یا چرم همگی از یک روند منطقی و به قولی از یک الگوریتم پیروی میکنند. به این صورت که از کنار هم قرار دادن تکههای کوچک با توجه به شکل، رنگ و کمپوزیسیون و در نهایت خلق یک اثر هنری بزرگتر از تکههای قبلی خود که این آثار حامل پیام (هنری - اجتماعی) میباشند.
تاریخچه معرق چوب
آنجا که صحبت از معرق کاشی است همان تعابیر قبلی صادق است و با توجه به تاریخچه معماری و علاقه سلجوقیان و تیموریان به ساخت منارهها با گنبدهای بزرگ و برای پوشش سطح داخلی و خارجی آنها نیاز به معرق کاشی و یا کاشی معرق بود و این خود سبب گردید که معرق کاشی رو به کمال گذارد. در قرن هشتم هجری (۱۴ میلادی) هنرمندان معرق کار به مراتب از هنرمندان عهد سلجوقی جلو افتادند، در این قرن موفق شدند اجزایی را که اشکال معرق از آنها تشکیل مییابد کوچکتر کنند و لطیفترین و زیباترین اشکال بنایی و هندسی را در مجموعهای از رنگهای زیبا و براق که جز در فنون و صنایع شرقی خصوصا ایرانی دیده نمیشود - نمایش دهند. عمده دلیل پیشرفت این هنر ارزانی آن بود که سبب شیوه معرق کاشی گردید، زیرا هزینه ساختن معرقهای لعاب صدفیدار به مراتب کمتر از هزینه آجرهای کاشی مینایی بود و علت این امر واضح است زیرا در کاشی مینایی لازم بود پس از کشیدن رنگ و نقش، یک بار دیگر آن را در کوره گذارند و این عمل گذشته از هزینهی اضافی که همراه داشت چندان مورد اطمینان نبود چون ممکن بود کاشیها از کوره سالم بیرون نیایند. از صنعت معرق کاری در قرنهای ۹ و ۱۰ هجری (۱۵ و ۱۶ میلادی) به منتهای ترقی خود رسید. در این دوره مراکز مهم معرق سازی شهرهای اصفهان، یزد، کاشان، هرات، سمرقند و تبریز بودند.
در حقیقت کلمه معرق را میتوان یک غلط مصطلح نامید، که با کثرت استعمال هنرمندان و محققان ایرانی جا افتاده است. در بعضی از کتب که خارجیها دربارهی هنر کشور ما نوشتهاند و تعدادی از آنها ترجمه شدهاند هر جا به اثری از معرق چوب برخورد کرده بودند چون اطلاع مستندی از کلمه نداشتند گاهی آن را منبت چوب و یا نقاشی با چوب خواندهاند. اصولا محققان خارجی بر عکس ما به اسناد و مدارک موجود خیلی تأکید دارند و همواره با سند صحبت میکنند.
شکل صحیح این کلمه مرقع به معنای رقعه رقعه میباشد که از شاهکارهای ادبی هم میتوان نمونه آورد به طور مثال ″مرقع گلشن" و یا در زمینه رودوزی و تکه دوزی، چهل تکه دوزی نیز نوعی معرق است و اما تعریفی که برای معرق چوب میتوان کرد این است که: هنر گرد هم آوردن تکههای کوچک رنگین چوب با داشتن طرح از پیش تعیین شده به منظور ایجاد نقش مورد نظر و زیباتر جلوه دادن آن طرح با استفاده از رنگهای طبیعی چوب. در هر صورت معرق (و یا مرقع) چه از نوع کاشی، چوب، سرامیک و یا چرم همگی از یک روند منطقی و به قولی از یک الگوریتم پیروی میکنند. به این صورت که از کنار هم قرار دادن تکههای کوچک با توجه به شکل، رنگ و کمپوزیسیون و در نهایت خلق یک اثر هنری بزرگتر از تکههای قبلی خود که این آثار حامل پیام (هنری - اجتماعی) میباشند.
تاریخچه معرق چوب
آنجا که صحبت از معرق کاشی است همان تعابیر قبلی صادق است و با توجه به تاریخچه معماری و علاقه سلجوقیان و تیموریان به ساخت منارهها با گنبدهای بزرگ و برای پوشش سطح داخلی و خارجی آنها نیاز به معرق کاشی و یا کاشی معرق بود و این خود سبب گردید که معرق کاشی رو به کمال گذارد. در قرن هشتم هجری (۱۴ میلادی) هنرمندان معرق کار به مراتب از هنرمندان عهد سلجوقی جلو افتادند، در این قرن موفق شدند اجزایی را که اشکال معرق از آنها تشکیل مییابد کوچکتر کنند و لطیفترین و زیباترین اشکال بنایی و هندسی را در مجموعهای از رنگهای زیبا و براق که جز در فنون و صنایع شرقی خصوصا ایرانی دیده نمیشود - نمایش دهند. عمده دلیل پیشرفت این هنر ارزانی آن بود که سبب شیوه معرق کاشی گردید، زیرا هزینه ساختن معرقهای لعاب صدفیدار به مراتب کمتر از هزینه آجرهای کاشی مینایی بود و علت این امر واضح است زیرا در کاشی مینایی لازم بود پس از کشیدن رنگ و نقش، یک بار دیگر آن را در کوره گذارند و این عمل گذشته از هزینهی اضافی که همراه داشت چندان مورد اطمینان نبود چون ممکن بود کاشیها از کوره سالم بیرون نیایند. از صنعت معرق کاری در قرنهای ۹ و ۱۰ هجری (۱۵ و ۱۶ میلادی) به منتهای ترقی خود رسید. در این دوره مراکز مهم معرق سازی شهرهای اصفهان، یزد، کاشان، هرات، سمرقند و تبریز بودند.